شاید مخاطب قرار دادن عموم مردم برای تفصیل راهبردهای تعیین شده حول شعار محوری ابتدای سال و تشریح آنچه کشور در یک سال گذشته از سر گذرانده است، آن هم در نخستین روز سال، حامل معنایی از همین جنس باشد.
به همین جهت، نقش مردم در نقشه مدیریت کلان جمهوری اسلامی را محور گفتوگو با دکتر مهدی ناظمی اردکانی، دبیر کارگروه مدیریت کلان دستگاههای فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) قرار دادیم که در ادامه میخوانید.
یک مسئله مهم در نقشه مدیریت کلان جمهوری اسلامی، نقشی است که برای مردم در آن تعریف میشود؛ به عبارتی، مردمی که در حدوث انقلاب نقش داشتند، چطور میتوانند نقشی مستمر در ادامه آن و بهخصوص نظامات شکل گرفته پس از انقلاب داشته باشند؟
باید به این موضوع توجه داشت که انقلاب اسلامی اصولاً آمده است تا مردم را برای حل مسائل - نه تنها مسائل خودشان بلکه مسائل جهان - به عرصه آورده و مشارکت دهد، از این جهت به عنوان «دولت مردمی» میرسیم یعنی دولتی که همه مردم در آن مشارکت دارند. الگوی به اصطلاح اسلامی و انقلابی دولت، چنین دولتی است.
گام دوم انقلاب اسلامی با بیانیهای که رهبر معظم انقلاب مرقوم فرمودند و به ملت عرضه داشتند در راستای چنین امر مهمی است. تا زمانی که دولتِ جمهوری اسلامی که باید در خدمت مردم باشد و بتواند همه مسائل و مشکلات را حل کند، به سمتی حرکت نکند که مردم را در حل همه مسائل - کلان و خرد - مشارکت دهد، نمیتواند به صورت کامل از عهده خدمتگزاری بربیاید. یعنی انقلاب اسلامی استمرارش بر این است که مردم را به صورت کامل به عرصه بیاورد؛ مردمی که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشتند و بر اساس فرهنگ و ارزشهای اسلامی جهاد کردند، در مقابل دشمنان اسلام با پاکی و صفا و صمیمیت و تقوا و حکمت ایستادند و تا امروز انقلاب اسلامی به برکت چنین ایستادگی در مقابل جبهه استکبار توانسته از مرزهای تقوا، علم، فضیلت و ولایت دفاع کند.
از انقلاب اسلامی درسآموختههای فراوانی وجود دارد؛ از بهمن ۵۷ تا امروز. این درسآموختهها هم برای دوستان و طرفداران انقلاب اسلامی و هم برای دشمنان انقلاب اسلامی کاملاً جای توجه و تأمل است. هر چقدر به این درسآموختهها توجه و تأمل بیشتری داشته باشیم، راه انقلاب اسلامی را میتوانیم هموارتر بسازیم. رهبر معظم انقلاب با بیانیه گام دوم، این آموختهها را به ما عرضه کردند و محورهای اساسیاش را متذکر شدند؛ پس جا دارد که بیش از پیش به تبیین و تحلیل آن و عمقکاوی این بیانیه بیشتر بپردازیم.
میخواهیم روی همین مسئله تمرکز کنیم؛ یعنی نقش و ارتباط مردم در نظامی مبتنی بر رابطه امام و امت. این ارتباط چطور میتواند در نظامات اداری و اجرایی مبتنی بر دولت - ملت مدرن، موجبات کارآمدی را فراهم کند؟
برای پاسخ به این پرسش خوب است به این مسئله رجوع کنیم که اساساً موجبات پیروزی انقلاب اسلامی چه بود؟ امروز اگر میبینیم دشمنان انقلاب اسلامی دوباره در پی احیای نظام سلطنتی هستند - همانهایی که ادعای دموکراسی آنها گوش دنیا را کر کرده است - در واقع دارند خودشان را رسوا میکنند. خودِ مردم ما به خوبی دریافتند نظام سلطنتی، نظامی نیست که بتواند دنیا و آخرت آنها را بسازد و پیروی از یک شخص جاهل، شهوتران و فاسد نمیتواند برای آنها زندگی دنیایی و زندگی اخروی بسازد؛ بنابراین آنها پیروی از یک انسان فاضل، عالم، انقلابی، مصلح و متقی چون امام را در دستور کارشان قرار دادند و پیروزی انقلاب اسلامی حاصل پیروی امت از امام بود. امامی که دشمنشناس بود، منافع ملی را میشناخت، عاشقانه ملت را دوست داشت و عالم به راه بود. امامی که علم خود را، دل خود را و ذهن خود را به خدا سپرده بود و در راه اصلاح امت و ملت خودش از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
بنابراین اصلیترین دلیل پیروزی انقلاب اسلامی، پیروی امت از امام بود و استمرار انقلاب اسلامی هم در گرو همین اصلِ بیبدیل است. نظام جمهوری اسلامی در صورتی پایدار و منسجم خواهد بود و میتواند در دنیا بهعنوان یک الگوی الهامبخش تلقی شود که این اصل اساسی پیروی امت از امام را به خوبی نشان دهد. الحمدلله تاکنون مردم ما در پیروی از این اصل آزمونهای خوبی دادند ولی دولتهای ما بعضاً در این آزمون به موفقیت نرسیدند. امیدواریم دولت کنونی، این اصل را به خوبی رعایت کند و موجبات استمرار و پیروزی انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف را فراهم آورد.
