باور می‌کنی ونگوگ تا به حال تو هیچ کلاس نقاشی شرکت نکرده و هیچ وقت هیچ استادی نداشته؟! من که باورش برایم سخت است این موجود یا اعجوبه است یا یک روانی مالیخولیایی.

نگاه آموزشی همیشه در ادبیات مخصوصاً ادبیات کودک و نوجوان مورد انتقاد بوده است.آنجا که پای آموزش مستقیم به میان می‌آید، خیال‌پردازی، آزاداندیشی و تفکر خلاقانه رخت برمی‌بندد.  

در ادبیات کودک و نوجوان کم نیستند آثاری که با شیوه‌های هنرمندانه و منحصر به فرد، مخاطب را هدایت و سرگرم می‌کنند و به او می‌آموزند. از فانتزی‌های سرشار از خیال‌پردازی چون هابیت‌ها، نوشته‌ تالکین و داستان بی‌پایان، اثر میشل آنده گرفته تا اثر تفکربرانگیز رنگ خورشید، از دیوید آلموند و داستانی رشددهنده چون دردسرساز، اثر بن میکائلسون.

در ادبیات کودک و نوجوان ایران هم آثار آموزنده و در عین حال سرگرم‌کننده، کم نداریم. مجموعه‌ بچه‌محل نقاش‌ها از انتشارات پرتقال را می‌توان از این دست آثار دانست. محمدرضا مزروقی با خلق این مجموعه آثار ضمن ایجاد فضایی سرگرم‌کننده و لذت‌بخش، تلاش دارد مخاطب نوجوان را با دنیای سرشار از رنگ، نقاشی و نقاشان بزرگ جهان آشنا کند. «زمانی که همسفر ونگوگ» بودم، از آثار این مجموعه است. نویسنده در این اثر با کمک گرفتن از خیال‌پردازی و سفر در زمان، مخاطب را به دنیا و زندگی نقاش بزرگ هلندی می‌برد تا از نزدیک احساسات مشکلات و زندگی خصوصی ونگوگ را برای مخاطب به تصویر بکشد. اثر در قالب نامه‌نگاری روایت می‌شود. نامه‌هایی که دایی سامان سفر کرده در زمان، به خواهرش بدری نوشته است. او در این نامه‌ها از سیر تا پیاز زندگی در کنار ونگوگ را بیان کرده است. «بدری جان! باور می‌کنی ونگوگ تا به حال تو هیچ کلاس نقاشی شرکت نکرده و هیچ وقت هیچ استادی نداشته؟! من که باورش برایم سخت است این موجود یا اعجوبه است یا یک روانی مالیخولیایی.» (ص40). «هیچ دستی تو ترکیب رنگ نمی‌برد... با هر قلم یک قاشق و گاهی حتی یک ملاقه رنگ بود که روی بوم می‌چسبید... هرچه جلوتر می‌رفت می‌دیدم که تصویر روی تابلو هی بیشتر جان می‌گیرد. با یک چرخش استادانه‌ قلم رودخانه جریان پیدا کرد...» (ص21). نویسنده ضمن پرداختن به زندگی این هنرمند بزرگ، نگاهی نیز به سایر هنرمندان هم عصر او، سبک‌های هنری و فضای حاکم بر جامعه‌ی هنری آن دوران دارد. «از پیسارو عجیب‌تر شاگرد او «ژرژ سورا» است... مدعی است که می‌تواند با استفاده از علوم ریاضی نقاشی کند... یک تابلوی نقاشی دارد به نام عصر یکشنبه در جزیره‌ گراندژات...یعنی خود رنگ‌ها را در کنار هم نقطه نقطه قرار داده تا به یک ترکیب رنگی رسیده...» (ص70-71).

نگاه طنزآمیز نویسنده، زندگی پرماجرای ونگوگ و نامه‌های مرموزی که یکی پس از دیگری خوانده می‌شوند و پرده از رازهای زندگی این هنرمند برمی‌دارند، همه در کنار هم اثری متفاوت خلق کرده‌اند. نویسنده با مطالعه‌ خوبی که بر زندگی این هنرمند و هم‌عصرانش داشته، به شکلی زیبا توانسته دنیای ونگوگ نقاش را پیش چشم مخاطب البته با کمی تغییر و  خلاقیت به تصویر بکشد. مخاطب با خوانش این اثر، هم لذت می‌برد و سرگرم خواهد شد و هم پا به دنیای رنگارنگ نقاشان بزرگ خواهد گذاشت که زندگی‌شان سرشار از آموختن است. آموختنی آمیخته با رنگ و نقش‌هایی زیبا و بی‌مانند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.