الامان از آدمهای سمی، حدشکن، خدانشناس، احوال خراب کن!
بی مقدمه اش می شود این... بعد از پایان جلسه خیریه، انگار به صندلی میخ می شوم. به سست گونه ترین وجه ممکن نمی توانم بلند شوم و موسسه را ترک کنم.