در مورد خودِ نظامات اداری چطور؟
انقلاب اسلامی اصولاً حرکتی است که در سازوکار و نظامات اداره امور جامعه تغییر ایجاد میکند. امروز دنیا، نظاماتی دارد و سازوکارهایی برای اداره جوامع و جهان مدنظرش است. سازمان ملل و شورای امنیتی درست کرده تا جهان را اداره کنند. همچنین سازمانهای مختلفی در حوزه اقتصادی مثل بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ایجاد کردهاند یا در نظامات اجتماعی، سازمانهایی مثل یونسکو و کمیسیونهای تابعه را ایجاد کردند. در حوزههای فنی و علمی هم به ظاهر مجموعههایی با عناوینی همچون خلع سلاح یا تدابیری نظیر آن ایجاد کردهاند که این نظامات امروز در جهان حاکم است. انقلاب اسلامی اما به دنبال این است چه در سطح جهانی و چه در سطح ملی، تحول ایجاد کند؛ بنابراین رهبری انقلاب اسلامی برای استمرار این انقلاب، تحول در این نظامات و سازوکارهای جامعه را مدنظر قرار داده و این تحول هم مبتنی بر معارف دینی است که رهبری انقلاب از قرآن و سنت استنباط کردهاند.
بنابراین برای استمرار انقلاب اسلامی باید در این نظامات و سازوکارها تغییر ایجاد شود؛ البته به موازات تغییر در این نظامات و سازوکارها، تحول و تغییر در انسانهایی که در این نظامات و براساس این سازوکارها هم عمل میکنند، ایجاد میشود؛ این دو لازم و ملزوم همدیگر هستند.
به طور مشخص، این نظامات چه حوزههایی را در برمیگیرند و چه تغییراتی باید در آنها اعمال شود؟
ما چهار نظام را میتوانیم مدنظر قرار دهیم: نظام فرهنگی، نظام سیاسی، نظام اقتصادی و نظام اجتماعی؛ این نظامات هستند که امور مردم و جامعه را تنظیم میکنند. نظام اقتصادی بحث تولید، توزیع و مصرف و نیازهای افراد یک جامعه را در ارتباط با طبیعت تنظیم میکند. نظام سیاسی ارتباط قدرت را در سلسله مراتب آن، نظام اجتماعی ارتباط انسانها با همدیگر را و نظام فرهنگی هم رابطه انسانها را با خود و خدا تنظیم میکند. مهم این است که این نظامات چگونه و بر چه اساسی باید شکل بگیرند تا این تنظیم امور در جامعه به گونهای باشد که دستکم نیازهای همه انسانها به صورت جامع و متعادل تأمین شود. نتیجه این تنظیمگری باید این باشد که در یک جامعه، قشری از آن، آن قدر ثروت نداشته باشند که ندانند چه باید بکنند و از آن طرف هم بخشی از جامعه در فقر و ناداری و مشقت زندگی نکنند. جامعه به گونهای نباشد که بخشی از افراد جامعه منزلتهای اجتماعی بسیار بالا و بیحساب و کتاب داشته باشند و بخشی از افراد جامعه شأن انسانیشان رعایت نشود؛ یا برای مثال در حوزه فرهنگی، عقاید و باورهای انسانی و الهی، در جایگاه خودش قرار نگیرد و عقاید و باورهای حیوانی و پست و مبتذل بر جامعه حاکم باشد.
