انتظارات روانی؛ این دقیقاً همان چیزی است که اکنون اقتصاد ایران در مواجهه با تهدید فعالسازی مکانیسم ماشه تجربه میکند. تهدیدی که شاید اثر واقعی آن بر تجارت خارجی کشور محدود باشد، اما قدرت آن در برهم زدن تعادل روانی بازارها را نباید دستکم گرفت.
تجربه سال ۱۳۹۹، یک درس فراموشنشدنی به ما داد. در آن زمان، حتی اعلام یکجانبه آمریکا برای فعالسازی این سازوکار – که با مخالفت قاطع سایر طرفها روبهرو شد – به تنهایی کافی بود تا بازارهای مالی ایران را به آشوب بکشاند. در عرض یک ماه، نرخ دلار ۲۴ درصد و قیمت سکه ۲۵ درصد جهش کردند، در حالی که شاخص بورس با سقوطی بیش از ۱۰ درصدی، سرمایهگذاران را متحمل ضررهای سنگینی کرد. تمام این تحولات در شرایطی رخ داد که هیچ تحریم عملی جدیدی به اجرا درنیامده بود؛ فقط خبر و انتظار وقوع یک رویداد سیاسی، لرزه بر ستونهای اقتصاد انداخته بود.
امروز نیز در موقعیت مشابهی قرار داریم. بسیاری از تحریمهایی که مکانیسم ماشه میتواند به طور بالقوه آنها را بازگرداند، پیش از این و پس از خروج آمریکا از برجام اعمال شدهاند. از سوی دیگر، روابط اقتصادی اروپا با ایران نیز از سال ۲۰۱۹ به حالت تعلیق درآمده است. علاوه بر این، شرایط ژئوپلیتیک جهانی و مخالفت قدرتهای بزرگ با تحریمهای یکجانبه، اجرای واقعی هرگونه تحریم جدیدی را با موانع جدی روبهرو میکند. بنابراین، از نظر اقتصاددانان و تحلیلگران واقعی بازار، تأثیر عملی و افزوده این تحریمها بر شرکای اصلی تجاری ایران چندان چشمگیر نخواهد بود.
اما چرا با وجود این حقایق، بازارها چنین واکنش شدیدی نشان میدهند؟ پاسخ در ساختار شکننده و ماهیت خاص اقتصاد ایران نهفته است. در اقتصادهای پیشرفته، بازارهای عمیق، نهادهای قدرتمند و ابزارهای متنوع پوشش ریسک، واکنش به شوکهای سیاسی کوتاهمدت را تعدیل میکنند. اما در اقتصاد تحریمشدهای مانند ایران، که تراز پرداختها شکننده، درآمدهای ارزی محدود و وابستگی به ارز خارجی بالاست، هرگونه خبر منفی میتواند به یک کابوس اقتصادی تبدیل شود.
از این منظر، نرخ ارز به عنوان لنگر اصلی تورم و متغیر کلیدی اقتصاد، بیش از هر زمان دیگری در معرض ریسکهای روانی و ژئوپلیتیک قرار گرفته است. هفتههای اخیر، فشار روانی بر بازارهای مالی ایران را به اوج رسانده است.
نگاهی به بازار امروز، به وضوح این وضعیت را نشان میدهد: شاخص کل بورس با افت نزدیک به ۲ درصدی عقبنشینی کرد، دلار بار دیگر به کانال ۱۰۰ هزار تومان بازگشت و صندوقهای سرمایهگذاری طلا با جذب نقدینگی چشمگیر، رشد حداکثری را تجربه کردند. در همین حال، قیمت جهانی طلا نیز با افزایش تقاضا، بهای هر گرم طلای ۱۸ عیار را به مرز ۹ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان رساند.
در شرایطی که مدلهای اقتصادی مبتنی بر قدرت خرید و تراز پرداختها نشان میدهند نرخ تعادلی دلار بالاتر از ۸۵ هزار تومان نیست، این نوسانات شدید، وزن بالای انتظارات روانی در اقتصاد ایران را آشکار میکند. اگرچه نوسانات کوتاهمدت میتوانند شدید باشند، اما به تنهایی روند بلندمدت نرخ ارز را تغییر نخواهند داد، چرا که وابستگی ساختار تولید به واردات و درآمدهای ارزی محدود همچنان پابرجاست.
مکانیسم ماشه در وهله اول نه یک ابزار تحریمی، بلکه یک ابزار روانی برای برهم زدن تعادل و به چالش کشیدن انتظارات مثبت است. بنابراین، مدیریت هوشمندانه و صحیح این فضای روانی از سوی سیاستگذاران، حیاتیتر از هر اقدام اقتصادی دیگری است. سیاستگذاران باید با اقدامات شفاف و پیامرسانی دقیق، از تبدیل شدن شوکهای مقطعی به روندهای پایدار و مخرب اقتصادی جلوگیری کنند.
در نهایت، آینده اقتصاد ایران بیش از آنکه به مکانیسم ماشه واقعی وابسته باشد، به توانایی ما در مدیریت وهم و انتظار ناشی از آن بستگی دارد. آیا سیاستگذاران قادرند با اقدامات خود، از تسلط این سایه روانی بر اقتصاد جلوگیری کنند؟



نظر شما