حالا که در این ساعات و لحظهها، هر آن خبر از اصابت تیر خصمی به تن مام میهن، روحمان را میدرد؛ حال که آن خبرگزاری صهیونیستی فاش میکند تصمیم اجرای این تهاجم پس از تحقق نیافتن عملیات وعده صادق ۳ و عدم پاسخ مستقیم به آخرین شرارت غاصبان فلسطین گرفته شد، و درست در زمانی که «غیرعاقلانه» و «غیرشرافتمندانه» بودن هر گونه یکجانشینی با حرامیان معاصر را با گوشت و خون ایرانی لمس کردهایم؛ لازم است به یاد آوریم که این نه یک حمله تروریستی یا چیزی شبیه به آن، که یک جنگ تمامعیار است، جنگی که موجودیت ما را میخواهد، تمامیت ما، اسلامیت و ایرانیت ما را.
ما انتخاب کردیم در جغرافیای کربلا و در این تاریخ عاشورایی، سمت حسین بن علی(ع) بایستیم؛ شاید چند صباحی دلمان برای اماننامهای لرزیده باشد؛ شاید از محاصره زخم خورده باشیم و شاید... .
اما نه! هیچ گاه از حسین(ع) دست نکشیدیم... آن گاه که او ندای «هل من ناصر» سر میداد و حتی آنجا که میفرمود «اگر دین ندارید، آزاده باشید»، اتفاقاً بذر هویت وجودی ما را میکاشت که انسان ایرانی نمیتوانست یک نظارهگر بیطرف یا از آن بدتر، شریک صهیون در کشتارگاه انسانیت و در تئاتر نسلکشی فلسطین باشد!
این جنگ، وجودی است و خیلی پیشتر از این شروع شده است! ما به انتخاب میان دو گزینه مجبور شدیم؛ یا در کنار ظالم باش و مظلومان را بکش یا مظلوم باش و کشته شو! و ما راه سوم را پیش گرفتیم؛ عهد ما این بود که کنار مظلوم و پیش روی او، با سینهای ستبر، قوی شویم و این نظم وحشیانه را بر هم بزنیم؛ اینکه در این راه تا چه اندازه موفق بودهایم، امروز و فردا مشخص خواهد شد.
نظر شما