به گزارش سرویس فرهنگی قدس انلاین ترس از ایجاد روابط خلاف موازین شرعی، افشای اسرار سیاسی و حفظ امنیت زنان حرمسرا سبب می گردید که آنان همواره با شدیدترین نظارت ها مواجه گردند، چنانچه «دکتر بشری دلریش» عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اراک در این باره بیان میدارد: در حرم آغامحمدخان قاجار، تمام کارهای اندرون توسط کنیزان انجام می گرفت و امکان نداشت که مردی متصدی خدمت اهل حرم باشد. علاوه بر این هنگام حرکت کاروان زنانِ حرم در معابر عمومی، همواره یک دسته سوار با فریادهای «دور شوید، کور شوید»، مردم را دعوت به خلوت کردن مسیر، چسباندن صورت هایشان به دیوار یا درخت و دراز کشیدن بر روی زمین می کردند. کودکان و زنان نیز، مانند مردان، ملزم به اجرای این فرمان بودند و هیچ کس حق نداشت حتی نیم نگاهی به حرم شاهی بیندازد.
مراقبت و نظارت بر زنان حرمسرا در عهد ناصرالدین شاه، به عهده چند زن از زنان شاه که سرخانم نامیده می شدند، قرار داشت. هر یک از این زنان، به درخواست و احتیاج تعدادی از زنان حرمسرا رسیدگی می کردند و هر کدام از سرخانم ها، خواجه سرایانی تحت امر خود داشتند که با کمک آن ها به تمشیت امور زنان تحت فرمان خود می پرداختند و مسئولیت نظارت بر کل خواجه ها بر عهده شخصی به نام آغاباشی بود.
از آنجایی که فرصت کافی برای سرکشی به همه زنان حرمسرا، به ویژه در عهد فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه فراهم نبود، محدودیت های خاصی برای تماس زنان با شاه وجود داشت. خیل کثیر زنان فتحعلی شاه، فقط روزی یک ساعت حق حضور داشتند. مراسم سلام در اندرون، بر همان سیاق مراسم سلام در بیرون بود و زنان حرمسرا بر اساس القاب و مناصب خود، به ترتیب در صف سلام می ایستادند و پس از ابراز مراتب اطاعت و سلام، تقاضاها و مطالب خود را به سمع شاه می رساندند و پس از انجام مراسم مذکور، شاه از حرمسرا خارج می شد.
برخورداری از امکانات مادی و افتخار همسری شاه، هرگز به معنی بی رنج زیستن زنان حرمسرا نبود و حرمسرا کانون کشمکش های پایان ناپذیری میان زنان متعدد شاه بود. تفاوتی که در اصل و نسب زنان وجود داشت، از نخستین عوامل پیدایش کشمکش ها به حساب می آمد. همواره سعی می شد تا زنانی که دارای ریشه خانوادگی سلطنتی بودند، از دیگر زنان متمایز باشند. از بین انبوه زنان فتحعلی شاه، چهل نفرشان، از جمله زنان نمره اول محسوب می شدند که از میان ایل قاجار و بزرگ زادگان معتبر ایران انتخاب شده بودند. برخورد شاه با این زنان براساس: حفظ احترام کامل بود. این زنان روزی یک ساعت حق حضور داشتند و در هنگام مراسم تشریفات، در صفی جدا از سایر زنان می ایستادند و هنگام دیدار و ملاقات شاه با آنان، دیگران مطلقاً حق حضور و تشرف نداشتند و علاوه بر این، در بین این زنان نیز تفاوت هایی وجود داشت؛ مثلاً در مراسم سلام، فقط دو زن، از جمله مادر نایب السلطنه، عباس میرزا، حق نشستن داشتند و مابقی موظف بودند تا آخر مراسم سلام سرپا بایستند.
