شاه و درباریان او با دست و دلبازی بی حد و حصر خود بیت المال را به کسانی می بخشیدند که هرگز سزاوار نبودند. ولخرجی از اموال ملت در دربار شاه، یک فرهنگ و افتخار شده بود، به نحوی که حسینیان می نویسد: شاه به دلیل تعصب نسبت به نظام سلطنتی، هر پادشاهی که در کشورش سرنگون می شد، از اموال ملت ایران به او حاتم بخشی می کرد، از این رو پس از سرنگونی پادشاه افغانستان، محمدرضا دستور داد ماهیانه 10/000 دلار از بودجه ی سرّی دولت به وی پرداخت شود و هیچ کس در دولت نباید در این باره چیزی بداند و پس از مدتی دستور داد تا 1000 دلار دیگر به مستمری او اضافه گردد و خانه ای هم در رُم برای او از بودجه ی سرّی دولت خریداری شود.
محمد رضا پس از چندی دستور خرید اتومبیل لیموزین برای پادشاه افغانستان و دستور مستمری دیگری برای همسر پادشاه افغانستان را صادر کرد و افزود: «خداوند به ما امکان داده که به کسان بدشانس» کمک کنیم. اما جالب است بدانید که این دست و دلبازی ها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه ی تهران، حلبی آباد روییده بود. وی در فقر و فلاکت مردم ایران اقوام پادشاه افغانستان را فراموش نکرد و دستور خرید خانه و مستمری را برای عبدالوالی خان، داماد پادشاه را نیز صادر کرد.
کنستانتین، پادشاه یونان نیز از شاهان کم شانسی بود که در سال 1353 به دست نیروهای نظامی سرنگون شد، ولی به دلیل دختر زیبایش مورد الطاف شاه قرار گرفت و مستمری10/000 دلاری برای او نیز معین شد. علاوه بر این بسیاری از خریدهای ارتش نیز به وی سپرده شد و در معاملات تجاری سودهای کلانی را به جیب زد.
پس از چندی دربار ایران، مرکز رفت و آمد پادشاهان مخلوع برای پر کردن جیبشان گردید. لکای، پادشاه برکنار شده ی آلبانی از مراحم ملوکانه ی ایران سود کافی برد. شهبانو به بانک عمران در دو نوبت دستور داد تا وامی به مبلغ 500/000 دلار به او بدهند و وی پس از چندی در نامه ای تشکرآمیز، این کمک را موجب «تغییر چشمگیر در وضعیت مالی» خود اعلام کرد. لکای که اشتهای مفرطی برای سودجویی پیدا کرده بود با اطلاع از یک پروژه ی کلان در وزارت آموزش و پرورش درخواست اجرای آن را کرد و شاه نیز به علم دستور داد تا به وزیر دارایی سفارش وی را بنماید.
پادشاه برکنار شده ی بلغارستان، سیمئون، نیز با گرفتن وامی کلان، شرکتی به نام «بورانیا» را تأسیس کرد و هویدا به دستور شاه 200/000 متر از اراضی ایران را به وی بخشید و سند قطعی را به نام شرکت وی صادر نمود.
یکی از برجستگی های دربار، فرهنگ هدیه بود!؟ هر چند خانواده ی پهلوی به خسّت معروفند و حتی حاضر به پرداخت هزینه ی دفن و کفن ملکه ی مادر نشدند، اما در بذل و بخشش هدایای گرانقیمت از بیت المال بسیار بخشنده بودند. ناگفته نماند که این سنت را رضاشاه در خانواده ی پهلوی احیا کرد.
به گفته ی ملکه ی مادر «رضا به عنوان هدیه ی عروسی یک مقدار جواهرات زیبا مشتمل بر الماس و برلیان و انواع طلاجات و جواهرات که پس از خلع احمدشاه از سلطنت در خزانه ی کاخ گلستان کشف شده بود را به فوزیه داد. مادر و خواهران فوزیه هم از سخاوتمندی رضا بسیار بهره مند شدند و هدایای نفیسی گرفتند.»
درباریان از اینکه می دیدند رؤسای جمهور آمریکا همیشه یک کراوات برای شاه هدیه می دهند، غرق در تعجب می شدند؛ ولی محمدرضا را به خاطر این همه سخاوت می ستودند. محمدرضاشاه در مقابل هدیه یک «کراوات رنگ و رو رفته» توسط کندی و یک نقاشی آبرنگی ژاکلین کندی، یک «گردنبند برلیان، گل سینه ی الماس، دستبند جواهرنشان، انگشتر الماس و گوشواره های برلیان» به ژاکلین هدیه می نمود، و تمام این ها از بیت المالی بود که باید خرج مردم ایران میگردید، اما به امریکا و سایر کشورها هدیه داده می شد!
منابع:
1- علم، امیر اسدالله. یادداشت های علم، تهران: معین و مازیار، 1380.
2- فردوست، حسین. خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، تهران: اطلاعات، 1370.
3- سولیوان، ویلیام. خاطرات دو سفیر در ایران، ترجمه محمود طلوعی، تهران: علم: 1372.
4- پهلوی ها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، به کوشش فرهاد رستمی، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1382.
* حسینیان، روح الله. چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (1356- 1343)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387.



نظر شما