ما آدم‌ها گاهی اوقات طوری خودمان را از چشم دیگران می‌اندازیم که تا ۱۰۰۰ سال بعد هم ‌تکه‌های خرد شده‌مان از روی زمین جمع نمی‌شود! مثل «علیرضا خمسه» که این روزها حسابی از چشم مردم افتاده است.مثل «علیرضا خمسه» که این روزها حسابی از چشم مردم افتاده و دیگر نه «بابا پنجعلی» دوست داشتنیِ پایتخت به حساب می‌آید و نه «دلشاد» دستفروش در «جیب برها به بهشت نمی‌روند».

‌کُمدین‌ها مثل کَبک راه نمی‌روند!

قدس آنلاین: جوی که در پس اجرای استنداپ کمدی جنجالی آقای بازیگر در فضای مجازی راه افتاده، ثابت می‌کند علیرضا خمسه این روزها فقط «علیرضا خمسه» است؛ نه ذره‌ای بیشتر و نه ذره‌ای کمتر! یعنی بازیگری با موهای فرفری، قد و قامت کوتاه و چهره‌ای که هیچ کجای آن نشانی از «بابا پنجعلی» دوستداشتنی و «دلشاد» ساده‌دل دیده نمی‌شود. چهره‌ای که می‌تواند به قیمت خنداندن تماشاگران برنامه «خمسه شو» در کانادا، بیخیالِ تمامِ عشق و محبت‌هایی که در این ‌سال‌ها از هموطنانش گرفته، آن‌ها را مردمی عصبی و تند مزاج معرفی کند که حتی از ‌سگ‌های کانادایی هم خشن‌تر هستند!

کلاغ‌های قِرقِرو!

چند روز پیش کلیپ کوتاهی از استنداپ کردن علیرضا خمسه در یکی از شهرهای کانادا در فضای مجازی منتشر شد. برای اینکه مثل بعضی روزنامه‌ها متهم نشویم به دشمنی با سلبریتی‌ها یا جوسازیِ جهت‌دار علیه این بندگان خدا، گفته‌های آقای خمسه در این برنامه کمدی را نعل به نعل می‌آوریم: «این قدر هوا خوبه که روی خلق‌وخوی مردم هم تأثیر گذاشته. روز اولی که رسیده بودم، به جای تهران که مردم همه عصبی‌ان و به هم فحش میدن، [این جا می‌گفتند] صبح بخیر، روز خوبی داشته باشید، سلام و... دقت کردم دیدم سگ‌هاشون هم همین جورن. وقتی رسیدم، رسماً یه سگ به من گفت: هلو، گود مورنینگ! (آقای بازیگر در اینجا صدای سگی که ظاهراً به او صبح بخیر گفته را در می‌آورد). سگ‌های ایرانی پاچه می‌گیرند، کلاغ‌ها هم به جای آنکه «قارقار» کنند، «قِرقِر» می‌کنند و بر سر مردم، ‌خرابکاری می‌کنند (البته خمسه به جای «خرابکاری» از اصطلاح دیگری استفاده می‌کند!)». مابقی صحبت‌های علیرضا خمسه را می‌توانید در اینترنت پیدا کنید، چون قوانین مطبوعاتی دست و بالمان را بسته و اگر ادامه ‌صحبت‌های تقریباً منشوری بازیگر محترم کشورمان را نعل به نعل برایتان نقل کنیم، احتمالاً کارمان به دادگاه مطبوعات می‌کشد!