عامل مهم دیگری که زمینه کشمکش ها را فراهم می آورد، علاقه وافری بود که شاه به بعضی از زنان معمولی نشان می داد. علاقه ای که سبب می شد تا آنان در برخی مواقع، در زمره زنان سوگلی شاه به حساب آیند. زنانی که این گونه مورد توجه قرار می گرفتند، از امکانات بیشتری از جمله دریافت مواجب بیشتر، حتی نامعین و داشتن تشکیلات مجزا از زنان دیگر برخوردار می شدند و جلب محبت شاه برای نیل به چنین موقعیتی، حرمسرا را صحنه حسادت ها و رقابت ها می ساخت و از این جهت در حرمسرای ناصرالدین شاه دو زن قدرتمند انیس الدوله و امینه اقدس، بر بقیه زنان حرمسرا ریاست داشتند و محور تمام حوادث اندرون بودند. هر کدام از این دو زن، دار و دسته ای تشکیل داده که هدف هر کدام از آن ها بی اعتبار ساختن دیگری و تثبیت موقعیت خود در نزد شاه بود.
یکی از مهمترین دلایل رقابت زنان با یکدیگر، فرزند دار شدن از شاه بود، چرا که زنی که از شاه دارای فرزندی می شد، اعتبار وی نیز از هر نظر فزونی می گرفت و از این رو زنان مقتدر حرمسرا، حتی با توسل به زور، سعی می کردند تا این افتخار نصیب زنان دیگر نشود.
سیه روزی زنان حرمسرا به همین رقابت ها و اضطراب ها و حسادت ها ختم نمی شد. آنان فرسنگ ها از وظایف یک زن عادی در خانه به دور بودند. فرزندانشان از سوی لَـِله ها پرورش می یافتند و غذای روزانه شان توسط آشپزباشی ها طبخ می گردید و فرزندانشان نیز سرنوشتی بهتر از آنان نداشتند. به علت کثرت تعداد زنان و ارتباط اندک شاه با آنان و نیز اشتغال پسران از سن 10 تا 12 سالگی به حکمرانی ولایات و دیگر مناصب، مهر پدر و فرزندی بین آنان وجود نداشت و از سوی دیگر، وجود رسوم و تشریفات خشک درباری و پرورش و تربیت آن ها توسط دایه ها و لَـِله ها، سبب می شد که از مهر مادری نیز محروم باشند. همچنین زمانی که دختران به سن بلوغ می رسیدند، مهمترین معیار گزینش همسر برای آنان در نظر گرفتن مصالح سیاسی دربار بود و این مسأله، هم در مورد اولاد ذکور و هم اولاد اناث صادق بود، به عنوان مثال فتحعلی شاه پس از سرکوب کامل طایفه نادرشاهی، دختران وی را بین شاهزادگان قسمت کرد و یا احمدخان، رئیس ایل مقدم در آذربایجان شرقی، در دوران فتحعلی شاه به قدری قدرت یافت که شاه دو تن از دختران وی را یکی به عقد خود و دیگری را به عقد فرزند ارشدش محمدعلی میرزا درآورد و یا عباس میرزای نایب السلطنه پس از فتح قلعه چهریق در سلماس، یحیی بیک، نایب السلطنه آنجا و دو همشیره وی را به دارالسلطنه تبریزی آورد و هر دو را یکی پس از دیگری به عقد فرزندش محمدمیرزا درآورد. در مورد دختران نیز، برای اولین بار، فتحعلی شاه که دختران بسیار داشت، به سران عشایر تکلیف کرد شاهزاده خانم ها را به زنی بگیرند تا از این رهگذر، آنان را به سلطنت نزدیک کند.
نمونه مشهور ازدواج مصلحتی و وجه المصالحه بودن دختران و خواهران شاه زندگی عزت الدوله، خواهر ناصرالدین شاه، می باشد. شاه از همان اوان جلوس بر تخت سلطنت در سال 1264 ﻫ.ق، خواهرش را وادار به ازدواج با صدر اعظم خود امیرکبیر کرد و این در حالی بود که امیر، با داشتن پسر بزرگی از همسر اول خود در آستانه کهولت، و عزت الدوله در سن دوازده سالگی قرار داشت. چند ماه پس از قتل امیر، شاه مجدداً وی را مجبور کرد که به عقد کاظم خان، پسر صدراعظم جدید، میرزا آقاخان نوری درآید. عزت الدوله با هر دو ازدواج خود مخالف بود، ولی در مقابل اوامر شاه تنها به گفتن این جملات اکتفا کرد که: «من به تو حق می دهم که مرا به عقد کاظم خان و همه وزرای بعدی درآوری» ناصرالدین شاه پس از عزل میرزا آقاخان نوری از صدارت، به کاظم خان پسر وی دستور داد که خواهرش را طلاق دهد و به همین ترتیب، عزت الدوله تا پایان عمر خود، سه بار دیگر ازدواج نمود.
