«جیمی کارتر» در نخستین روزهای سال ۱۳۵۶ «ویلیام سولیوان» را به عنوان سفیر کشورش در ایران انتخاب کرد .این در حالی بود که نه «کارتر» و نه «سولیوان» نمی دانستند ایران، آبستن بزرگترین رخداد سیاسی قرن است.

«سولیوان» به آیت الله چه گفت؟

قدس آنلاین - آن روزها یعنی اواخر سال ۱۳۵۵، هنوز شامه هیچیک از سیاستمداران آمریکایی ، آتش زیر خاکستر انقلاب اسلامی را حس نکرده بود. «جیمی کارتر» که باشکست دادن «جرالد فورد » به کاخ سفید رسیده بود ، همه حواسش دنبال سروسامان دادن به اوضاع سفارت شان در ایران بود. آذر ماه ۱۳۵۴  و با استفای «ریچارد هُلمز» ، بیشتر از یک سال بود که سفارتخانه ایالات متحده  در ایران ، بی سفیر می چرخید. «کارتر» حتی فرصت دلخور شدن از شاه ایران را به خاطر کمک ۱۲۰ میلیون دلاری به رقیب انتخاباتی اش نداشت. به جای آن ترجیح می داد هرچه زودتر سفیری را به تهران بفرستد و در سخنرانی هایش نیز ایران را متحد استراتژیک آمریکا و ژاندارم منطقه بنامد. برای همین در نخستین روزهای سال ۱۳۵۶ «ویلیام سولیوان» را به عنوان سفیر کشورش در ایران انتخاب کرد .این در حالی بود که نه «کارتر» و نه «سولیوان»  نمی دانستند ایران ، آبستن بزرگترین رخداد سیاسی قرن است .

نظامی دیپلمات یا دیپلمات نظامی؟

از آن نظامی های کارکشته در دیپلماسی یا از آن دیپلماتهای خبره در مسایل نظامی بود. «ویلیام هیلی سولیوان» که سال ۱۹۲۲ در کوچکترین ایالت آمریکا – رود ایلند – به دنیا آمد. زادگاهش را زیاد نمی شناسیم جز اینکه در شمال شرقی آمریکا و در همسایگی اقیانوس اطلس قرار دارد ، یکی از ۱۳ ایالتی است که در جریان انقلاب آمریکا علیه سلطه انگلستان بپا خواست و مجلس نمایندگان آن سال ۲۰۱۳ قانون ازدواج همجنسگرایان را تصویب کرده است. البته این مورد آخر هیچ ربطی به سوژه امروز گزارش از شخص ندارد! در باره گذشته «سولیوان» نیز چندان چیزی نمی دانیم جز اینکه ابتدا در یکی از دانشگاهها ، چیزی جز علوم سیاسی می خوانده و پس از آن به دانشکده علوم دیپلماتیک – باز هم نمی دانیم در کدام شهر و دانشگاه – رفته و با شروع جنگ دوم جهانی به استخدام نیروی دریایی در آمده و در جنگهای خاور دور نیز شرکت کرد. جنگ که به پایان رسید «سولیوان» به وزارت خارجه رفت و در جریان جنگ کره مشاور سیاسی ژنرال « مک آرتور» -فرمانده قوای ملل متحد -  بود. پس از سالها حضور در خاوردور و پیش از آمدن به ایران سفیر آمریکا در لائوس و فیلیپین شده بود و در همین سالها و در مأموریت های مختلف ، مشاور«کسینجر» نیز به شمار می رفت.

چرا من؟

شاید به تنها چیزی که نمی اندیشید ، انقلاب در ایران بود. حالا این را گفتیم اما شما گمان نکنید با خوش خیالی برای سفیر شدن در ایران تقلا کرده و با دین این و آن برای خودش پست مهمی دست و پا کرده بود. اتفاقاً برای خودش هم سؤال بود که میان آن همه دیپلمات آشنا با امور ایران و خاورمیانه ، چرا وزارت خارجه کشورش دست روی او گذاشته بود؟ دیپلماتی که با وجود تجربه های فراوان در خاور دور کمترین اطلاعات را از ایران ، مردم و حاکمانش داشت. برای همین هم سراغ وزیر خارجه –سایروس ونس – رفت ، از بی علاقگی اش برای رفتن به تهران گفت و بعد هم بی رودر بایستی پرسید: چرا من؟  سایروس ... تو میدونی نزدیک ترین جایی به ایران که در اون خدمت کردم ، کلکته بوده ، اونم ۳۰ سال پیش؟

چمدان هایت را ببند

وزیر خارجه وقت آمریکا برای مُجاب کردن «سولیوان» وقت زیادی صرف نکرد. رک و پوست کنده برایش توضیح داد: نظر من و رئیس جمهور این است که در انتخاب سفیر برای کشورهایی با وجود یک حاکم مستبد ، بهترین گزینه یک  «نظامی دیپلمات» است. در کشوری که کسی مثل «پهلوی» حکومت می کند ، تو بهتر از هر کس دیگری می توانی کار کنی...پس لطفاً بدون هیچ سؤالی چمدانت را ببند... ما بیشتر از یک سال است که سفیری در تهران نداریم.

