زنشاهی با نامهای دیگری مانند مادرشاهی، شاهبازی و حکومت زنان نیز مشهور بوده است. براساس گزارشهای میدانی و برخی از منابع مکتوب، این مراسم در گذشتهای نهچندان دور در روستاهای «افوس» از توابع فریدن اصفهان، «اِوَز» از توابع لار، «بیمرغ» از توابع گناباد و «توچقاز» از توابع ملایر برگزار میشده است؛ اما امروزه فقط در «اسک» یا «آباسک» از روستاهای لاریجانِ آمل برگزار میشود. در همه مناطق یادشده، زنان طی مراسمی، مردان را از روستا خارج میکردند و خود امور روستا را در دست میگرفتند. این نظام یک یا چندروزه، قوای مجریه، قضائیه و حتی قهریه خاص خود را داشت. این مراسم در اسک لاریجان در یکی از روزهای جمعه اردیبهشتماه، در افوس در اواخر بهار، در اِوَز در نخستین روزهای سال نو به مدت پنج روز، در بیمرغ از روز سوم یا چهارم نوروز تا سیزدهم فروردین و در توچقاز در ۱۳ فروردین به مدت یک روز برگزار میشد.
در افوس در اواخر بهار، انجمنی از ریشسفیدان و بزرگترها و تنی چند از زنان گیسسفید و باتجربه تشکیل میشد که وظیفه اصلی آنها تعیین روز مراسم بود. با تعیین این روز، شخصی که معمولاً دشتبان بود، مأمور میشد چند بار در روستا جار بزند و مردم را از تاریخ برگزاری مراسم آگاه کند. این انجمن گروهی را نیز برای انجام کارهای مقدماتی جشن انتخاب میکرد. از مهمترین وظایف این گروه، انتخاب حاکم یا پادشاه یکروزه بود. آنها پس از گفتوگو و مشورت با یکدیگر، یک نفر از زنان روستا را انتخاب میکردند. شاه میبایست به حسن خلق و نیکوکاری مشهور، و از لحاظ ظاهری نیز رشید و بلندقامت میبود. برخورداری از محبوبیت میان زنان و داشتن جذبه و شهامت از دیگر ویژگیهای پادشاه مناسب بود. او همچنین میبایست خوب امرونهی میکرد، در فرمانش ثابتقدم میبود و نیز خوب حرف میزد. حاکمشدن برای هر بانوی افوسی و نیز برای خانواده و همسرش افتخاری بزرگ بود.
در اِوَز تعیین روزهای جشن بر عهده مفتی شهر بود.
در توچقاز، بنابر سنتی دیرینه، هر سال در روز ۱۳ فروردین، پس از لایروبی نهر، آبِ بند را دوباره در نهر رها میکردند؛ همزمان با این کار، مراسم حکومت یکروزه زنان نیز در روستا برپا میشد. در روز سربند، همه مردان و جوانان به سمت بند میرفتند. پس از خروج مردان، زنان از میان خود شخصی را بهعنوان شاه و دو تن را بهعنوان وزیر انتخاب میکردند. انتخاب سربازان و محافظان نیز بر عهده جمع زنان بود.
در بیمرغ، مردان روستا را ترک نمیکردند، بلکه زنها به محلی به نام نوروزگاه یا جشن، که نسبتاً دور از روستا بود، میرفتند. در زمان برگزاری مراسم، هیچ مردی حق رفتن به جشنگاه را نداشت.
در اسک، پس از خروج مردان از روستا با شروع مراسم، زنان دستهجمعی و تصنیفخوانان به استقبال شاه تا درِ منزل او میروند و از او میخواهند تا حکومت یکروزهاش را برپا نماید؛ پس از آن، در میدان روستا گرد میآیند و آزادانه به جشن و شادی، رقص و پایکوبی، بازیهای محلی، پخش نقل و شیرینی، اجرای مراسم نمادین عروسی برای دختران، جارزنی برای جمعآوری نذورات، حل اختلافات درونی و مشکلات روستا و خلعتبری از سوی مادر عروس برای خانواده داماد میپردازند. در طول اجرای مراسم، ملکه و همه زیردستانش به دیدن خانوادههایی که در سوگ ازدستدادن عزیزی سیاه پوشیدهاند، میروند و آنها را از عزا درمیآورند؛ اهالی خانه هم به رسم میهماننوازی، حتی با یک خرما یا شیرینی که شده، از آنان پذیرایی میکنند. همچنین، پادشاه در این روز باید اختلافات و مشکلات زنان را حل کند. به همین سبب، اگر زنی از دیگری شکایتی داشته باشد، باید در ملأ عام آن را مطرح کند تا مشکل رفع شود.
این مراسم تا ظهر ادامه مییابد. به هنگام ناهار، غذایی را که از روستای مجاور آورده شده است، دستهجمعی میخورند و سرانجام با بازگشت مردان به روستا، این مراسم به پایان میرسد. برخلاف بدرقه پرشور صبح، به هنگام ورود مردان، هیچ استقبالی از ایشان صورت نمیپذیرد و به این ترتیب، زنان یک روز اقتدار را در روستا تجربه میکنند.
دکتر «مریم صادقی گیوی» استاد دانشگاه است. او دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد و در سالهای ۱۳۹۰ و ۹۲ به عنوان پژوهشگر نمونه انتخاب شده است. او در همین سالها، کوشیده در یک مجموعه بازدید میدانی، آیینهای زنشاهی را در ایران، از نزدیک ببیند و بشناسد. دکتر صادقی از این بازدیدها مجموعهای یادداشت فراهم کرده که از این یادداشتها در «دایرةالمعارف بزرگ اسلامی»، ذیل مدخل «زنشاهی» استفاده شده است.
نظر شما