پس از دو دهه سیاستهای پیچیده و پرتنش در خاورمیانه، اکنون واشنگتن بهطور آشکار استراتژی خود را از مدیریت ثبات و کنترل نسبی به سمت فروپاشی کامل و تجزیه حاکمیت کشورهای عربی تغییر داده است. این تحول بنیادی، که در پرتو قدرتیابی روزافزون اسرائیل و تضعیف نقش دولتهای عرب منطقه رخ داده، میتواند برای آینده غرب آسیا پیامدهای عمیقی به همراه داشته باشد.
پایان استراتژی پس از ۱۱ سپتامبر و آغاز دوره جدید
سیاستهای آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ عمدتاً بر پایه تغییر رژیمهای غیرهمسو و ملتسازی در خاورمیانه بنا شده بود. هدف این بود که با ایجاد حکومتهای قابل کنترل، ثبات نسبی برقرار و امنیت غرب تامین شود. اما اکنون، به وضوح شاهد تغییر رویکردی هستیم که دیگر دنبال تثبیت قدرتهای منطقهای نیست؛ بلکه به دنبال تجزیه، تضعیف حاکمیتها و ایجاد هرجومرج است.
این رویکرد جدید بهطور کامل توسط حمایت همهجانبه واشنگتن از اسرائیل منعکس شده است؛ رژیمی که اکنون به گفته مقامات آمریکایی، هژمونی نظامی مطلق خاورمیانه را در دست گرفته است. این حمایتها فقط نظامی نیستند؛ بلکه اقتصادی، دیپلماتیک و اطلاعاتی نیز هستند که اسرائیل را به بازوی غرب در منطقه بدل کردهاند.
اسرائیل؛ بازوی نظامی و سیاسی آمریکا در منطقه
اسرائیل که زمانی بهعنوان بازیگری محدود در خاورمیانه شناخته میشد، امروز تبدیل به محور سیاستهای منطقهای آمریکا شده است. نه یک قدرت مستقل، بلکه نیابتی که واشنگتن برای پیشبرد اهداف خود به آن تکیه میکند. این واقعیت در جنگهای اخیر با ایران و عملیاتهای نظامی اسرائیل در غزه، لبنان، سوریه، یمن و حتی قطر آشکار است.
بسیاری از کشورهای عربی و ترکیه که زمانی از استقلال عمل سیاسی برخوردار بودند، اکنون از مواجهه مستقیم با اسرائیل خودداری میکنند؛ چرا که میترسند هدف انتقام یا فشار غرب قرار گیرند. بهعنوان مثال، اسرائیل به کمک سلاحها و سامانههای هدایتشونده آمریکایی از حریم هوایی تحت کنترل آمریکا در عراق و سوریه حمله میکند، بدون آنکه واکنش جدی از طرف کشورهای عربی دیده شود.
تغییر در سیاست منطقهای آمریکا: از مهار تا آشوب
دیپلماسی و سیاست امنیتی آمریکا که پیشتر تلاش میکرد در خلیج فارس و شام ثبات کنترلشده ایجاد کند، اکنون به دنبال فروپاشی کامل دولتها و تضعیف ساختارهای حکومتی است. لبنان و سوریه نمونههایی از این سیاست هستند که با بحرانهای داخلی و فشارهای خارجی به حالت فلج درآمدهاند و به صورت مکرر هدف حملات اسرائیل قرار میگیرند.
هدف واشنگتن، دیگر پیروزی نظامی یا برقراری صلح نیست، بلکه ایجاد فلج دائمی نهادهای حکومتی و امنیتی است تا هیچ دولت مستقلی نتواند در منطقه شکل بگیرد و تهدیدی برای منافع غرب باشد.
حمله به دوحه؛ نقض حاکمیت متحدان و آغاز فصلی تازه
یکی از برجستهترین نمونههای این تغییر رویکرد، حمله هوایی اسرائیل به هیئت سیاسی حماس در خاک قطر در سپتامبر ۲۰۲۵ است. حملهای که برخلاف تمام قواعد دیپلماتیک و حاکمیتی بود و نشان داد که واشنگتن حتی حاضر است متحدان نزدیک غیرناتویی خود را برای منافع اسرائیل قربانی کند.
واکنشهای منطقهای و بینالمللی به این حمله شدید بود، اما هیچ یک از آنها نتوانستند این واقعیت را تغییر دهند که آمریکا و اسرائیل مسیر جدیدی را آغاز کردهاند که در آن، حفظ حاکمیت و ثبات کشورهای عربی در اولویت نیست.
محور مقاومت و استراتژی غرب؛ تعارض و پیامدها
افزایش توان بازدارندگی ایران و اتحاد محور مقاومت، مانعی جدی برای تحرکات آمریکا و اسرائیل بوده است. با این حال، واشنگتن به جای تغییر مسیر، سیاستی تهاجمیتر و ویرانگرتر را اتخاذ کرده که در نهایت به افزایش بیثباتی و تضعیف کشورهای عربی منجر میشود.
ایران این سیاستها را استعماری و توسعهطلبانه میداند و هشدار داده که طرحهایی مانند «اسرائیل بزرگ» که نخستوزیر این رژیم به آن اشاره میکند، نه تنها تهدیدی برای منطقه، بلکه برای امنیت جهانی است.
اروپا و بازیگری متناقض
کشورهای اروپایی، به ویژه فرانسه، در حالی که ظاهراً از حقوق فلسطینیها حمایت میکنند، در عمل تسلیحات خود را به اسرائیل میفروشند و از استراتژی آمریکا در منطقه حمایت میکنند. این تضاد میان گفتار و عمل، باعث تضعیف هرگونه ابتکار صلح و افزایش بیاعتمادی در میان مردم منطقه شده است.
خاورمیانه به مثابه آزمایشگاه سیاستهای جهانی
این سیاست جدید واشنگتن، که بهطور مستقیم از ادعای «جنگ با تروریسم» فاصله گرفته و به سمت «جنگ بر سر حاکمیت و ثبات منطقهای» حرکت کرده، نشاندهنده یک تحول اساسی در سیاست بینالملل است. غرب آسیا به آزمایشگاهی برای اجرای این استراتژی تبدیل شده، اما این احتمال وجود دارد که منطق و روشهای آن به سایر مناطق جهان نیز تسری یابد.
در نهایت، میتوان گفت که واشنگتن با کنار گذاشتن رویکرد پیشین خود و تمرکز بر فروپاشی ساختارهای حکومتی در خاورمیانه، مسیر جدیدی را آغاز کرده است که بر اساس آن، حفظ ثبات منطقهای یا حاکمیت کشورهای عربی دیگر اولویت نیست؛ بلکه قدرت اسرائیل و نفوذ غرب در منطقه به هر قیمتی حفظ میشود.
این استراتژی، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت اهدافی چون تضعیف دشمنان غرب را پیش ببرد، اما در بلندمدت میتواند موجب افزایش خشونت، بیثباتی و بحرانهای انسانی گسترده در منطقه شود؛ بحرانی که پیامدهای آن نه تنها برای خاورمیانه بلکه برای امنیت جهانی نیز بسیار جدی خواهد بود.




نظر شما