این امور به هر حال باید در داخل این نظامات به خوبی تنظیم شود و ادارهکنندگان جامعه بر اساس این نظامات عمل کنند. این نظامات امروز در دنیا بر اساس فرهنگ و ارزشهایی طراحی شده و امور انسانها به گونهای تنظیم شده است که حتی انسانهایی که در کشورهای غربی هم زندگی میکنند، از این وضعیت رضایت لازم را ندارند؛ چرا که امور بر اساس نظاماتی است که با فطرت و طبیعت انسانی سازگاری ندارد. شاهد خیلی از مسائل و مشکلات اخلاقی امروز در جوامعی هستیم که اسم تمدن را همراه خودشان دارند و به عنوان جوامع و کشورهای توسعه یافته تلقی میشوند؛ وقتی که به این جوامع نگاه میکنیم، انسانها از آرامش لازم برخوردار نیستند.
انقلاب اسلامی رویکرد نویی دارد و نظامات جدیدی ارائه میکند؛ بنابراین اگر بخواهیم ماهیت انقلاب اسلامی را درک کنیم، برخاسته از مقابله با زر و زور و تزویر است؛ یعنی اگر نظامات و سازوکارها و قوانین و مقرراتی بر اساس زر و زور و تزویر تنظیم شده باشد، انقلاب اسلامی با آن سازگاری ندارد. انقلاب اسلامی مبتنی بر فهم انسانها، آگاهی انسانها، عدالت در جامعه، اخوت و همدلی و مواسات بین همه جوامع است بنابراین با زر و زور و تزویر مخالف است و در عرصههای مختلف خودش را نشان داده که چگونه دارد با این ویژگی فرهنگ و تمدن غربی و نظامات برخاسته از آن مقابله میکند. منطق انقلاب اسلامی، منطق قدرت نیست؛ یعنی قدرت آخرین حرف را نمیزند. اکنون در دنیا و تمدن غرب، قدرت آخرین حرف را میزند و قدرت هم به معنای صرفاً قدرت نظامی و تسلیحاتی نیست. وقتی قدرت گفتیم، یعنی اختیار تصمیمگیری؛ یعنی اختیار تصمیمگیری به مجامع و جایگاههایی سپرده میشود که این دولتها صلاحیتهای فکری و اخلاقی لازم را ندارند، مصالح انسانهای جامعه را درک نمیکنند و منبعث از وحی نمیتوانند تصمیم بگیرند؛ منطقی که امروز در دنیا آمریکا بهعنوان شیطان بزرگ و قدرتهای اروپایی به تبع آن، به دنبال اعمال آن در جهان هستند. میگویند چون ما قدرت برتر نظامی و قدرت اقتصادی هستیم، باید تصمیم ما را بپذیرید؛ یعنی تصمیمگیری متمرکزی که پشتوانهاش را قدرت اقتصادی و نظامی قرار دادهاند. وقتی جمهوری اسلامی را تحریم میکنند دارند از منطق قدرت حرف میزنند؛ یعنی میگویند چون ما منابع اقتصادی دنیا را به گونهای در اختیار داریم، بر نظام بانکداری جهانی مسلط هستیم، پس باید به تصمیمی که ما میگیریم، عمل کنید؛ و پشت آن هم صهیونیسم بینالملل و جنایتکارانی هستند که بشریت و انسانیت برایشان موضوعیت ندارد و حاضرند از هر وسیلهای استفاده کنند و هر گونه تجاوز، زور و جنایت را انجام دهند تا تصمیماتشان را بر جهان حاکم کنند؛ بنابراین نظامات موجود که چه بسا خودِ ما هم تقلید و در کشورمان مستقر کردیم، بر منطقِ قدرت استوار هستند.
پرسش اینجاست که چه سازهای قرار است جایگزین این «منطقِ قدرت» باشد؟
ما در مقابل باید خودمان را به «قدرتِ منطق» مجهز کنیم. انسان با قدرت منطق رشد میکند و به موجب همین قدرت منطق است که نظام ولایت شکل میگیرد. پیروی از امام با آگاهی، هوشیاری و درایت است، پس نظام امام و امت را بر منطق قدرت نمیتوان استوار کرد؛ باید بر قدرت منطق استوار شود که همین گونه نیز بوده است. حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی، سالهای سال تلاش کردند پیروان خودشان را با معارف اسلامی آشنا کنند و دشمنان اسلام و انقلاب را به آنها بشناسانند. همین که حضرت امام (ره)، دشمن اصلی اسلام و انسانیت را در دنیا، شیطان بزرگ یعنی آمریکا میدانند و اعلام میکنند همین هدفگیری شیطان بزرگ به عنوان مظهر منطق قدرت در جهان، موجب پیروزی انقلاب اسلامی میشود؛ یعنی باید اول «بت بزرگ» را زد تا شیاطین کوچک و بتهای کوچک نیز قدرت خودشان را از دست بدهند. هدف انقلاب اسلامی اصولاً رشد و تکامل انسانهاست یعنی انقلاب اسلامی آمده است و استمرار پیدا میکند تا نظاماتی را شکل بدهد که در آن، انسانها به رشد و تکامل لازم برسند.
