حوالی امروز: کارشناسان با ما هستند، آدمهای امروزی و دست به گوشی و اهل فضای مجازی که زندگیمان انگار بدون پستها، کامنتها، نوتیفها و... نمیگذرد و داریم میشویم مثل ماهیهای قرمزی که توی تنگ بزرگتر و بیانتهای فضای مجازی از این صفحه به آن صفحه میپریم، این پست را کامل نخوانده، سراغ پست جدیدی میرویم که اخطارش بالای صفحه گوشی ظاهر شده است، بین شبکههای اجتماعی و پیامرسانها در رفت و آمدیم و گاهی حتی یک دقیقه نمیتوانیم آرام بگیریم.
دقیقتر نگاه کن!
آن شوخی معروفی که میگفت: «فلانی حافظه و هوشش به اندازه ماهی قرمز است» را یادتان میآید؟ برای اینکه متوجه شوید این روزها خودمان در حال تبدیل شدن به ماهی قرمز هستیم، خوب فکر کنید و ببینید آخرین باری که موفق شدهاید بدون توقف و حواسپرتی و رفتن سراغ کار دیگر، یک مطلب نسبتاً طولانی را تا آخر در فضای مجازی بخوانید، کی بوده است؟ در روزگاری که احتمالاً صبح با صدای زنگ گوشی بیدار میشویم، هشدارها و اعلانها را یکییکی چک میکنیم، از اینستاگرام میپریم توی توییترو چند دقیقه بعد تلگراممان را شخم میزنیم، وسط شخم زدن، یاد ایمیلهایمان میافتیم و تازهترین اعلان واتساپ را میبینیم و اصلاً نمیدانیم کی ظهر میشود و چطور یکباره به شب میرسیم، طبیعی است که چیزی به نام «تمرکز»، حافظه و هوش و حواس برایمان باقی نمیماند. یعنی ممکن است بابت همان مختصر حافظه ماهیوار ۸ یا ۹ ثانیهای خدا را شکر کنیم! حالا با کمی شوخی و خیلی نرم از یک مشکل امروزی نوشتیم اما واقعیت این است که خطر تبدیل شدن به ماهی قرمز، خیلی جدیتر از این حرفهاست و کارشناسان میگویند این فرایند ناجور، خیلی پیچیده و همچنین کاملاً طراحی شده است.
«مهر» درباره دلایل و نحوه شکلگیری این ماجرا مینویسد: «پیش از هرچیز، باید نگاهی دقیقتر به فناوریهای اطرافمان بیندازیم. تلفنهای همراه هوشمند، شبکههای اجتماعی و سکوهای مختلف همه برای جلب توجه طراحی شدهاند. درحقیقت، آنها مغز ما را شرطی کردهاند که به صورت بیوقفه به دنبال اطلاعات جدید بگردیم» یعنی پای «اقتصاد توجه» در میان است. سیستمهای دیجیتال برای اینکه ما را وابسته و دلبسته، پای خود نگه دارند، از طراحیهایی بهره میبرند که ذهن را از یک نقطه به نقطه دیگر منتقل میکنند. درواقع، این سیستمها در تلاشاند تمرکز ما را از فعالیتهای پایدار و عمیق دور و به سمت رفتارهای سطحی و زودگذر هدایت کنند. میپرسید چطور؟ اول با «نوتیفیکیشن» یا اعلانها، بعد با پیشنهادهای شخصیسازیشده و درنهایت به وسیله تبلیغاتی که بهطور مستقیم به مغز ما پیام میدهند: «این را ببین... فلان مورد خیلی جذاب است... این یکی را دقیقتر نگاه کن و... الی آخر!
سود و دودش کجا میرود؟
این روند بهتدریج آثار روانشناختی و اجتماعی عمیقی به جا میگذارد. نخستین و واضحترین تأثیر این است که قدرت حافظه و توجه ما کاهش پیدا میکند. تحقیقات علمی نشان داده در چنین فضا و شرایطی، مدت زمانی که افراد میتوانند روی یک موضوع متمرکز بمانند، به طور قابلتوجهی کاهش یافته است. این امر بهخصوص در میان نسلهای جوانتر مشهودتر است، بهطوری که آنها قادر به نگه داشتن تمرکز برای انجام کارهای پیچیده یا مطالعه بلندمدت نیستند. این تغییرات، حتی در تعاملات اجتماعی هم اثرگذار بوده است. ارتباطات سطحیتر، کاهش کیفیت روابط و از دست دادن توانایی تفکر عمیق ازجمله عواقب این پدیده است.
