آنچه در ادامه آمده مربوط به نشست بررسی ابعاد حکمرانی اجتماعی شهید رئیسی است که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با همکاری بنیاد بین المللی شهید رئیسی برگزار شده است.
اظهارات دکتر غلام رضا جمشیدی ها؛ عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان یکی از سخنرانان این نشست به شرح زیر است: اصل این است که دولت نقش اساسی را در دنیا دارد. این برای من یک اصل است. بنابراین وقتی آمریکا در جنگ جهانی دوم پیروز شد، برای خودش سازمان مللی درست کرد، سازمان "بیملل"! چون زور داشت، خودش هم شد رئیسش. الآن آقای ترامپ میآید و به ما میگوید شما نباید سلاح داشته باشید، ولی خودش همه چیز دارد! خب، زور است دیگر. چون زور دارد، فلسطینیها را میکُشند و کسی هم حرفی نمیزند.
اصل نظر ما این است، یک انسان به قدرت برسد، چند ویژگی در او پیدا میشود. یکی اینکه آدمها وقتی به قدرت میرسند، دوست دارند همه چیز دست خودشان باشد. حکم، یعنی ابنخلدون اینطور میگوید که خودکامگی یا حکومت مطلق، از امور طبیعی کشورداری است. هر که به قدرت برسد، دوست دارد همه چیز در اختیار خودش باشد. در دنیا هم همینطور است. الآن مثلاً ترامپ میگوید همه چیز باید دست من باشد، حتی اسم خلیج فارس را عوض کنید! در سطح پایینتر، در کشور خودش هم همینطور است. دوم اینکه توانگری و تجملخواهی از امور طبیعی کشورداری است. هر که به قدرت برسد، پول به سمتش میآید، پولدار میشود، بچههایش میروند خارج تحصیل میکنند، خانههای شیک دارد، از جنوب شهر میرود بالا شهر. اینطور هست یا نه؟ سوم، تناسب سکون است از امور طبیعی کشورداری؛ یعنی هر که به قدرت برسد، چون امکانات رفاهی برایش فراهم میشود، از اصول انقلابیاش دست برمیدارد. این یک تئوری است که خیلی توضیح میطلبد، اگر خواستید بعداً برایتان توضیح میدهم.
ابنخلدون مثالهایی که میآورد، دادههای تاریخی دارد از کشورهای سلطنتی. اما این نظریه نمیتواند سنت امامت و ولایت را در دستگاه ما، که شیعه هستیم و تاریخ زیادی در این مورد داریم، توضیح دهد. آنهایی که از ائمه به قدرت رسیدند، این ویژگیها را نداشتند. در تاریخ ما، امام خمینی هم این ویژگیها را نداشت؛ شهید رئیسی هم نداشت.
حالا اکثر آدمها اینگونه هستند که ابنخلدون میگوید، یعنی هر که به قدرت برسد، دوست دارد همه چیز دست خودش باشد. البته در ایران هم بوده؛ مثلاً یک رئیسجمهوری بود که میخواست رئیسجمهور مادامالعمر بشود. شاید یادتان نباشد، ولی یک آقایی بود که الآن فوت کرده. دوم، توانگری و تجملخواهی... بنابراین، رفتار حکمرانی شهید رئیسی ذیل سنت نبوی معنا پیدا میکند.
خوب دقت کنید! من که این را میگویم، یعنی نقد میکنم، یعنی روش فکری او، اندیشهاش جزئی از سنت نبوی بود. توانگری و تجملخواهی، همانطور که گفتیم، از امور کشورداری است. وقتی پول و پست بیاید، چه میکند؟ از جنوب شهر میرود بالا شهر. بله، مردم میفهمند؛ شما بهتر از من میدانید. خیلی از آدمهایی که الآن در جمهوری اسلامی هستند، اینگونه نیستند. خیلی از آدمها هستند که شما هم میشناسید. این یک نظریه است. اما شهید رئیسی سطح زندگیاش اینگونه نبوده. کسی که این همه پستهای مختلف داشته، اگر فقط یک آپارتمان داشته باشد، نه دو تا و سه تا اینور و آنور... یعنی زندگی معلمی داشته باشد، درسته. ولی خیلی از آدمهایی که الآن توی جمهوری اسلامی هستند، اینگونه نیستند.
ابنخلدون میگوید هر که به قدرت برسد، تجملخواه میشود. در جمهوری اسلامی هم اکثر افراد اینگونه شدهاند. اما شهید رئیسی تأثیر قدرت سیاسیاش در زندگی شخصیاش اینگونه نبوده. بنابراین چون به آن اصول معتقد بودم، معتقدم هستم که شهید رئیسی هم اینگونه بوده. یعنی شرایط زندگی اجتماعی و سیاسی که داشته، خیلی روی زندگی شخصیاش تأثیر نگذاشته. باز هم به همان سنتی که در دین اسلام و ائمه بوده، شهید رئیسی عمل کرده.
بنابراین اگر ایرادی هست، امام خمینی وقتی بحثهای متفاوت میکند، میگوید: "مشکل دنیای اسلام، دولتهای اسلامی هستند". شهید رئیسی در عصر ما، در عصر مدرنیته، دورهای که ما زندگی میکنیم و تجربه انقلاب را داریم، به اصول پایبند بود. من خیلی از دوستان را میشناسم که الآن اصلاحطلب شدهاند، ولی زمانی طور دیگری بودند. اصلاً تعجب میکنم، آدم عوض میشود. البته بعضیها هم سر اصول خود ماندهاند. توصیه من این است که ما بر سر اصول بمانیم.
نظر شما