این از اشتراکات! اما کیفیت قانونگذاری در این مورد خیلی خاص، زاویه دید و نگرش قانونگذاران، ضمانتهای اجرایی، نتایج محتمل و بازخوردها و شاید از تمام اینها مهمتر، اقتضائات زمانی است که به محل اختلاف و تضارب آرا تبدیل خواهد شد.
شاید سادهترین کار در این روزها، برای آنکه در فضای گفتمانی اسلام و انقلاب سخنی میگوید و قلمی میچرخاند، این باشد که با نطقی آتشین از فضای فسادآلود خیابانها و بیحجابی و فاجعه تابستان پیش رو بگوید و عاملان عدم ابلاغ و پس از آن احتمالاً عدم اجرای قانون عفاف و حجاب را حواله «عقوبت الهی» دهد و با قلبی آرام از انجام فریضه مؤکده «امر به معروف و نهی از منکر»، سر به بالین گذاشته تا انجام وظیفه بعدی!
اما همیشه همه چیز آن طور که باید، نیست! امروز این اشتراک نظر میان نویسنده این سطور و خواننده وجود دارد که پذیرش اجتماعی و آمادگی ذهنی و بینالاذهانی برای پیشبرد موضوعی چنین «ظریف»، آن هم با کیفیتی که در این قانون تصریح شده است، در لایههایی از ساختار اجتماعی و جامعه ایرانی وجود ندارد.
حال و در واکنش به وضعیت موجود، چند گزینه پیش روی انسان و مسئول کنشگر و دغدغهمند ایرانی خودنمایی میکند؛ یا اینکه با همتی سترگ، ولو با «نقض قانون»، تجمعی برگزار کرده و مطالبه ابلاغ و اجرای «قانون» کند (که البته باز هم دلیلی بر تردید در حسن نیات ایشان نخواهد بود) یا اینکه برای این «آفند مزمن فرهنگی» پاسخی شایسته و نه از سر استیصال ارائه دهد.
روند حجابزدایی در جهان که به دهههای میانی قرن ۱۹ میلادی بازمیگردد و اجرای نمونه ایرانی و قلدرمآبانه آن توسط «رضا پالانی» نزدیک به یک قرن قدمت دارد در حالی که با پیروزی «انقلاب اسلامی» در جنبههای قهریه و حاکمیتی متوقف شده بود، این بار در یک فرایند چند ده ساله از «فرهنگسازی»، ارائه «سبک زندگی» و «تغییر ذائقه» به وسیله ابزار کارآمد «رسانه» کار را به جایی رسانده که تقریباً هیچ جزئی از اجزای اجتماع از آن راضی نیست!
مسئله شفاف است؛ منشأ مشخص و ابزار شناسایی شده! مسئله این است که «حجاب» حافظ اصلیترین بنیان در نظم اجتماعی ایران اسلامی، یعنی «خانواده» است و بیحجابی در نقطه مقابل آن! منشأ این «برساخت ضدفطری» هم یک اراده «استکباری- استثماری» و «اهریمنی» است و ابزارش در این دوره تاریخی، «رنگ» است و «لباس» و «صدا» و «نقش» و «پیام» و «کلیشه» و «روایت» و «بازنمایی» و در یک کلام «رسانه!».حال فارغ از این واقعیت مهم که اصولاً قانون، بخشنامه و دستورالعملهای اجرایی اینچنینی تا چه اندازه میتواند در مقابل یک توطئه تاریخی «کادوپیچ» شده در لایههای فرهنگی مؤثر واقع شود و چه تبعات سیاسی- اجتماعی را به همراه داشته باشد؛ واقعگرایی، عقلانیت، زمانشناسی و اقتضائات ملی و بینالمللی، این مهم را به همه ما گوشزد میکند که هیچ بازیگری دارای قدرت، ابزار و اراده نامحدود برای ورود به آوردگاههای سخت و نرم متعدد نیست و این محدودیت مهم را «اولویتبندی» است که «مدیریت» خواهد کرد.
کمترین تردیدی در بنیانی بودن مقوله حجاب و اهمیت آن وجود ندارد اما شاید بهتر باشد در گام نخست و حتی پیش از ابلاغ و اجرای قانون مصوب و موجود، با نگاهی به گذشته به این موضوع بیندیشیم که در تاریخ معاصر کشور چه فرصتهایی در نتیجه نشناختن درست اولویتها از دست رفته و چه تهدیدهایی در نتیجه این عدم شناخت، متوجه ایران عزیز شده است؛ «باشد، باید و شاید که رستگار شویم...».
۲۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۱
کد خبر: ۱۰۵۶۱۲۳
یک بام است و دو هوا! «قانون» را میگویم، آنجا که اجرا نشود! و البته این اتفاق نظر هم وجود دارد که حتی قانون بد، «بهتر» از بیقانونی است به ویژه در حوزه فرهنگ و مقولهای چون حجاب که خود آبشخور اجتماع است و سیاست و اقتصاد!
زمان مطالعه: ۲ دقیقه
نظر شما