در این میان شرکتهای بزرگ فناوری که پشت طراحیهای پیچیده سکوها ایستادهاند، از کمتوجهی و حواسپرتی و عدم تمرکز ما به عنوان یک منبع درآمد استفاده میکنند. سیستمهای تبلیغاتی آنها نهتنها به ما چیزی میفروشند، بلکه بخش بزرگی از زندگی ما را به خود اختصاص میدهند و موجب میشوند بیشتر وقت خود را در این سکوها بگذرانیم. اینستاگرام، تیکتاک، و یوتیوب بهشدت بهدنبال جذب بیشترین زمان ممکن از کاربران هستند. الگوریتمها براساس عادتهای ما، محتواهایی پیشنهاد میدهند که دقیقاً مغز ما را شرطی میکنند. ما نهتنها زمان بیشتری را در این اپلیکیشنها میگذرانیم، بلکه دیگر قادر به انجام کارهای عمیق و معنیدار نیستیم .
حالا وقتش رسیده بپرسیم: «خب... چه باید کرد؟» نخستین قدم، آگاهی است. یعنی همین حرفهایی که چند سطر بالاتر زدیم. یعنی درست متوجه شویم محیطها و فضاهای دیجیتال و مجازی با چه سازوکاری، چه بلایی، سرکدام یک از تواناییهایمان آورده و چه نوع «ناتوانی» برایمان به ارمغان میآورند.
قدم دوم «کنترل» است. نمیگوییم فضای مجازی و گوشیمان را ببوسیم و کنار بگذاریم. این امکان ندارد اما میتوانیم زمان استفاده از رسانههای اجتماعی را محدود کنیم. در زمانهای خاصی از روز از گوشی و لپتاپ دور بمانیم و به خودمان کمک کنیم تا با تفکر عمیق و بدون حواسپرتی کارهایمان را انجام دهیم.
عواقب ماهی قرمز شدن
یادمان باشد که حس تبدیل شدن به ماهی قرمز و اراده برای عمیق بودن و فرار از تُنگ فضای مجازی یک مسئله شخصی و مختص به خودمان نیست و پیامدهای گستردهای برای جامعه دارد.
«مهر» مینویسد: «امروزه دانشآموزان و دانشجویان سختتر میتوانند روی متنهای طولانی تمرکز کنند. حتی بزرگسالان هم کمکم حوصله خواندن کتابهای بلند را از دست دادهاند. وقتی فقط تیترها را میخوانیم و به عمق مطالب توجه نمیکنیم، توانایی تحلیل و تفکر انتقادیمان ضعیف میشود. این موضوع بستر را برای گسترش اخبار جعلی و اطلاعات نادرست فراهم میکند. افزایش اضطراب و حواسپرتی، عدم توانایی در تمرکز موجب افزایش استرس و خستگی ذهنی میشود. وقتی مغز دائم از یک موضوع به موضوع دیگر میپرد، به جای استراحت، همیشه در حالت آمادهباش است».
توصیهها و دو قدمی که بالاتر گفتیم باید بردارید، فقط حرف و توصیه شخصی ما نیست. کارشناسان آن را با زبان علمیتر بیان کردهاند. مثلاً «تکنیک دیجیتال دیتاکس» که میگوید هرازگاهی از گوشی و شبکههای اجتماعی فاصله بگیرید و یک روز بدون اسکرول کردن را امتحان کنید. شاید سخت باشد اما ذهنتان را تازه میکند.
«خواندن عمیق» را تمرین کنید. مغز ما مثل یک عضله است. اگر همیشه به محتوای کوتاه عادت کند، دیگر توانایی تمرکز بلندمدت را از دست میدهد. روزانه حداقل ۲۰ دقیقه مطالعه متمرکز (بدون چک کردن گوشی) داشته باشید.گوشیتان را روی حالت بیصدا بگذارید و اعلانها را هم قطع کنید. هر بار که گوشی شما صدا میدهد، تمرکزتان به هم میریزد. بهتر است خودتان زمان مشخصی را برای چک کردن پیامها و شبکههای اجتماعی تعیین کنید.
مراقب الگوریتمها هم باشید. حواستان باشد محتواهای کوتاه و جذابی که میبینید، برای من و شما انتخاب نشدهاند و کسی آنها را به ما هدیه نمیدهد تا وقت کمتری برای پیدا کردنشان تلف کنیم، بلکه الگوریتمها آنها را به شما نشان میدهند تا بیشتر در فضای مجازی و فلان پیامرسان بمانید. پس گاهی آگاهانه انتخاب کنید که چه چیزی را ببینید و چه چیزی را نبینید.
تمرین «تمرکز عمیق» یا همان مدیتیشن را فراموش نکنید. نوشتن یادداشتها یا خاطرات روزانه، یا حتی کارهای سادهای مثل حل جدول، سرهم کردن پازل و غیره در این راه میتوانند کمک خوبی باشند.
نظر شما