بزرگترین مصیبتی که گریبانگیر زنان حرمسرا می شد، بعد از مرگ شاه بود. اگر زنی از زنان شاه متوفی ظاهری برازنده داشت، درباریان خواستار وی می شدند که در این میان موفقیت با قدرتمندترین آن ها بود چنانچه پس از مرگ آغامحمدخان، یکی از همسران بسیار زیبای وی را حسین قلی خان برادر وی خواستار شد، اما فتحعلی شاه اجازه نداد و او را به عقد خود درآورد. پس از مرگ فتحعلی شاه، بجز تعداد اندکی، مابقی زنان حرمسرا، به زندگی آزاد و معمولی خارج از دربار روی می آورند و بدین گونه زندگی مشقت بار بیرون را بر عشرت طلبی های کاذب اندرونی ترجیح دادند. به این ترتیب تعدادی از آنان ازدواج می کنند و تعدادی دیگر نزد دختران و یا پسرانی که از شاه داشتند، می روند. بعد از مرگ محمدشاه، مهدعلیا، مادر ولیعهد- که دیگر اکنون مادر شاه بود- زن دوم شاه متوفی را کنار زده و از اقامتگاهش دور می سازد و با مرگ ناصرالدین شاه، تمام زنان حرمسرا را از اندرون بیرون برده و در جای معینی زیر نظر می گیرند و تا مدت ها، اجازه خروج و ملاقات با کسی به آن ها داده نمی شود.
معدود زنان مظفرالدین شاه نیز، بختی بهتر از این نداشتند، با مرگ وی، زنان حرمسرایش از مدار خارج می شوند و جای خود را به حرم محمدعلی شاه می دهند. اوژن اوبن، وضع حزن انگیز حرمسرای مظفرالدین شاه را پس از مرگ شاه چنین شرح می دهد که بعد از آنکه شاه فوت کرد، همه فاتحه ای به رسم مسلمانان خواندند. آن گاه درهای اندرون بلافاصله بسته شد. چون «حرم» صاحب خود را از دست داده بود، دیگر به اَحَدی، اجازه ورود به اندرون داده نشد و زنان شاه تازه در گذشته به سرعت اندرون را خالی می کردند و جز بچه های خردسال و دختران شوهر نکرده، دیگر کسی آنجا نمانده بود.
البته تنها مرگ شاه، زنان وی را از حرمسرایش جدا نمی ساخت؛ بلکه با توجه به اینکه این زنان آینده خود را تضمین شده نمی دیدند و از سویی می دانستند که بودن یا نبودشان برای شاه چندان اهمیتی ندارد، سعی می کردند تا در اولین فرصت با وضع آبرومندانه ای از دربار خارج شوند. از جمله مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، هنگامی که پسرش به حکمرانی آذربایجان برگزیده می شود، رهسپار آن ایالت شده و روزگار خود را در همان جا می گذراند.
بنابراین، زندگی در حرمسرای شاهی، برخلاف ظاهر زیبای آن، زندگی سراسر رنج آور، یکنواخت و کسل کننده ای بود و زنان حرمسرا سعی می کردند خلاءهای زندگی خود را به طرق مختلف پر کنند. پولاک، پزشک ناصرالدین شاه که با زندگی آن ها آشنایی کامل داشته، در این مورد می گوید: اغلب، زنان حرم و نوکران بی کار و عار هستند که در اثر ملال، به مدتی طولانی و مکرر قلیان می کشند و از این رهگذر دچار غشی می شوند .



نظر شما