با پایان کار دولت دوازدهم و در آستانه شروع به کار دولت سیزدهم بر آن شدیم که نیم‌نگاهی به مسئله دولت اسلامی و رسالت حوزه‌های علمیه در قبال آن داشته باشیم.

پیش به سوی وفاق عملی / انقلاب در تربیت نیروی حوزوی و دانشگاهی نمره قبولی می گیرد

 آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از استادان سطوح عالی حوزه در این خصوص سخنانی مطرح کرده که ما در قالب گفتار گزیده‌ای از این سخنان را در ادامه می‌آوریم.

قرائت امام خمینی(ره) از دین و انقلاب

آیت‌الله علیدوست در پاسخ به پرسشی مبنی بر میزان و نحوه شکل‌گیری انقلاب اسلامی بر اساس قرائت امام خمینی(ره) از دین و انقلاب می‌گوید: یک دفعه ما بحث را از اینجا شروع می‌کنیم که آیا تشکیل حکومت در عصر غیبت بر اساس شریعت را قبول دارید یا خیر و اگر قبول دارید آن را واجب می‌دانید یا خیر؟ در ادامه اگر واجب می‌دانید، واجب مطلق یا واجب مشروط می‌دانید. ما تا این سؤال را حل نکنیم، بقیه سؤال‌ها مثل خانه‌ای است که روی برف ساخته شده باشد.

تشکیل حکومت جایز است

من شما را به درس‌های خودم ناظر بر فقه سیاسی حواله می‌دهم که در آنجا به این رسیدم که تشکیل حکومت جایز است. این گام نخست، در این گام باید تمام دلایلی که مبنی بر منع تشکیل حکومت عقلاً و نقلاً اقامه شده است را جواب دهیم و به گمان خودم به این سؤالات جواب داده‌ام.

علیدوست با بیان اینکه پس از پاسخ مبنی بر جواز حکومت باید به این سؤال پاسخ داد که آیا تشکیل حکومت واجب است یا خیر، ادامه می‌دهد: ما در آنجا به این رسیدیم که چون شریعت مطهر اهداف دارد و این اهداف باید پیاده شود و پیاده شدن در سایه حکومت ممکن است، پس تشکیل حکومت واجب می‌شود.

 واجب دو رقم است مثلاً حج واجب و نماز هر دو واجب هستند اما حج واجب مشروط است یعنی شما لازم نیست که مستطیع شوید ولی برای نماز شما باید اسباب آن را آماده کنید. در نهایت ما به این رسیدیم که تشکیل حکومت اولاً جایز است در مقابل اندیشه رقیب که می‌گوید ممنوع است، دوم اینکه واجب است در مقابل اندیشه‌ای که می‌گوید اگر همه زمینه‌ها هم آماده شود شما می‌توانید قبول نکنید و سوم اینکه واجب مطلق است یعنی اینکه باید اسباب آن نیز به طور معقول انجام شود.

تفاوت بین نگاه رهبری  وامام نیست

علیدوست در پاسخ به پرسشی مبنی بر میزان هم‌راستا بودن نگاه رهبر انقلاب در باب ضرورت تشکیل حکومت و هم دولت اسلامی با نگاه حضرت امام(ره) نیز می‌گوید: من تفاوتی نمی‌بینم. قطعاً کسی که رهبری نظام را دارد نمی‌تواند به این عقیده نباشد. رفتارها و سخنرانی‌های ایشان نیز همین قضیه را تأیید می‌کند.

 جواب من به پرسش شما عینیت است یعنی حتی در امتداد هم که من به برخی از اختلاف‌ها اشاره کردم، من بین ایشان و مرحوم امام خمینی اختلافی نمی‌بینم.

انتقادها معنایش انتقاداز شخص نیست

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پاسخ به این پرسش که آیا می‌توان در خصوص نحوه تشکیل و حکمرانی نیز انتقادی به جمهوری اسلامی وارد کرد یا خیر، اضافه می‌کند: پرسش سختی است برای اینکه انسان خارج از گود می‌خواهد انتقادی را وارد کند اما به این معنا نیست که من نمی‌خواهم جواب این سؤال را ندهم. اگر ما به این نتیجه رسیدیم که بعضی از انتقادها وارد است معنایش این نیست که ما شخص را داریم نقد می‌کنیم. اگر به یاد داشته باشید در برنامه شوکران وقتی آقای مجری از من پرسید آیا شما امام خمینی(ره) را قابل نقد می‌دانید یا نه، من در جواب گفتم که ما علی‌الحساب ۱۵ معصوم نداریم و من عصمت‌انگاری را غلط می‌دانم.

اگر عملکردها نقد می‌شد و افراد مورد هجمه قرار نمی‌گرفتند

 ممکن است به طور موقت برخی از اهداف ما را تأمین کند ولی ما ماکیاولیسم نیستیم که بخواهیم جلو برویم اما به او گفتم که نقد عملکرد، غیر از نقد شخص است و اکنون که دارم با شما صحبت می‌کنم این قضیه را یک آسیب بزرگ در کشور می‌دانم.

شما تصور کنید اگر عملکردها نقد می‌شد و افراد مورد هجمه و طعنه قرار نمی‌گرفتند ما چه وضعیت اخلاقی می‌داشتیم تا الان که ابتدا به نفر مورد نقدمان چند فحش می‌دهیم که می‌خواهیم نقد کنیم.

