حرم مطهر در طول تاریخ خود، خادمان نامدار بسیاری داشته ‌است. خادمانی که هر کدام از یک یا چند نظر، ممتاز بوده و به دلیل خدماتی که برای اسلام و مسلمانان انجام داده‌اند نامشان در متون تاریخی و البته قلب‌های مردم ماندگار شد.

 نخستین خادم شهید

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی یکی از آن خدام بود که تشییع پیکر مطهر او، به مکانی برای سوگواری و عرض محبت میلیون‌ها ایرانی و عراقی تبدیل شد. اگر اوراق تاریخ حرم مطهر را ورق بزنیم در این زمینه نمونه‌های فراوانی را می‌یابیم؛ نمونه‌هایی خاص که نامشان کمتر شنیده شده ‌است، اما حیاتشان منشأ برکات فراوانی شد و پاسداری‌شان از حریم اعتقادی و پایداری‌شان در دفاع از حق، در تاریخ ماند. محمد بن‌فخرالدین‌علی رستمداری یکی از این خادمان بزرگ، اما گمنام است. البته احتمال دارد اهل علم و طلاب، نام او را ضمن بررسی اثری به اسم «تعلیقه بر بحث جزء تمام مشترک من شرح الشمسیه القطبیه» یا از طریق نامه مشهور او و دفاعش از مذهب شیعه، شنیده باشند. با وجود این، بعید به نظر می‌رسد عموم دوستداران اهل‌بیت(ع) از زندگی و پیشینه زرین و حیات طیبه محمد بن فخرالدین‌علی رستمداری مشهور به «مولانا محمد مشکک» اطلاعاتی داشته باشند. در نوشتار امروز رواق می‌خواهیم از این خادم حرم رضوی که حدود ۴۰۰ سال پیش در راه دفاع از حرم مطهر و حقانیت عقیده‌اش به شهادت رسید، یادی کنیم. با ما همراه باشید.

آغاز درخشش یک ستاره

سال تولد رستمداری مشخص نیست. براساس گزارش اسکندربیک منشی در «عالم‌آرای عباسی»، زادگاه رستمداری، منطقه رستمدار در مازندران بود. میرمنشی قمی چنین می‌پندارد که رستمداری در ایام جوانی به مشهد آمد تا در کنار مضجع شریف امام رضا(ع) به فراگیری و تکمیل علوم دینی بپردازد. عبدالرحمن مدرس در کتاب «تاریخ علمای خراسان»، به تلاش بی‌وقفه رستمداری برای علم‌آموزی اشاره می‌کند و از هوش و حافظه بسیار بالای او سخن به میان می‌آورد. وی به دلیل همین توانایی خیلی زود به یکی از مدرسان برجسته مدارس علمیه مشهد تبدیل شد و احتمالاً حوالی سال ۹۸۰ ق. به عنوان خادم و مدرس آستان‌قدس منصوب گردید. انتصاب رستمداری با استقبال علمای مشهد روبه‌رو شد. این امر نشان می‌دهد رستمداری در میان فقها و دانشمندان دوران خود، به عنوان عالمی سرآمد و توانمند شناخته می‌شده‌ است. زنده‌یاد حسن انوشه که کار نگارش مدخل «رستمداری» را در «دائره المعارف تشیع» عهده‌دار بود، می‌نویسد وی بر حکمت و علوم ریاضی و طبیعی نیز تسلط و از آن دانش‌ها آگاهی داشت. رستمداری نزدیک به ۲۰ سال در حرم مطهر تدریس کرد و مجالس درس او از پر رونق‌ترین جلسه‌های تدریس آن دوران محسوب می‌شد تا اینکه آن واقعه شوم رخ داد.

مرزبانی از حریم شیعه

در یکی از صفحات رواق به رویداد هجوم وحشیانه ازبکان به شهر مشهد در سال ۹۹۷ ق. اشاره کردم و گفتم در آن واقعه تعداد زیادی از مردم مشهد گرفتار تیغ غارتگران شدند و از بین رفتند. شرایط خاص ایران و جدال بر سر قدرت که موجب ضعف جدی در حکومت صفوی شده ‌بود، عبدالله‌خان ازبک را جری کرد و او به همراه لشکر فراوانی به خراسان تاخت و شهر مشهد مقدس را در محاصره گرفت. در همین زمان، عده‌ای از علمای شهر مشهد برای خان ازبک که البته ادعای دیانت هم داشت، نامه‌ای نوشتند؛ نامه‌ای پندآمیز که در آن از وی خواسته شده ‌بود از غارتگری و کشتار مردم مشهد که در میان آن‌ها، جمع زیادی از سادات و نوادگان رسول خدا(ص) حضور دارند، دست بردارد و به چپاول موقوفات آستان‌قدس رضوی که وقف شرعی و صحیح هستند، خاتمه دهد. اما عبدالله‌خان که سودایی جز غارتگری نداشت، به تعدادی از علمای دربار خود دستور داد پاسخ این نامه را بنویسند و ثابت کنند غارتگری و قتل‌عام ازبکان در مشهد، وجهه شرعی دارد! هنگامی که این نامه نوشته شد و به دست علمای شهر رسید، مولانا محمد رستمداری درنگ در پاسخگویی را جایز ندانست، قلم به دست گرفت و بدون اشاره به نظرات فقهی علمای شیعه و صرفاً با تکیه بر دیدگاه‌های علمای اهل‌سنت مانند اشعری، غزالی، ابن‌اثیر و نسفی، پاسخی علمی و محکم به یاوه‌گویی علمای دربار عبدالله‌خان ازبک داد. نورالله شوشتری در «مجالس‌المؤمنین» آورده ‌است استحکام علمی آن نامه و عجز علمای دربار عبدالله‌خان، سبب شد دستور دهد استنادات قرآنی نامه را از متن آن جدا کنند و بقیه را بسوزانند و اعلام کنند سخنان شیعیان قابل پاسخ دادن نیست و رأی همان است که اعلام شد! به این ترتیب و بدون وقفه ازبکان به مشهد تاختند و چون نیروی دفاعی شهر اندک بود، نتوانستند مقاومت کنند و مشهد و حرم رضوی به دست غارتگران افتاد و کشتار آغاز شد. نقل است رستمداری از علمایی بود که شمشیر به دست گرفت و در برابر مهاجمان به دفاع و جهاد پرداخت و در میانه کارزار به شهادت رسید. پیکر وی را چند روز بعد در قبرستان مشهور قتلگاه، در شمال حرم رضوی به خاک سپردند. اما نامه مولانا محمد رستمداری تأثیری عالم‌گیر پیدا کرد. تعدادی از علمای مشهد که بر اثر هجوم ازبکان به‌ناچار راه هند را پیش گرفتند، متن نامه وی را با خود به شبه‌قاره بردند؛ استحکام دلایل و دیدگاه‌های رستمداری در نامه‌اش، غوغایی به پا کرد آن‌گونه که بسیاری از مردم هند شیعه شدند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.