وقت است تا برگ سفر، بر باره بندیم
دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم
بانگ از جرس برخاست، وایِ من خموشم

دریادلان راه سفر در پیش دارند

پا در رکابِ راهوار خویش دارند

گاه سفر را چاووشان فریاد کردند

منزل به منزل حال ره را یاد کردند

گاه سفر آمد، نه هنگام درنگ است

چاووش می‌گوید که ما را وقت تنگ است

کسانی که دهه ۶۰ را دیده‌اند و سرودها و شعرهای دوران جنگ را به خاطر دارند، حتماً با این بیت‌ها خاطره‌ دارند. این شعر با تصاویری از دفاع مقدس، با نوای حماسی و همراه صحنه‌هایی از جنگ در تلویزیون پخش می‌شد و امروز در سالگرد وفات شاعر این سروده هستیم یعنی حمید سبزواری.

حسین ممتحنی با تخلص شعری «حمید» شعر می‌سرود و چون اهل سبزوار بود، به حمید سبزواری معروف شد. او در سال ۱۳۰۴ش به دنیا آمد و از نظر سنی، بزرگِ شاعران انقلاب به شمار می‌رفت اما این پیشکسوت‌ بودن فقط از نظر سن نبود، بلکه این شاعر از نظر جریان‌سازی در شعر انقلاب هم از پیشگامان بود.

شاخص‌ترین چهره شعر انقلاب

در واقع حمید سبزواری زمانی به شعرسرایی انقلابی روی آورد که انقلاب نخستین جرقه‌های خود را به خود دیده بود، یعنی حوالی دهه ۴۰ شمسی. در زمان قیام ۱۵ خرداد و اندکی پس از آنکه فکر و روش انقلابی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در ایران مطرح شد، شاعران سیاسی و انقلابی‌سرا غالباً وابستگان به جریان‌های سیاسی چپ و یا جریان‌های ملی بودند و در میان انقلابیون مسلمان، شاید بشود گفت حمید سبزواری شاخص‌ترین چهره بود. این شعر او یک نمونه از این آثار است:

بر فلک یک نقطه روشن نمی‌بینم چرا؟

زان همه روشنگران یک تن نمی‌بینم چرا؟

جز سیاهی، جز تباهی، جز مناهی، جز ستم‌

گر به جا مانده است چیزی، من نمی‌بینم چرا؟

در دیار ما مگر شیطان حکومت می‌کند؟

وای من، جز نقش اهریمن نمی‌بینم چرا؟

سرایش این نوع شعر در روزگار حکومت شاهی، آسان نبود به همین دلیل این شعرهای حمید سبزواری معمولاً مخفیانه سروده و دست به دست می‌شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی حمید سبزواری در عرصه شعر انقلاب همچنان فعال بود و بخش زیادی از سرودهای اوایل انقلاب همچون سرود «خمینی ای امام» و «خجسته باد این پیروزی» سروده اوست. در واقع شاید بشود گفت نقش حمید سبزواری در سرودها و نواهای انقلابی، از نقش او در شعر هم پررنگ‌تر است، چون در سال‌های انقلاب در عرصه شعر ما شاعران شاخص دیگری هم داریم، ولی در سرود، شاخص‌ترین چهره تا یک دهه پس از انقلاب، همچنان حمید سبزواری است.

قصیده و غزل

از سرودها که بگذریم، قالب اصلی شعر حمید سبزواری غزل و قصیده است. او در مجموع شاعری کلاسیک‌سرا بود و در این قالب‌ها، از نظر زبان و فضای شعری هم بیشتر به سنت شعر فارسی نظر داشت تا نوآوری‌هایی که در شعر انقلاب روی نموده بود. این بیت‌ها از یک غزل حمید سبزواری، مؤید این سخن است:

فدای همت شمعم که تا نسوزد خویش‌

دمی ز پا ننشیند در انجمن خاموش‌

اگر که صاحب دردی، زبان ناله مبند

بدین بهانه که شد مرغ نغمه‌زن خاموش‌

... مباد بادیه خالی ز رهگذار و مباد

«درای قافله از بیم راهزن خاموش»

و شاید از همین روی است که این شاعر در قالب قصیده موفق‌تر است چون این قالب شعر فارسی هنوز با سنت و زبان کهن شعر فارسی پیوندی محکم‌تر دارد. زبان قصیده‌های سبزواری محکم است و استوار و برخوردار از تکنیک‌های رایج در این قالب.

ای مِهر دل‌فروز! خدا را، به جلوه آی‌

وین تیرگی ز دامن دشت و دمن زدای 

ای صبح‌ دیررس! تو به فریاد ما برس‌

وی شام دیرپای! از این بیشتر مپای‌

در مجموع باید پذیرفت که از نظر صوری و از منظر نوآوری‌های زبانی، تخیل و فضاسازی امروزی، شعر شماری دیگر از شاعران انقلاب اسلامی از حمید سبزواری نیرومندتر است و البته این را هم نباید از نظر دور داشت که در سال‌های انقلاب، این شاعر در واقع دوران اوج خود را گذرانده و در نیمه دوم عمر خویش بود.

نمودار کامل جریان شعر انقلاب 

اما از جنبه محتوایی، می‌توان کارنامه شعری حمید سبزواری را نمودار کاملی از جریان شعر انقلاب اسلامی دانست؛ به این معنی که از طلیعه انقلاب و سپس جنگ تحمیلی و رحلت حضرت امام و وقایع دیگری که در این ۴۰ سال در جامعه ایران رخ نموده، نشانه‌های بسیاری در شعر او هست. می‌توان مجموعه آثار حمید سبزواری را جلوه‌گاه کامل همه وقایع و مسائل انقلاب دانست و از این نظر گمان نمی‌کنم کسی دیگر از شاعران انقلاب توانسته باشد همه صحنه‌ها و عرصه‌های انقلاب را در شعر خویش بازنمایی کند.

اما برگردیم به شعر «همپای جلودار» که می‌توان آن را قوی‌ترین شعر حمید سبزواری دانست. از اشاره به وقایع تاریخی و داستان‌های قرآنی مثل داستان سامری و فتح خیبر، تکرارهای زیبا و کوبنده، استفاده از نام مناطقی در ایران و خارج از ایران مثل فلسطین و لبنان که نشانگر عرصه‌های مختلف مقاومت است، همراه با طنین حماسی این وزن، شعر حمید سبزواری را به شعری تأثیرگذار و ماندگار بدل ساخته است. با هم چند بیت دیگر از این شعر را می‌خوانیم:

جانان من! برخیز بر جولان برانیم‌

زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم‌

آنجا که جولانگاه اولاد یهود است‌

آنجا که قربانگاه زعتر، صور، صیداست‌

آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد

آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.