نظامات مبتنی بر منطق قدرت موجبات رشد و تکامل انسانها را فراهم نمیکند و انسانها را به آسایش و آرامش لازم نمیرساند؛ بنابراین انقلاب اسلامی باید این نظامات را از جمهوری اسلامی دفع کند و به جای آن نظاماتی را مستقر کند که وقتی مردم در نسبت با این نظامات و سازوکارهای موجود در آن زیست کردند، به رشد و تکامل برسند. نظاماتی که مبتنی بر منطق قدرت شکل گرفته و امروز تمدن غرب مبتنی بر آن است، مردم را از عرصه خارج میکند و نقش مردم را در ساخت سرنوشت انسانی خودشان از آنها میگیرد و تصمیمگیریها را به قطبهای قدرت و ثروت واگذار میکند ولی نظاماتی که بر اساس فرهنگ و ارزشهای اسلامی باشد، درست برعکس، مردم را به عرصه میآورد و آنها را در سرنوشت خودشان دخیل میکند و به تواناییهای لازمی که خداوند مقرر کرده است، میرساند.
برای چنین تجربهای آیا شاهد مثالی وجود دارد که بشود به آن ارجاع داد؟
به صورت واضح و روشن، ما نمونهاش را در دوران دفاع مقدس دیدیم. در دوران دفاع مقدس، مردم جامعه و مستضعفین به عرصه آمدند و بر اساس فرهنگ و ارزشهای اسلامی خودشان و در نظام امام و امت حماسههایی آفریدند که در طول تاریخ خیلی از ملتها، بینظیر است؛ ما باید همان مسیر را دنبال کنیم. اگر مردم در عرصه باشند، هم انقلاب اسلامی استمرار پیدا میکند، هم مسائل و مشکلات پیش روی مردم در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی حل میشود و هم الگوی الهامبخشی برای دیگر ملتها و کشورها خواهیم بود اما متأسفانه به این مسئله توجه کمی شده است؛ ما در دولتهای بعد از دفاع مقدس، دیدیم به این مهم توجه جدی نشده است و مردم عملاً از عرصه خارج شدند. وقتی مردم از عرصه خارج شوند، درست است که دولتهایی مثل دولتی که در کشور ما مستقر میشود - منابع و پشتوانههای عظیم، خدادادی و نفتی دارند - به وکالت از مردم شروع به کار میکنند ولی مهم این است که این کارها توسط خودِ مردم انجام شود؛ انجام کارها توسط مردم به این معناست که در تصمیمگیریهای خرد و کلان، عموم مردم شرکت کنند. درست است که دولتهای غربی هم حرفشان بر اساس دموکراسی این است که ما هم به اکثریت مردم توجه داریم و مدعیاند نظریه دموکراسی به دنبال همین حرف است که اکثریت مردم در تصمیمگیریها شرکت داشته باشند و در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند ولی این ظاهر قضیه و قصه است؛ دموکراسی آن طور که مطرح میشود، اعمال نمیشود.
الگوی جدی مشارکت در دفاع مقدس؛ دفاع از مرزهای کشور و ایستادگی در برابر دشمن بود و در سالهای پس از آن نیز شواهدی وجود داشته است؛ درست است که مردم ما در عرصه حل مسائل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه از طرف دولتها نقش جدی پیدا نکردند ولی در نهادهای دینی که سرمایه عظیمی برای این ملت است، حضور داشتند و در بزنگاههایی خودشان را به عرصه رساندند و از انقلاب اسلامی و کشور دفاع کردند. به خصوص در عرصههای جنگ نرم، اگر این مردم حضور جدی نداشتند، چه بسا دشمن به پیروزیهای زیادی دست پیدا میکرد و با نفوذ خودش در ارکان مختلف کشور، امروز به ظاهر جمهوری اسلامی داشتیم ولی در باطن همان منویاتی که دشمنان انقلاب اسلامی پیگیری میکردند را شاهد میبودیم؛ کما اینکه در بعضی از مواقع شاهد هستیم که چطور دشمنان انقلاب اسلامی موفق شدند برنامههای خودشان را در برخی از عرصههای سیاسی و اقتصادی، به نحوی توسط مدیران و تصمیمگیران ما به عمل برسانند.