«خ» مثل «خمسه»

اگر از موج پیام‌های توییتری که با توجه به شوخی‌های خارج از چارچوب علیرضا خمسه در برنامه‌اش در کانادا معتقد بودند آقای بازیگر ایران را برای همیشه ترک کرده و قصد بازگشت ندارد، بگذریم، بخش زیادی از پیام‌های توییتری حول محور توهین‌های خمسه به مردم کشورمان می‌چرخید. در ادامه چند نمونه از این پیام‌های توییتری که با هشتگ #خمسه در توییتر منتشر شده‌اند را می‌خوانید: «قبلاً کانادا را جایگاه دزدان فراری همچون خاوری‌ها می‌پنداشتیم، ولی الان باید دریوزگان ویزای اقامتی فرهنگی را هم به آن اضافه کنیم! دیروز چ مثل چمران می‌ساختیم ولی امروز باید برای ایرانیان مقیم کانادا، خ مثل خاوری، خ مثل خمسه و خ مثل خندوانه بسازیم!»

«جناب خمسه این تعاریفتون حتماً با توجه به ویژگی‌های خودتون و اطرافی‌هاتون و نوع نگاهتون به ایران بوده، اگرنه این همه خودتحقیری امکان نداره تو یک نفر جا بشه».

«کاش من ردیف اول سالنی که خمسه توش استنداپ کمدی کرد نشسته بودم و بعد از شنیدن این خزعبلات و اراجیف با لحن باباپنجعلی بهش می‌گفتم: بخوابونم دهنت!»

انتقاد با چاشنی توهین

در مقابل دسته بزرگی از کاربران فضای مجازی که حسابی از خجالت علیرضا خمسه درآمده‌اند، دسته کوچکی هم وجود دارند که معتقدند آقای بازیگر پر بی‌راه هم نگفته است! این دسته از کاربران معتقدند استنداپ خمسه نقدی بوده است بر تند مزاجی ایرانی‌ها، اما حتی اگر انتقاد آقای بازیگر را توهین به خودمان تلقی کنیم، بازهم دلیلی برای این همه هیاهوی مجازی وجود ندارد، چون انتقاد با چاشنی توهین، بخشی از ذات استنداپ کمدی به حساب می‌آید. مگر کم بوده‌اند استنداپ کمدین‌های بزرگی که کشور خودشان، سبک زندگی مردمشان و سکنات و وجنات اخلاقی هموطنانشان را با چاشنی طنز به باد انتقاد گرفته‌اند؟ نمونه‌اش «جرج کارلین» آمریکایی، یکی از بزرگ‌ترین استنداپ کمدین‌های دنیا که با همین سبک در دهه هفتاد و هشتاد میلادی نامش را سر زبان‌ها انداخت. کارلین در آن سال‌ها بی محابا عملکرد نظام سرمایه‌داری در کشورش، سبک زندگی هموطنانش، خصوصیات اخلاقی آن‌ها و حتی اعتقادات مذهبی‌شان را با چاشنی طنز و ادبیات خارج از چارچوب به باد انتقاد و تمسخر می‌گرفت، اما با این وجود هزاران نفر از مردم آمریکا و حتی سیاستمدارهای این کشور برای تماشای برنامه‌هایش سر و دست شکسته و ساعت‌ها جلو درهای بزرگ‌ترین سالن‌های آمریکا صف می‌کشیدند.

پیش از پاسخ به این پرسش که چرا استنداپ علیرضا خمسه زمین تا آسمان با استنداپ‌های خارجی بخصوص آمریکایی تفاوت دارد و اینکه چرا جرج کارلین می‌تواند با وجود توهین به هموطنانش، همچنان محبوب باشد اما خمسه نه؛ شاید بد نباشد به طور مختصر به این پرسش پاسخ دهیم که اصلاً استنداپ کمدی چیست؟

