داستان «در سایه سرو» با بحران آغاز میشود و این بحران را میتوان با صدای شکستن ظروف خانه فهمید. داستان درباره جنگ است اما جنگی که تمام شده و قربانی هایش را گرفته است. هر طرف خانه نشان از پدری دارد که مثل اجسام شکسته خانه است و دیگر قابل بازیابی نیست.
شکستن ظروف پیامی از شکسته بودن پایه های این خانه و خانواده را به ذهن میرساند. در نمایی از فیلم شاهد تصویری از سقف خانه هستیم که دختر را درمانده و روی زمین نشان می دهد، گویی جبری که از فضا و محیط روی این خانواده است با این نما به تصویر کشیده می شود.
آن هنگام که دختر خسته شده و دیگر توانی برای ادامه ندارد و چمدان می بندد پدر نه با جسمش که با تمام ذرات وجودش دور دختر حلقه زده و مانع رفتن او می شود. نهنگی که به عنوان کاراکتر بعدی در داستان وارد می شود نمادی از دختر است که به گل نشسته و نیازی به رسیدگی دارد، حال چه کسی باید به داد این نهنگ به ساحل زده برسد و آن را از مرگ حتمی نجات دهد؟
پدر اما پدری که زخم خورده است و وقتی که نمیتواند کمک موثری انجام دهد به کشتی تنهایی خودش پناه میبرد و سعی میکند با کوبیدن عکسی به دیوار ثبات دوباره زندگی خود را در دست بگیرد. همین جاست که یکی دیگر از علائم اختلال پس از حادثه خودش را نشان می دهد و صورت مرد آبی می شود. چرا آبی؟ چون رنگ دریاست و مرد نیز از این خطه است .سوراخ کردن کشتی که پناهگاه امن پدر است شاید بتواند همان کمکی باشد که پدر به نهنگ به گل نشسته می کند تا دوباره به زندگی برگردد و به عبارتی دخترش را نجات دهد.
این انیمیشن با امر موفق شدن تمام می شود ، موفقیتی که زندگی را برمیگرداند و اعلام انزجار از جنگ را فریاد میزند.
نقد مخاطب: رویا مداح



نظر شما