وی در خصوص الگوی رابطه حاکم اسلامی با کارگزار اسلامی نیز این گونه می‌گوید: رابطه کسی که در رأس هرم قدرت قرار دارد با کارگزارانی که خودش نصب می‌کند- حالا آن‌هایی که مردم انتخاب می‌کنند بحث دیگری دارد- اینکه چه الگویی باید اینجا باشد یک بحث الگوی نظری است و یک بحث نیز الگوی عملی و اجرایی است. از نظر الگوی نظری تئوری‌پردازان ما هم الگوی اسلامی و هم الگوی عقلی، عقلایی و انسانی داریم. جالب است که این‌ها هیچ کدام نیز با همدیگر منافاتی ندارند. بالاخره شریعت مطهر یک دستوراتی دارد.

ما نامه مالک‌اشتر را داریم که حضرت امیر(ع) در آن الگویی را مطرح می‌کنند که ما باید برویم و آن را استخراج کنیم. اصلاً خودِ انسان در طول تاریخ به الگوهای خوبی رسیده است که باید آن الگوها در بعد نظر اجرا شود. منتها من فکر می‌کنم مشکل ما بعد نظر نیست بلکه بعد اجرا و بعد عمل است.

درتربیت نیرو نمره نظام نزدیک به ۲۰ است

 در اینجا اگر بخواهیم از حاکمیت شروع کنیم، حاکمیت باید یک بایسته‌هایی را در نظر بگیرد. من مثال می‌زنم که ما در این ۴۰ سال انقلاب- فعلاً این پرسش که چقدر موفق بوده‌ایم را کنار بگذاریم- معتقدم در یک چیز که نمره نظام و انقلاب نزدیک به ۲۰ است، آن تربیت نیرو است که در دانشگاه و حوزه در این ۴۰ سال چقدر نیرو تربیت شده است. حاکمیت در همه ابعادش باید این‌ها را شناسایی کند.

حاکمیت نباید بگذارد مغزها فرار کنند

 حاکمیت نباید بگذارد مغزها فرار کنند و از آن بدتر مغزها فرسایش پیدا کنند. این وظیفه حاکمیت است و نه کسی که می‌خواهد آن‌ها را نصب کند. خوب باید این نیروها شناسایی شوند که این نخستین گام و وظیفه است و از این نیروها استفاده شود.

استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم در پاسخ به پرسشی در خصوص حوزه انقلابی و سکولار نیز می‌گوید: فرض کنید در داخل کشور و نظام وقتی ما افراد را نگاه می‌کنیم، دو نفر را با همدیگر در نظر بگیرید که گاهی این دو نفر نه اشتراک در راهبرد دارند و نه در تاکتیک.

 مثلاً یکی انقلابی است و طرف مقابل کاملاً ضدانقلابی است. اما گاهی اوقات دو نفر هم در راهبرد و هم تاکتیک با همدیگر متحد هستند.

این وسط قهراً دو شکل دیگر نیز وجود دارد؛ یکی این است که در راهبرد و مبنا متحد هستند اما اختلاف سلیقه دارند یعنی در تاکتیک با هم اختلاف دارند و عکس نیز متصور است یعنی مبنا مختلف است ولی منافقانه تاکتیک واحدی دارند یعنی یک نفر با اعتقاد حرف می‌زند ولی دیگری اعتقاد هم ندارد ولی ممکن است آن حرف را بزند.

 مثلاً در بحث‌های خودمان نظام را قبول دارد، رهبری را قبول دارد و حتی شخص رهبر و حوزه را نیز قبول دارد ولی می‌بینید در تاکتیک یکی یک جور موضع می‌گیرد و دیگری به شکل دیگری موضع می‌گیرد و من ثالث که می‌خواهم قضاوت کنم با یکی از این تاکتیک‌ها موافق هستم.

 اینجاست که قضاوت سخت می‌شود و انسان خدای نکرده ایمانش را از دست می‌دهد. پس این شد اصل مطلب که خیلی از مسائل را حل می‌کند. اینجاست که ممکن است دو سلیقه پیدا شود. حالا ممکن است این سلیقه‌ها در عملکردها نیز بیایند.

 مثلاً فرض کنید یک نفر تک‌تیرانداز شود ولی یک نفر بخواهد نیروی فکری آن جریان بشود. خب این‌ها دو تاکتیک و دو روش است ولی راهبرد واحد است.

خاطره ای از مرحوم یزدی

یادم نمی‌رود این اواخر با آقای یزدی در جامعه مدرسین روی موضوعی با هم بحث کردیم و من از ایشان پرسیدم استاد انقلابی را چه معنا می‌کنید؟ آن کسی که در یک خطبه ۱۸ بار بگوید رهبر معظم انقلاب؟ یکی از آقایان جواب داد که نه آقای علیدوست ما نمی‌گوییم که کسی ۱۸ بار در خطبه‌اش بگوید بلکه ما معتقدیم اگر امروز آقا یک موضعی گرفتند فردا صبح در درسش بگوید. من دیگر نوبت صحبت نداشتم ولی عقیده من این نیست.

آنچه را که ما می‌توانیم روی آن مانور بدهیم و درست و وظیفه است وفاق عملی است. یعنی ما نباید وقتی رهبری مطلبی را می‌گویند بخواهیم بر آن حاشیه بزنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.