حمله رژیم صهیونیستی به مراکز نظامی و فرماندهان ارشد کشورمان، فقط یک حرکت کور نبود؛ بخشی از جنگی است که مدتهاست شروع شده، اما حالا دارد وارد مرحله جدیدی میشود. اینکه دشمن جرئت کند فرماندهان ما را هدف قرار دهد، قطعاً نباید بدون پاسخ بماند. البته که پاسخ ایران هم قطعاً در همین سطح نیست؛ باید بزرگتر، دقیقتر و کوبندهتر باشد. اگر آنها فرمانده میزنند، باید بدانند رهبران سیاسی و نظامی خودشان هم دیگر جای امنی در دنیا نخواهند داشت.
از طرف دیگر، یکی از نکاتی که باید به آن توجه کرد، واکنش سریع و قاطع فرماندهی کل قوا بود. بلافاصله پس از شهادت برخی فرماندهان، بدون معطلی، جایگزینها مشخص شدند. انتخاب امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی، سردار محمد پاکپور و سردار علی شادمانی به جای فرماندهان شهید، این یعنی ساختار سپاه و ارتش به قدری دقیق و منظم است که با شهادت چند فرمانده، حتی یک لحظه هم از حرکت نمیایستد. این ساختار مثل بدنی است که خودش را ترمیم میکند، حتی قویتر هم میشود.
اما شاید بخش کمتر گفته شده ماجرا، آن اسناد محرمانهای باشد که به دست ایران افتاده. چیزی در حدود 10میلیون سند فوقسری از دل ساختار نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی. اطلاعاتی درباره کسانی که در ساخت و توسعه سلاحهای کشتار جمعی نقش دارند؛ با اسم، مشخصات کامل و جایگاه سازمانیشان. حالا دیگر جمهوری اسلامی دقیقاً میداند چه کسانی در این پروژههای مرگبار دست دارند.
پرسش اینجاست حالا که این اطلاعات در اختیار ماست، نباید کاری کرد؟ چرا، باید. یکی از راههای پاسخ به جنایتهای اسرائیل همین است که این افراد دیگر جایی برای فرار نداشته باشند. نه در تلآویو، نه در نیویورک، نه در هیچ جای دنیا. کسی که در پروژههای مرگ نقش دارد، باید منتظر روزی باشد که خودش هم در معرض نابودی قرار بگیرد. حالا دیگر باید گفت بازی عوض شده. دشمنی که تصور میکرد میتواند با چند عملیات ایذایی، ما را به عقب براند، حالا باید خودش را برای روزهای سخت آماده کند. روزهایی که در آن، پاسخها فقط محدود به خاک منطقه نخواهد بود. ضربه، جایی مینشیند که صدا بلند شود و اثر بگذارد.
نظر شما