در مقابل، آن جا که انسان سیاست پیشه، معادلات خود را از روی زمین، به ذهن و خیال برد و به عبارتی سیاست ورزی رمانتیک را پیش گرفت، خیلی زود نتایج فاجعه بارش را در قالب های مختلف از تحقیر تا تجاوز و اشغال تجربه خواهد کرد.
نمونه تام سیاست ورزی رمانتیک در عصر حاضر را می توان در اوکراین جنگ زده، اشغال شده و در نهایت تحقیر شده مشاهده کرد. آن جا که با عدم درک بنیادین از اصول و اولیات ژئوپلیتیکی، خوش بینی بچه گانه به همپیمانان اروپایی و تسلیحات آمریکایی، پهناورترین کشور قاره سبز، به مسلخ یکی از بزرگترین قدرت های نظامی جهان یعنی روسیه رفت و با تحمل خسارات فراوان، حالا بخشی از قلمرو خود را از دست داده و ملتمسانه در جستجوی آتش بس و برقراری صلح است...
این داستان اما به اوکراین خلاصه نمی شود؛ چه بسیار سیاست ورزان و دولت هایی که با فاصله گرفتن از عقلانیت و واقع گرایی، با انکار واقعیت های جغرافیایی و گرفتار شدن در تله های ذهنی و شناختی، زمینه ساز بروز منازعاتی شده اند که دود آن در چشم بشریت رفته است!
سیاست پیشگی رمانتیک صدام حسین در قبال عرب های غیور ایرانی، جنوب عراق و کویت، همان قدر ناکارآمد و هزینه ساز بود که تخیلات عثمانی گری اردوغان و تئوریسین های حزب عدالت و توسعه! در حالی که دولت حاکم بر فلات آناتولی و شخص اردوغان در باد پیروزی های اخیر خود در سوریه خوابیده و با سیلی سخت شکاف های داخلی و اوپوزیسیون قدرتمند بیدار شده اند، در اقدامی قابل پیش بینی و فرافکنانه، قصد انتقال تنش به محیط پیرامونی خود را داشته و حتی پا را فراتر از گلیمِ لغزان خود برده و در ارجاعات تاریخی از جغرافیای تخیلی خود، نام تبریز و حلب و قدس را به عنوان نقاط کلیدی از امپراطوری موهومش در کنار هم قرار داده است.
ناگفته پیداست که این سیاست ورزی رمانتیک، مذبوحانه و از سر استیصال است اما مهم تر از آن، درسی است که سایر ملت ها و دولت ها، از گرفتار شدن در باتلاق خوش بینی و ساده انگاری در حوزه سیاست به ویژه در عرصه بین المللی خواهند گرفت؛ درسی که گوشزد می کند مصالح و منافع ملی باید بر اساس واقعیت های ژئوپلیتیکی و تجارب زیسته تاریخی یک اجتماع ملی محاسبه و تدوین شود و نه تاویل و تفال از «اسلام-گرا بودن» یک سیاست مدار به دلیل حجاب همسرش یا چیزی شبیه به آن!