۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۴
کد خبر: 550874

گزارش از شخص

هشت شهر عشق!

مجید تربت زاده

شخص نیست اما یک جورهایی توی ذهن و دل من و شما «شخصیت» دارد. زیارتکده ای به نام «قدمگاه» را می گویم که سالهای سال است مانند نگین فیروزه ، کنار گوش شهر نیشابور، روییده تا چشم و دل زائران امام مهربانی ها را ، پیشاپیش بنوازد. «قدمگاه» سالهای سال است ، جایی ، نرسیده به مشهد ، انگار به پیشواز زائران می آید و دل و روح خسته شان را آماده می کند برای زیارت. نگین نیشابور حالا و بعد این همه سال، افتخار داده و با همان «شخصیت» دوست داشتنی اش ، با خاطرات و قصه هایی که در باره شگفتی هایش گفته و نوشته اند، قدم رنجه کرده و میهمان «گزارش از شخص» مان شده است.

هشت شهر عشق!

قدس آنلاین- «قدمگاه» سالهای سال است، جایی، نرسیده به مشهد، انگار به پیشواز زائران می آید و دل و روح خسته شان را آماده می کند برای زیارت.

وادی اول

حالا نه فقط یک زیارتگاه که به برکت آنچه می گویند جای پای امام(ع) است و به لطف چشمه ای که چشمه بودن و جوشیدنش را مدیون دستهای رئوف امام رضا(ع) ست، برای خودش شهر «قدمگاه» شده است، در ۱۰۰ کیلومتری مشهد و شرق «نیشابور» و بخش «زبرخان». البته ما به شهر و بخش و روستایش کاری نداریم و مرادمان همان باغی است که با درختهای بلند و سر سبز، چشمه آب گوارایش و دیگر نشانه هایی که شخصیت مذهبی و تاریخی اش را شکل می دهند «قدمگاه» نامیده می شود. برخی می گویند باغ بودنش، بر می گردد به پیش از تاریخ اسلام و زمانی که شاید تنها تفرجگاهی بود برای «شاهپور کسری»، برخی ساخت آن را به علی (ع) نسبت می دهند و البته مشهورترین قول همان است که «قدمگاه» را یادگار عبور امام رضا(ع) از این مکان می دانند. نوع معماری و مسیر حرکت آب در این باغ همچون دیگر باغهای ایرانی است با این تفاوت که در مرکز باغ چشمه ای متبرک از یک نقطه می جوشد و آب آن در همان نقطه از چشم شما مخفی می شود تا در جایی دیگر از باغ دوباره بجوشد و روح زائران و بلکه درختها را سیراب کند.

وادی دوم

اگر زائر نباشی، هزار کیلومتر راه بلکه بیشتر را به عشقی نکوبیده باشی و تنها به قصد تفرج یا جهانگردی گذرت افتاده باشد به «قدمگاه» و البته کنجکاوی ات هم گل کرده باشد، ممکن است در نگاه اول، محو باغ و معماری ایرانی اش بشوی و چشمهایت را راهی گشت و گذار در همین زیبایی هایش کنی. در این صورت آنچه در ادامه تو را شگفت زده خواهد کرد چشمه ای است که خیلی ها برای شفا از آن می نوشند و بر سرو صورت می زنند، زیارتکده ای که البته بر خلاف انتظار شما قبر و ضریحی در آن وجود ندارد و بعد آن سنگ سیاه که دو جای پای بزرگ بر آن نقش بسته است. اگر زائر نباشی، اگر به فلسفه زیارت کمتر اندیشیده باشی، آن وقت تو می مانی، آنچه گفتیم و سه سئوال که : آیا آب چشمه شفاست؟ آیا آن رد پای روی سنگ سیاه واقعاً رد پای امام(ع) است؟ اصلاً بدون قبر و ضریح باید چه چیزی را زیارت کرد؟