دیدار با شاه

البته «سولیوان» بخوبی می دانست دامنه فعالیت های سفارت آمریکا در ایران تا چه حد گسترده است. اداره سفارتخانه ای با ۲ هزار کارمند و وابسته نظامی ، کار ساده ای نبود. برای همین پیش از سفر به دیدار «کارتر» رفت تا رئیس جمهور او را درست و حسابی در باره ایران توجیه کند. دیپلمات ۵۵ ساله ،پرکار ، زیرک و با تجربه آمریکایی پس از اینکه در فرودین ماه سال ۱۳۵۶ به تهران رسید در اولین فرصت به دیدار شاه رفت و ریز و درشت سخنان و سفارش های «کارتر» را کف دست او گذاشت. آخر کار نیز به شاه اطمینان خاطر داد که رئیس جمهور کشورش هنوز به ایران و رژیم آن به چشم یک متحد نگاه می کند.

بیاید شاه را کنار بگذاریم

با اینکه دیر به ایران آمده بود اما خیلی زود فهمید که اوضاع حکومت و رابطه اش با مردم چگونه است. طبق دستور وظیفه داشت تمام اتفاقات سیاسی و غیر سیاسی داخل ایران را با دقت و از نزدیک زیر نظر داشته باشد و بسرعت آنها را به واشنگتن گزارش دهد. جرقه های انقلاب زده شده بود و هنوز بیشتر از یک سال از حضور سولیوان نگذشته بود که آتش زیر خاکستر شعله کشید. کار که بالا گرفت آقای سفیر ترجیح داد به جای فقط گزارش دادن رخدادها، طرحی نو برای ایران دربیندازد. برای همین در پایان گزارش هایش به واشنگتن نوشت: « در باره ایران باید به چیزهای فکر کنیم که فکر نکردنی است! بهترین راه این است که ما نیز در ظاهر به انقلاب بپیوندیم! شاه را کنار بگذاریم و خودمان یک حکومت میانه رو و مورد قبول مردم را روی کار بیاوریم» .

گزارشت را بنویس

کاخ سفید اما راضی به کنار گذاشتن «رژیم پهلوی» نبود. برای همین هم بدون توجه به طرح «سولیوان» از او خواست کماکان اوضاع را زیر نظر داشته باشد ، گزارش بدهد و زمینه را برای خروج موقت شاه ، حفظ ارتش شاهنشاهی و تثبیت نخست وزیری بختیار فراهم کند. در روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی «سولیوان» وظیفه داشت علاوه بر آخرین مأموریتی که به واگذار شده بود ، مراقب جان جمعیت ۵ هزار نفری دیپلماتهای آمریکایی و خانواده هایشان و هزاران آمریکایی ساکن در ایران باشد ، به دیدار شاه برود ، دستور خروجش از ایران را به او ابلاغ کند و با برخی سران انقلاب ، مخفیانه دیدار و گفت و گو کند.

دیدار با آیت الله موسوی اردبیلی

روزهای پایان عمر رژیم ، درخواست دیدار با اعضای شورای انقلاب را داد. مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی از طرف شورا به این دیدار فرستاده شد. مرحوم بازرگان هم قرار بود مترجم باشد. دیدار در خانه فرزند «عزت الله سحابی» انجام شد تا هریک از دو طرف بدانند دیگری چه می خواهد. هیچکدام هم قرار نبود یکدیگر را به قانع کنند. «سولیوان» وقتی سخنان آیت الله موسوی اردبیلی را شنید گفت : «اینطوری نمی شود...باید انتخابات برگزار شود...دنیا شما را به رسمیت نمی شناسد – تهدید هم کرد که -  ارتش هم آرام نمی نشیند که شما حکومت دیگری راه بیندازید ، کشتار می شود... ».

خیلی چیزها را نمی دانید

اگرچه در باره وضعیت ایران مخالف نظرات کاخ سفید بود اما تا آخرین لحظه تنها به دستورات عمل کرد و پا روی عقاید شخصی خودش گذاشت. همان را که رئیس جمهور – کارتر – و مشاورش برژینسکی می خواستند مو به مو عمل کرد و می دانست که با این سیاست ، ایران برای آمریکا از دست می رود. در آخرین روزها تلاش کرد تا بسیاری از قراردادهای تسلیحاتی با ایران را به نفع آمریکا لغو شود ، بسیاری از تجهیزات پیشرفته روی هواپیمای اف ۱۴ به آمریکا منتقل کرد ، دستگاههای پیشرفته شنود موجود در «بهشهر» و « کبکان» با نظارت و پیگیری او تخریب و یا به آمریکا منتقل شد، دیپلماتهای اسرائیلی را فراری داد و ... . شانسش زد و زمانی که لانه جاسوسی به تصرف دانشجویان درآمد در ایران نبود. سال ۱۳۹۲ در ۹۲ سالگی در گذشت در حلیکه سالها پیش در کتاب خاطراتش نوشته بود: هنوز بسیاری از پیامدهای انقلاب اسلامی برای جهان روشن نشده است.  

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.