پس کار انقلاب اسلامی این است که به مردم در همه عرصهها حضور حداکثری ببخشد؛ یعنی بیشتر امور توسط مردم انجام شود و خودشان تصمیم بگیرند مگر آن دسته از اموری که امکان واگذاری و تصمیمگیری در آن را نمیشود به مردم واگذار کرد. حضور مردم در همه عرصهها صرفاً به این معنا نیست که ما هر چند وقت یک بار انتخاباتی شکل بدهیم و بگوییم اکثریت مردم به افرادی رأی دادند و آنها مسئولیت بپذیرند البته بخشی از حضور مردم در همین است ولی نه همه آن. بنابراین باید در نظامات موجودی که مانع حضور مردم هستند، تغییر ایجاد کرد، باید سازوکارهایی دیده شود که نه تنها مانع حضور مردم نباشد، بلکه عامل حضور و مشارکت مردم باشد. رهبر معظم انقلاب بارها بر این مهم تأکید داشتند؛ همان گونه که حضرت امام(ره) پیشتر به آن توجه میدادند که انقلاب اسلامی و نظام امامت و ولایت یکی از پایههای اصلیاش همین مردم انقلابی، مؤمن و متدین هستند که به دنبال اطاعت از اوامر الهیاند. رهبر معظم انقلاب بر شکلگیری گروههای جهادی، حلقههای میانی و بسیج بارها و بارها تأکید داشتند؛ بسیج یعنی مشارکت و حضور مردم در همه عرصهها. بسیج صرفاً معنای سازمانی ندارد که بگوییم بسیج یعنی یک سازمانِ خاص. بسیج به معنای حضور و مشارکت منسجم همه مردم در حل مسائل خودشان است؛ حتی آن دسته از مردمی که ممکن است انقلاب اسلامی را درک نکرده و نپذیرفته باشند، با معارف اسلامی هنوز آشنا نیستند و ممکن است به آن پایبند نیز نباشند ولی همه مردم آمادگی و علاقه دارند و میتوانند در حل مسائل و زندگی خودشان با مشارکت همدیگر مسائل را حل کنند.
اکنون مسئله این است که راهکار اصلی کدام است؟ چکار کنیم که چنین اتفاقی بیفتد؟ وقتی میخواهیم به سراغ راه حل برویم، نمیتوانیم به سراغ همان راهکارهایی برویم که در کشورهای دیگر معمول است و امروز و تاکنون نیز بخش زیادی از امور در کشور ما با این مدل اداره شده است.
بخش زیادی از امور مردم توسط خودِ مردم در واحد محله، قابل حل است؛ بنابراین باید نظامات را بر اساس و محور محله شکل بدهیم. محله یعنی مجموعهای از خانوادههایی که در یک محدوده مشخص و معین که همدیگر را میشناسند، جمع میشوند و زندگی میکنند. یک مکان مشخص و معینی است که مردم بیشترین حضور را در آنجا دارند و بخش زیادی از مسائل خودشان را در آن محل میتوانند با مشارکت همدیگر حل کنند؛ بنابراین ما باید به سمتی حرکت کنیم که اختیارات را تا سطح محلات ببریم و در سازمانهای بزرگ متمرکز نکنیم تا مردم به واسطه آشنایی با همدیگر و به خاطر سلایق و علایق مشترک، بروند و در سطح محله، مسائل خودشان را حل کنند و اگر مسئلهای قابل حل نبود، به سطوح بالاتر مدیریتی و سازمانی ارجاع بدهند. به این طریق، سازمانهای متمرکز ما، وزارتخانه���های عریض و طویل ما و ادارههایی که با کارکنان زیاد و هزینههای زیاد شکل گرفتهاند، تعدیل خواهند شد. این سازمانهای بروکراتیک و دیوانسالار معمولاً براساس منطق قدرت عمل میکنند و دنبال این هستند قوانینی را تصویب و اعمال کنند که این قوانین را خودشان معمولاً پیشنهاد میدهند. در خصوص این قوانین نیز دیدهایم که اکثراً با حسن اجرا روبهرو نبوده و نه تنها تسهیلات لازم را پیش روی مردم نگذاشته بلکه مانعتراشی هم کرده است؛ بنابراین مردم به خوبی میتوانند بنا بر شرایط و مقتضیات خودشان، در محلات بخش زیادی از کارها را حل کنند. این