قدس؛ با روی کار آمدن دولت دوم ترامپ و ادامه مواضع تهاجمی نتانیاهو علیه فلسطین، اتحاد راست افراطی آنها به یک تهدید وجودی برای فلسطینیان و ثبات منطقه تبدیل شده است.وبگاه خبری-تحلیلی دیپلماسی مدرن در گزارشی با بیان اینکه دکترین امنیتی ترامپ و نتانیاهو براساس دیپلماسی اجباری، تهدید وجودی برای فلسطینیان و ثبات منطقه است، مینویسد: چشمانداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه دستخوش دگرگونیهای عمده شده است؛ از سقوط اسد در سوریه تا تلاش برای تضعیف حزبالله در لبنان که در نهایت حماس را وادار به حکومت بر ویرانههایی کرد که به گفته ایالات متحده و اسرائیل، نه یک دولت، بلکه یک «منطقه ویژه اقتصادی» است.
ترامپ و نتانیاهو نه تنها سیاستهایی را با هدف از بین بردن حقوق و مقاومت فلسطین دنبال کردهاند، بلکه از تاکتیکهای ارعاب نیز برای فشار بر کشورهای عربی برای عادیسازی روابط با اسرائیل به بهانه تهدید ایران استفاده میکنند. این راهبرد دوگانه به دنبال عادیسازی نسلکشی و مشروعیت بخشیدن به پاکسازی قومی در فلسطین است.
به نوشته دیپلماسی مدرن، اصطلاح «عادیسازی نسلکشی» ممکن است افراطی به نظر برسد، اما زمانی که از دریچه کنوانسیون ۱۹۴۸ سازمان ملل در مورد نسلکشی مورد بررسی قرار گیرد، اقدامات رژیم صهیونیستی نگرانیهایی جدی را ایجاد می کند. این کنوانسیون، نسلکشی را چنین تعریف می کند: «هر عملی که به قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی انجام شود». سیاستهای اسرائیل، از تخریب خانهها و مصادره زمین گرفته تا محدودیتهای دسترسی به آب، برق و آموزش و همچنین کشتار دستهجمعی غیرنظامیان در غزه (همانطور که در جنگ پس از ۷ اکتبر جان نزدیک به ۵۰هزار فلسطینی را گرفت) همه به تلاشی سیستماتیک برای از بین بردن هویت و آوارگی دستهجمعی فلسطینیان اشاره دارد. عادیسازی دیپلماتیک این اقدامات از طریق توافقنامههای اعراب و اسرائیل این سیگنال را به تلآویو داده که میتواند با خیال راحت به نقض حقوق بشر و ارتکاب اعمال آوارگی اجباری یا حتی نسلکشی، بدون مواجهه با پیامدهای بینالمللی ادامه دهد.
به نوشته این وبگاه تحلیلی، یکی از پیامدهای کلیدی اتحاد ترامپ و نتانیاهو مشروعیت بخشیدن به سیاستهای نسلکشی اسرائیل در پوشش «عادیسازی» بوده است. این ائتلاف افراطی به دنبال حذف فلسطین از معادلات منطقهای و ایجاد یک بلوک عربی-عبری علیه ایران است. با این حال، این توافقات، توافقات دیپلماتیک واقعی نیستند. در عوض، آنها ترتیبات تحمیلی هستند که از طریق فشار ایالات متحده بر متحدان عرب تحمیل شده است. هرگونه مخالفت با این روند با تحریمهای اقتصادی و سیاسی مواجه میشود؛ همانطور که در تلاشهای اردن و مصر برای جلوگیری از جابهجایی اجباری فلسطینیها دیده شد. باوجود سفر فوری ملک عبدالله، پادشاه اردن به واشنگتن و نشست اضطراری اتحادیه عرب در ماه مارس، این تلاشها نه تنها تاکنون نتوانسته طرح اسرائیلی-آمریکایی کوچ اجباری را متوقف کند که ایالات متحده حتی تهدید کرده در صورت امتناع از تبعیت از اخراج فلسطینیان، کمکهای مالی به اردن و مصر را قطع خواهد کرد.
دکترین امنیتی ترامپ و نتانیاهو براساس دیپلماسی اجباری، ایجاد تهدیدات ملموس، اعمال فشار تدریجی و افزایش هزینه مقاومت تا جایی که کشورهای هدف چارهای جز تسلیم شدن ندارند، بنا شده است. بر اساس این دکترین، فلسطین به نمونه آزمایشی برای جهان عرب تبدیل شده است؛ به این معنی که یا کشورهای عربی با طرح صهیونیستی-آمریکایی همسو میشوند، یا در معرض خطر انزوای اقتصادی، تحریمها یا حتی بیثباتی سیاسی و کودتاهای مورد حمایت آمریکا قرار میگیرند.
به این ترتیب، جهان عرب در یک دوراهی حساس قرار گرفته؛ اگر کشورهای عرب نتوانند در برابر اسرائیل و سیاستهای جابهجایی اجباری و باجخواهی دیپلماتیک آمریکا مقاومت کنند، حقوق فلسطینیان بیشتر تضعیف خواهد شد و ثبات منطقه به خطر خواهد افتاد. درست همانطور که واشنگتن، اروپا را به زیردستان ژئوپلیتیکی تنزل داده است، کشورهای عربی - که آسیبپذیری آنها حتی بیشتر است - ممکن است با عواقب شدیدتری روبهرو شوند. آنها باید بدانند مقاومت در برابر آوارگی و اجبار دیپلماتیک فقط مربوط به فلسطین نیست، بلکه برای حفظ حاکمیت خود و جلوگیری از فراگیر شدن بحران اسرائیل و آمریکا بر کشورهایشان است.
در این شرایط وخیم، آنچه جهان عرب به آن نیاز دارد این است که در دام به اصطلاح «ناتو عربی» و وابستگی نظامی به ایالات متحده نیفتد - که مانند دیگر متحدانش میتواند آنها را یکشبه رها کند - بلکه یک راهبرد صلح درون منطقهای را که استقلال دیپلماتیک را در اولویت قرار میدهد و در برابر تاکتیکهای اخاذی واشنگتن و تلآویو مقاومت میکند دنبال کند. رد قاطعانه کوچ اجباری و باجگیری دیپلماتیک، اکنون نه تنها برای حفظ استقلال اعراب، بلکه برای جلوگیری از فروپاشی بیشتر منطقه یک ضرورت اجتنابناپذیر است. اقدام دیپلماتیک هماهنگ، با استفاده از اهرم نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد، یکی از راههای پیش رو است.
تاریخ بارها نشان داده وابستگی به حمایت نظامی و دیپلماتیک ایالات متحده، امنیت متحدان منطقهای واشنگتن را تضمین نمیکند؛ از افغانستان گرفته تا کردهای سوریه و حتی برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، ایالات متحده شرکای خود را در لحظات حساس رها کرده است. اگر کشورهای عربی به دنبال امنیت بلندمدت هستند، باید از این اشتباه راهبردی اجتناب کرده و به جای آن یک سیاست مستقل منطقهای در پیش بگیرند. ایجاد یک ائتلاف دیپلماتیک عربی با محوریت دفاع از حقوق فلسطینیان و مقاومت در برابر سیاستهای آوارگی نه تنها از فجایع مشابه در آینده جلوگیری میکند، بلکه منطقه را قادر میسازد از اجبار آمریکا و اسرائیل رهایی یابد و از کشاندن به جنگهای نیابتی ویرانگر جلوگیری کند.
نظر شما