از زمان یونان باستان

چون تا همین چند وقت پیش «کمدی» برای خیلی‌هایمان خلاصه می‌شد در سریال‌های طنز تلویزیونی و جوک گفتن در جمع‌های خانوادگی، احتمالاً خیال می‌کنیم استنداپ کمدی پدیده‌ای جدید به حساب می‌آید که احتمالاً یک دهه بیشتر از عمرش نمی‌گذرد. اما اگر بی‌خیالِ ادعای کمی تا قسمتی اغراق‌آمیز تاریخدانانی که می‌گویند استنداپ کمدی نخستین بار در یونان باستان و جشن‌های «دیونیسوس» اجرا شده است شویم، سابقه استنداپ برمی‌گردد به قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی. استنداپ کمدیِ آن روزها که در قالب تئاترهای موزیکال در نقاط مختلف اروپا از جمله انگلیس برگزار می‌شده، اما زمین تا آسمان با مفهوم امروزی استنداپ فاصله داشته است. استنداپ به معنای امروزی‌اش اما احتمالاً از آمریکا و سخنرانی‌های طنز و مملو از نیش و کنایه‌های اجتماعی و سیاسی چهره‌های مختلف فرهنگی و هنری مثل «مارک تواین» در اواخر قرن ۱۹ میلادی آغاز شده است.

هجویات و کمدی سیاه

‌متخصص‌های هنری، استنداپ کمدیِ امروزی را این‌طور تعریف کرده‌اند: «نمایشی از نوع کمدی که متشکل از یک فرد است و بدون وجود دیوار چهارم در مقابل حضار ایستاده و برای خنداندن آن‌ها تلاش می‌کند». منظور از دیوار چهارم، همان دیوار نامرئی است که میان تماشاگر و بازیگر قرار می‌گیرد. متخصص‌ها علاوه بر این، می‌گویند استنداپ اگر سخت‌ترین نوع نمایش نباشد، قطعاً یکی از دشوارترین سبک‌های کمدی است، چراکه برخلاف بازیگرانِ یک نمایش معمولی، کسی که استنداپ می‌کند فقط وابسته به استعداد خودش است و همه چیز به توانایی شخصی او برمی‌گردد. منظور اینکه یک بازیگر نمایشی علاوه بر اینکه دیالوگ و میزانسن دارد، یک تیم از بازیگران دیگر هم همراهی‌اش می‌کنند که می‌تواند بر آن‌ها تکیه کند، ولی استنداپ فقط روی یک نفر تمرکز دارد که بخش زیادی از برنامه‌اش حول محور «بداهه گویی» می‌چرخد.

استنداپ کمدیِ امروز که پایه‌هایش در دهه هفتاد و هشتاد میلادی در آمریکا شکل گرفته، حسابی با موضوعات سیاسی، اجتماعی و مذهبی پیوند خورده و معمولاً در قالب «هجو» و «کمدی سیاه» اجرا می‌شود. ویژگی کمدی‌هایی از این جنس بی پروایی در ادبیات، تابوشکنی و پرداختن به مسائل جنسی است. خیلی‌ها دلیل پیوند خوردن استنداپ کمدی با این مفاهیمِ ناهنجار را شکل گرفتن این نمایش در بارهای شبانه و کلوپ‌های محلی آمریکا می‌دانند که پاتوق آدم‌های نسبتاً ناجور به حساب می‌آید!

پیتزا قورمه سبزی

حالا اگر قصد برگشتن به ماجرای استنداپ علیرضا خمسه در کانادا را داشته باشیم، باید بگوییم این ماجرا، ماجرای همان کلاغی است که می‌خواست راه رفتن «کبک» را تقلید کند، اما راه رفتن خودش را هم فراموش کرد! این را از این بابت می‌گوییم که احتمالاً آقای خمسه قصد تقلید از استنداپ کمدین‌های خارجی بخصوص جرج کارلین را داشته، اما علاوه بر اینکه بدجوری در تقلید از این استنداپ کمدین‌ها به جدول زده است، به قول یارو گفتنی شرم شرقی‌اش را هم کنار گذاشته تا فراموش کند که بعضی شوخی‌ها حتی اگر در کمدی‌های سرتاسر دنیا هم مرسوم باشند، هیچ جوره با فرهنگ و پیشینه ما سنخیت ندارند. آقای بازیگر که تلاشش برای کپی‌برداری از استنداپ کمدین‌های بزرگ دنیا در تک تک حرکات و شوخی‌هایش موج می‌زند، انگار فراموش کرده دلایل اینکه «جورج کارلین» آمریکایی «هجو» و «سیاه» اجرا می‌کند و با وجود توهین و تمسخر هموطنانش با ادبیاتِ زننده، همچنان محبوب‌ترین استنداپ کمدین این کشور به حساب می‌آید، ریشه در فرهنگ مردم این کشور دارد.

