حالا تکهای از بازار اصفهان در کارگاه دختر جوان ساکن تهران قرار دارد که علاوه بر تابلوهای قلمزنی زیبایی که تابهحال کار کرده، زیورآلاتی میسازد که یک نوآوری در کار قلمزنی محسوب میشوند. این زیورآلات با طرحی سنتی، اما به شکلی امروزی، نشان از خلاقیت و خوشسلیقگی سازنده اش دارند. زینب جباری از هنرش برایمان میگوید.
چی شد که چنین ایدهای به ذهنت رسید؟
**اول اینکه هنر قلمزنی گران است و همه توانایی خریدش رو ندارند، ولی وقتی در حجم کوچک و کاربردی باشه طرفداران زیادتری داره.
*این زیورآلات چقدر از سمت مشتریها مورد استقبال قرار گرفته؟
**بیش و کم، همه کسانی که میبینند، خوششون مییاد چون میبینند هنر قلمزنی که همیشه به صورت یه وسیله جانبی گوشه خونه و تزیینی بوده حالا میتونه به عنوان یک زیورآلات همیشه کنارشون باشه، براشون جذابه. مخصوصا که همه میدونند که مس خاصیت درمانی و آرامشبخشی هم داره، براشون جالبه داشتن یه همچین چیزی.
*فکر میکنی بتونی کارت رو توسعه بدی؟
**راستش مشکل اصلی فروش اینهاست. چون بیشتر مغازهها که این جنس رو میگیرند، امانی کار میکنند و درصد بالایی از فروش برمیدارند، زیاد نمیشود روی فروش توی مغازهها کار کرد. مگر اینکه مغازه شخصی داشته باشم که از توانم خارج است. اما توی نمایشگاهها و ورکشاپها که مستقیم با خود مردم در ارتباطم، فروش خوبه. چون هم کار کردن یه خانم براشون جالبه، هم به قیمت بهتری میفروشمشون.
*در مورد طرحشون توضیح بده، خودت طرح رو میکشی؟
**بعضیهاشون رو بله، البته با کمک خواهرم. ولی در بعضیهاشون هم مانند بقیه کارهای قلمزنی از طرحهای تذهیب و نقشه قالی و سایر نقاشیهای سنتی میشه، استفاده کرد.
*جنس فلزی که باهاش کار میکنی چیه؟
**مس و برنج. البته با نقره هم میشه کار کرد اما به دلیل قیمت بالایی که داره بیشتر از مس و برنج استفاده میکنم.
* گفته بودی ادبیات خوندی، تا به حال شده فکر کنی این موضوع روی کارهات تاثیر داشته؟
**شاید از این بابت که ادبیات آدم رو ریزبین و نکتهسنج میکنه و این ویژگی توی قلمزنی به کارم مییاد. گاهی توی کارام شعرهایی رو که دوست دارم مینویسم.
*میتونی به برخی از این شعرها اشاره کنی؟
**کردهام توبه به دست صنم بادهفروش/ که دگر مینخورم بیرخ بزم آرایی
و یا این دیگر: دست از مس وجود چو مردان ره بشوی/ تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
*این کار رو چقدر دوست داری؟
**زیاد. برای من صدای قلم و چکش مانند سماع در شعر و دنیای مولاناست که وقتی غرقش میشوم، هیچ چیزی رو نمیشنوم. گرچه گاه برخی از ناملایمات اقتصادی به کارم آسیب میزنه، اما باز هم خیلی دوستش دارم.
*نظرت درباره این هنر که جزئی از صنایع دستی میهن ماست، چیست؟
**بگذار خیلی نظر ندم، به جاش بگم؛ کاش وقتی میریم مهمونی و میخواهیم برای هم هدیه بخریم به جای خریدن اجناس بیارزش چینی یا هر کشور خارجی دیگهای، شده حتی یک تکه کوچک از صنایع دستیبخریم. تا شاید قوتقلبی برای هنرمند و از اون مهمتر حفظ هنر کشورمون باشه. وقتی میبینم خیلیها اجناس خارجی رو که خیلی گرونتر از صنایع دستی هست رو میخرند و وقتی به کارهای نفیس صنایع دستی میرسند که همه اش با دست و نور چشم انجام شده، میگن؛ چقدر گرونه، مگه جنسش چیه؟ واقعا دلم میگیره. منظورم به هیچ وجه، کار خودم نیست منظورم همه صنایع دستی ایران است.
*چه حس خاصی داری که قسمتی از فرهنگ ایران رو به شکل امروزی و جوانپسند گسترش میدی؟
**این لطف شماست. اما خوشحالم که تونستم که کاری انجام بدم که یه هنری که به ظاهر سخته، کاربردی و جوان پسند بشه.
*به جای آخرین پرسش، یه جملهای بگو که خیلی باورش داری یا شاید توی زندگیت بهش رسیدی؟
**بسیاری از آدمها در ورکشاپها براشون عجیبه که یه خانم این کار رو انجام بده چون در ظاهر، کار سختیه، مراحلی داره، مانند قیر گرفتن و از قیر در آوردن و چیزهای دیگهای که ممکنه سخت به نظر برسند و همیشه از من میپرسند؛ کار سختیه؟ و من همیشه این جواب رو میدم: «همانا ما انسان را در سختی آفریدیم» و شاید برای آدمها همه چیز سخت به نظر بیاد اما اگه از ته دل دوستش داشته باشی و عاشقش باشی، دیگه برات هیچی سخت نیست



نظر شما