مادربزرگ
-
حکایت چله کوچیکه و بهمن و اهمن، پسران ننه سرما
قدیم ترها وقتی زمستان روی واقعیش را نشانمان نمیداد و فکر میکردیم دیگر خبری از برف و بوران نیست و باید زودتر از همیشه به استقبال بهار برویم، آنهایی که سرد و گرم زندگی را چشیده بودند، طوری به معجزه چله کوچیکه امید داشتند که مو لا درز حرفشان نمیرفت.
-
مادربزرگ برزیلی بعد از دریافت واکسن کرونا زیر چرخ ماشین دخترش رفت!
وقتی مادر در حال عبور از مقابل خودرو دخترش بود این خودرو کمی سر خورده و به او برخورد کرد و بدین ترتیب مادر زیر چرخهای خودرو دخترش آن هم بعد از دریافت اولین دز از واکسن کرونا جان داد.
-
«زهرا عقیلی» بانوی 74 ساله که یک ورزشکار قهرمان است
مادربزرگی که دونده حرفهای است
وقتی راه میرفتم، حس میکردم زمین، دهان بازکرده. مدام زمین میخوردم. راه رفتن معمولی برایم آرزو بود. پناه بردم به ورزش. آنقدر که مقام چهارم مسابقات پیشکسوتان دوی آسیا در کشور چین را کسب کردم. همین روزها هم برای مسابقات جدید، راهی سنگاپور میشوم.
-
لالاییها خواب ندارند
خانجان بوی توت و گل محمدی می داد وقتی میان خماری بعدازظهرهای کودکانه جا خوش می کرد وسط چهار- پنج زاده ی دختری و پسری با یک مُشت لالایی شاهکار. با قصه هایی که انگار از قبل توی گنجه مرتب چیده بودشان. مثل لیوان های دوغ خوری معروفش.
-
یک توک پا تا عمارت اجدادی
مازندران- با فیگور روانشناس ها، ظهرم را سَر کردم. به خودم گفتم همه چیز را رها کن، بیا برویم سفر. مثلاً به ده سال قبل. چشم ها را ببند تا جَلدی برسیم آنجا که دیوانه ات می کند.
-
یادداشت قدس آنلاین؛
دل تکانی در تَه مانده اسفند
این روزها، مابین این همه شلوغی و ازدحام چه خوب است اندکی درنگ کنیم... مابین پنجره های در حال برق اُفتادن، کابینت های هاج و واج و فرش هایی که تازه از قالیشویی برگشته اند...
-
باید کفش هایش را برق بیندازیم
ساری- ساکن طبقه اول است... پنج ماهی می شود که همسایه خواهری شده «حاج خانوم»... زیبا، شیرین و تا دلتان بخواهد راضی به رضای خدا...
-
علی دایی عزادار شد
سرمربی تیم فوتبال نفت تهران عزادار شد.