نمی‌شود انگشت اتهام را فقط به سمت خمسه و استنداپش در کانادا گرفت، چون استنداپ در کشورمان آش شلم شوربایی به حساب می‌آید که اجراکنندگانش خیلی وقت‌ها به علت تناقض‌های شدید میان ذات استنداپ کمدی و فرهنگ ایرانی دچار سردرگمی می‌شوند. نمونه‌اش هم برنامه «خندوانه» و اجرای چهره‌هایی مثل «ژوله» که خیلی وقت‌ها با عبور از خط قرمزها، به هجویات، حرف‌های نامتعارف و شوخی‌های جنسی نزدیک می‌شد. با تمام ‌این‌ها اما انگار خمسه که یکی از استنداپ کمدین‌های برنامه خندوانه هم بوده است، بی خیالِ همه این مسائل، به سیم آخر زده و می‌خواهد مخاطبش را به سبک استنداپ‌های هجو و سیاه خارجی بخنداند، اما نتیجه ترکیب شوخی‌های ایرانی با استنداپ خارجی چیزی شده است توی ‌مایه‌های «پیتزا قورمه سبزی» که حتی شنیدن اسمش هم تو ذوق مخاطب می‌زند، چه برسد به طعم و مزه‌اش!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمدرضا باقرپور ۱۲:۲۴ - ۱۳۹۸/۰۴/۳۱
    3 0
    ادامه خودزنی ها و خودتحقیری های سلبریتی ها؛ یک سلبریتی دیگر و یک تحقیر دیگر؛ بعد از رفتارهای تحقیرآمیز اخیر برخی سلبریتی ها و حمایت احساسی برخی دیگر، شاهد دیالوگ‌های نسنجیده آقای علیرضاخمسه در اجرای استندآپ کمدی بودیم که قطعاً در آمار مخاطبانش هم، تأثیر معناداری خواهد داشت. ایشون می‌گه: تهران، همه عصبی‌اند؛ همه به هم فحش می‌دن! یعنی از واژه «همه» استفاده کرده و تعمیم داده که اینگونه تعمیم دادن هم کاملاً غلط است. علاوه بر آن، ایشون واژه‌های رکیکی هم به کار برده‌اند که در شأن یک هنرمند نیست و من البته خوشبینانه نگاه می‌کنم و می‌گویم ناخواسته و سهواً دیالوگش طوری چیده شده اونجا که اول شهر تهران و درواقع کشور ایران را و مردمش را نقد می‌کنه بعد از سگ کانادا تعریف می‌کنه و می‌گه سگاشون هم همیجوری اند، چنین مستفاد می‌شه و به ذهن متبادر می شه که آقای خمسه متأسفانه یه قیاسی هم بین انسان و سگ انجام داده که قسمت بد داستان همینجاست به نظرم. من می خوام بگم آقای خمسه خنداندن به چه قیمتی؟ آیا صرف خنداندن به هر شکلی هنر است؟ شما زمانی در اوج بودید؛ همه ما خاطره داریم از شما؛ خودفروشی چرا؟ چرا نمی‌تونید به خودتون مدیریت داشته باشید؟ شما که سال ها در بین مردم بودید، حساسیت‌های به جای مردم را خبر ندارید؟ سلبریتی‌ها خیلی دور ورشون داشته؛البته این وقایع خوبه از یه لحاظ تا چهره واقعی شون معلوم بشه برای مردم.