وادی سوم

ما که نه ولی آنها که پیش از من و شما به پرسش های بالا فکر کرده و تاریخ و اسناد تاریخی را کاویده اند می گویند امام رضا «ع) اگرچه در نیشابور توقف کردند و اگرچه در فرصت اندک استراحت در «قدمگاه» با دستهای خویش حوضی ساخته و آبی در آن جاری کرده اند – که همان چشمه امروز است -  اگرچه «قدمگاه» توفیق یافته میزبان نماز ملکوتی امام «ع) باشد اما ایشان هرگز در اندیشه به جا گذاشتن کرامات و معجراتی چون رد پا بر روی سنگ نبودند و اصلاً چه نیازی به چنین کراماتی؟ پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که آن سنگ سیاه و رد پاهای نقش بسته بر آن می تواند ایده «شیخ بهایی» باشد که سالها بعد در سفری که همراه شاه و درباریان صفوی به مشهد داشته، به رسم یاد بود، دستور ساخت و نصب آن را داده است. کما اینکه چنین سنگها و رد پاهایی در قدمگاههای دیگر نیز یافت می شود.

  وادی چهارم

چشمه ای با آب شفا، زیارتگاه خالی از ضریح  و رد پاهای روی سنگ، به قول امروزی ها، تویِ کَت اعتقاداتت نمی رود! یعنی به پاسخ پرسش هایت نمی رسی مادامی که تنها جهانگرد باشی و دلت را بسپاری به چشمهایت و به مغز محاسبه گرت. برعکس، باید چشم ها و مغز حسابگر را بسپاری به دلت. باید نیّت زیارت کنی و بعد قدم بگذاری به «قدمگاه». وقتی تصور کنی که روزی، دستهایی آسمانی، دستهایی که از آن چشمه چشمه، بلکه دریا دریا مهربانی می جوشد، اینجا زیر همین آسمان، آبی را به جریان انداخته است آن وقت چه فرقی می کند که آب چشمه این باغ تا امروز کسی را شفا داده یا نداده باشد؟ چه تفاوتی می کند که رد پاهای نقش بسته بر سنگ، تنها یادمانی باشد از یک نماز ملکوتی یا رد پایی بر سنگی؟   وقتی یک روز در همین هوا، همانی که داری تنفسش می کنی، امام رئوفی نفس کشیده باشد، راه رفته باشد، نشسته و برخاسته باشد چه تفاوتی می کند که زیارتگاه، ضریح و قبری داشته یا نداشته باشد؟

وادی پنجم

«عطار» در اشعارش برای سیر و سلوک از «هفت شهر عشق» می گوید و مراحلی که اهل طریقت باید بپیمایند. اما دو تن از استادان دانشگاه در سال ۱۳۹۳  و در پژوهشی پیرامون «قدمگاه» و معماری باغ و بنای آن نوشته اند: «این مکان – قدمگاه – مکانی بالاتر از مکان اهل طریقت و مراحلی که عطار می گوید دارد. قدمگاه در واقع جایگاهی متعلق به اولیا خداوند است... در این مکان می توان مراحل هشتگانه ای را در باره مقام و رد پای امام رضا (ع) به صورت رمز و راز یافت». بر اساس یافته های این دو پژوهشگر، هشت مرحله مورد، اولینش همان حیاط اول مجموعه قدمگاه است که بالا رفتن از پله های ورودی آن و رسیدن به «جلوخان» در واقع نماد درد اشتیاق  و طلب سالک و زائر است. وادی دوم «عشق» است و زائر امام رضا (ع) در «قدمگاه» برای رسیدن به وادی دوم باید با وجود زیبایی های سر راهش- گل و درخت – توقف نکند و به حیاط دوم برود. سطح سوم باغ قدمگاه که سکو مانند است و دار و درختی ندارد، همان مرحله و وادی سوم  یعنی «معرفت» است که سکوی پرواز آدمی می شود...حیاط چهارم باغ، با ایوانی و سردری بزرگ و آب روان، وادی «استغنا» است...وادی پنجم «توحید» است که در قدمگاه به صورت حیاطی بزرگ و بزرگترین محوطه این مجموعه با درختانی بلند و کهنسال به چشم می آید... چشمه حضرت که شما را شگفت زده می کند در وادی ششم باغ قرار دارد و در سیر و سلوک عارفانه ششمین مرحله وادیِ «حیرت» است. در هفتمین مرحله زیارت به بقعه وگنبد آن می رسید که نماد «فقر و فنا» ی سالک و زائر است و دست آخر «عالم مثال» که در قدمگاه وقتی به سنگ سیاه و رد پاهای منقوش بر آن می رسید، به مرحله هشتم رسیده اید... حالا بازهم به پاسخ پرسش هایتان نرسیده اید؟

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.