به عقیده این عده، آمریکا از ابعاد مختلف توافق عربستان سعودی و ایران آگاهی کامل داشته و در حقیقت او بوده که به ریاض اجازه نزدیک شدن به تهران را داده است.
اما بهمرور ابعاد این توافق و حجم آگاهی آمریکا بیش از پیش برملا میشود و حداقل تا اینجا روشن شده آمریکا نهتنها در امضای توافقنامه هیچ نقشی نداشته، بلکه حتی بهعنوان یکی از شرکای اصلی ریاض اطلاع چندانی از جزئیات توافق هم نداشته است. شاید بتوان نخستین شاهد بر این ادعا را نفس حضور چین در این توافق دانست و اینکه پکن تنها هدفش تقابل جدی با آمریکا بوده است. دومین نشانه برای این ادعا اقدام هماهنگ اوپکپلاس برای کاهش میزان تولید نفت است. این تصمیم که هفته گذشته علنی شد، با هماهنگی کشورهایی مثل عربستان، عمان، کویت و روسیه و در تقابل جدی با اتحادیه اروپا و آمریکا صورت گرفته شد. تصمیمی که بهنظر میرسد یکی از ابعاد فاصله گرفتن عربستان و بلوک عربی از آمریکا باشد. سومین شاهد در این زمینه، سفر رئیس سیا به عربستان و گلهگزاری او پس از این سفر است.
گلهگزاری «سیا» از سعودی
به گزارش یورونیوز، بیل برنز، رئیس سیا به محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی گفته است ایالات متحده احساس میکند ریاض در جریان از سرگیری ارتباط با ایران و سوریه، واشنگتن را «نادیده» گرفته است. گفتوگوی رئیس سیا با ولیعهد عربستان در جریان سفر اخیر بیل برنز به عربستان انجام شده است.
هدف از این سفر، گفتوگو با مقامات سعودی درباره همکاریهای اطلاعاتی دو کشور بوده و در جریان دیدار بیل برنز با محمد بن سلمان، او ناامیدی ایالات متحده را به دلیل کنار گذاشتن واشنگتن از تحولات منطقه ابراز کرده است.
اتفاق بعدی که نشان میدهد آمریکا بههیچ وجه با توافق انجام شده موافق نیست، خبر منتشر شده درباره تصمیم عربستان برای دعوت از بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه به اجلاس سران عرب است. این اقدام گام مهمی در راستای رفع انزوای سیاسی دولت سوریه محسوب خواهد شد.
به گزارش یورونیوز، انتشار این اخبار، این گمان را تقویت کرده که متحدان دیرین آمریکا در خلیج فارس، این کشور را به حاشیه راندهاند و نفوذ ایالات متحده در منطقه رو به کاهش است. این اقدام هم مورد گلهگزاری رئیس سیا قرار گرفته و چنانچه گزارش یورونیوز درست باشد، باید گفت بیل برنز با طرح این گلایهها، سخنان مقامات ایالات متحده را که پیشتر گفته بودند پادشاهی سعودی آنها را در جریان مذاکراتش با ایران گذاشته، زیر سؤال برده است. از جمله سخنان جان کربی، سخنگوی کاخ سفید که گفته بود: «سعودیها ما را از مذاکراتی که داشتند آگاه میکردند، همانطور که ما آنها را از تعاملات خود مطلع میکنیم».
اما این همه ماجرا نیست. سؤالی که اکنون میتوان مطرح کرد این است که آیا آمریکا به این بیاعتنایی، بیاعتنا خواهد بود؟ آیا ایالات متحده میپذیرد زمان کوچش از منطقه آغاز شده؟
پاسخ به این پرسش به عوامل مختلفی بستگی دارد، اما دو فاکتور اصلی را باید امنیت انرژی و امنیت رژیمصهیونیستی عنوان کرد. بهعبارتی ایالات متحده هر اقدامی را انجام خواهد داد تا بتواند امنیت انرژی و امنیت اسرائیل را تضمین کند. بهگزارش وال استریت ژورنال سفر اخیر برنز به عربستان سعودی یک دلیل دیگر هم داشت که تصمیم غافلگیرکننده سعودیها در کاهش تولید نفت و درنتیجه افزایش سرسام آور قیمت نفت خام بود.