محلات هم زمانی که با محلات دیگر در کنار هم قرار بگیرند و اداره امورشان را با محلات بعدی اتصال بدهند، اداره امور شهر نیز به نحو بهتری انجام خواهد گرفت و به همین ترتیب، اداره امور در سطوح بالاتر بهبود پیدا خواهد کرد. به هر حال، نکته مهم این است که در نظام جمهوری اسلامی و در انقلاب اسلامی، این امور باید بر اساس سازوکارهای دینی و اسلامی و مطابق با شرع مقدس عمل شود. این نکته مهم و اساسی و نقطه تمایز با آن نگاهی است که در کشورهای دیگر وجود دارد. آنها نیز به دنبال این هستند که مردم را در نهادهای مردمی متشکل و سازماندهی کنند و این بروکراسی و نظام اداری را تعدیل کنند ولی اینجا در فرهنگ ما و در اسلام و در جمهوری اسلامی، مردم باید بر محور فرهنگ و ارزشهای اسلامی مساعدت، مشارکت، حضور و همکاری داشته باشند. اگر این نگاه باشد محله ما یک محور پیدا میکند؛ محوری به اسم مسجد. وقتی محور محله، مسجد باشد بالطبع محله نیز عنوانش، محله اسلامی است. محلهای است که بر محور خانهای بر پایه «أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی» شکل میگیرد؛ مسجدی که باید یک مدیر شایسته، بایسته، پرتلاش، جهادی و انقلابی به اسم «امام مسجد» داشته باشد. بنابراین نظام امت و امام به این ترتیب شکل میگیرد. مساجد ما محور محلات، محور جمعیتهای مشخص و محدود باشند و شهرهای ما نیز بر محور امام شهر ادامه پیدا کند تا سلسله مراتب نظام امامت و ولایت در سطح ملی و حتی در سطح جهانی شکل بگیرد.
یعنی شکلگیری دولت نیز از این مسیر، میسر است؟
بله، دولتی که به این ترتیب شکل بگیرد، دولتِ مردم است. درست است امروزه دولتهای ما خیلی تلاش میکنند که مردمی باشند، مشارکت مردم را مدنظر قرار دهند و به وکالت از مردم، امورشان را خوب اداره کنند، ولی اگر دولتی باشد که دولت مسجدی باشد، دولتی باشد که بخش زیادی از امور را تلاش میکند که به مردم محول کند، این دولت دیگر دولت مردم است یعنی خودِ مردم دولت میشوند و نیازی نیست بخش زیادی از افراد جامعه در دستگاههای مختلف اداری مستقر بشوند و بخواهند به وکالت از مردم این کار را انجام دهند. قطعاً نیاز است که دستگاههای نظام اداری وجود داشته باشند ولی گستردگی و اختیارات آنها محدود خواهد بود. حتی ما در تجربه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی نشان دادیم نیروی مسلح نیز میتواند با مشارکت مردم از مرزها دفاع کند. درست است بخشی از امور نظامی را باید به صورت متمرکز سامان داد و الزامات آن را مستقر کرد که این کار در جمهوری اسلامی به خوبی انجام شده است ولی وقتی به کل جامعه نگاه میکنیم، همه مردم نیز از موضع خودشان میتوانند دفاع کنند و نفس اینکه مردم چنین آمادگی و توانایی دفاع و دفاع همه جانبه از کشور را داشته باشند، دشمنان در عمل دیگر قصد تجاوز نمیتوانند داشته باشند و اگر خدای نکرده تجاوزی نیز به مرزهای چنین کشوری داشته باشند، ناکام خواهند ماند.
در پایان نکتهای اگر هست، بفرمایید.
بالاخره باید تلاش کنیم به این سمت حرکت کنیم و انتظارمان از دولت سیزدهم این است که با توجه به هماهنگی و انسجامی که بین قوای سهگانه وجود دارد و تلاش، بصیرت و حکمتی که در این دولت میبینیم، در این مسیر قدمهای شایستهای برداشته شود و زمینههای به ثمر رساندن گام دوم انقلاب اسلامی به خوبی فراهم شود.
خبرنگار: محسن فاطمینژاد
نظر شما