اگرچه حجم و سطح این اقدامات در حال حاضر چندان گسترده و شدید نخواهد بود. به همین دلیل تاکتیکهای فعلی آمریکا در تقابل با شرایط جدید را میتوان به شکل زیر فهرست کرد:
۳ اقدام محتمل ایالات متحده
اقدامات رسانهای: نخستین سطح از ورود ایالات متحده به حوزه تقابلی با نظم جدید منطقه، اقدامات رسانهای خواهد بود. اعزام زیردریایی هستهای آمریکایی به منطقه را باید در همین حوزه ارزیابی کرد. فرمانده نیروی دریایی آمریکا روز گذشته اعلام کرد یک زیردریایی هستهای حامل موشکهای هدایتشونده با هدف پشتیبانی از ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده مستقر در بحرین، وارد منطقه شده است. تیموتی هاوکینز افزود: «این زیردریایی قابلیت حمل ۱۵۴ موشک کروز تاماهاک را دارد و برای کمک به تضمین امنیت و ثبات دریایی منطقه توسط ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا به خدمت گرفته شده است». پنتاگون حتی تصویری از این زیردریایی را در حال عبور از کانال سوئز به قصد ورود به خلیج فارس منتشر کرده است. اقداماتی اینچنین بیش از واقعی بودن جنبه رسانهای دارد و ضمن هوشیاری نباید چندان جدی گرفته شوند.
اقدامات دیپلماتیک: این احتمال هست که با دلسرد شدن آمریکا از عربستان در پی تنبیه این کشور برآمده و بخواهد مقامات این کشور را تحریم کند. وجود برخی پروندههای حقوق بشری بن سلمان و مقامات سعودی به آمریکا در این زمینه کمک خواهد کرد. اگرچه با توجه به نحوه پولپاشی سعودیها احتمال این اتفاق و بهنتیجه رسیدن آمریکا در مجامع بینالمللی کمی دور از ذهن است. ایالات متحده بر تحریمهای کشورمان هم خواهد افزود و ناگفته پیداست مقصر اصلی در سرگرفتن این توافق از منظر واشنگتن، تهران است. اگرچه کفگیر تحریمهای آمریکا به ته دیگ خورده و بعید است بتواند طرف جدیدی ببندد.
اقدامات سخت: از کودتای ۲۸مرداد ۳۲ بگیرید تا ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایرانی، همه این شواهد نشان میدهد، ایالات متحده هیچ وقت حاضر به قدرت گرفتن ملت ایران نبوده است. با توجه به همین سابقه انجام اقدامات سخت را باید یکی از تاکتیکهای اصلی آمریکا در شرایط فعلی دانست. واشنگتن و تلآویو بدشان نمیآید بتوانند جبههای جدید علیه کشورمان باز کرده و درگیریهای سخت را تا جایی که ممکن است به مرزهای ایران نزدیک کنند. لغزخوانیهای الهام علیاف در آذربایجان را باید در همین حوزه ارزیابی کرد. بدون شک باکو مسیر در پیش گرفته و اقدامات ضدایرانی در منطقه قفقاز را ادامه خواهد داد. حتی ممکن است در آیندهای نزدیک شاهد برخی اقدامات نظامی از سوی باکو هم باشیم. دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باید به این نکته توجه داشته باشد برای حل مسئله قفقاز صرفاً متوجه باکو نباشد. در شرایط فعلی دستگاه دیپلماسی کشورمان باید به سمت فاش کردن ارتباطات باکو و تلآویو برود تا الهام علیاف را در فضای عمومی جامعه اسلامی بیاعتبار کند.
خبرنگار: زارع
نظر شما