تحولات منطقه

سینما متروپل عشق به زادگاه، خانواده و دوران کودکی را در جنگ و میان بمباران نشان می‌دهد و من برای ساخت آن، تجربه مستقیم جنگ شهری نداشتم و باید خود را در وضعیتی تصور می‌کردم که به شهر و خانه‌ام تجاوز شده است.

هیچ وقت نقشی که دوست نداشته باشم را قبول نمی‌کنم / هر صحنه «سینما متروپل» بوی باروت می‌داد
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

فیلم «سینما متروپل» روایتی عاشقانه و نوستالژیک از بازگشایی سینما متروپل آبادان به کارگردانی محمدعلی باشه‌آهنگر و تهیه‌کنندگی حامد حسینی است که با وجود کش و قوس‌های فراوان، بدون حذفیات، از دوازدهم شهریور ماه با پخش شهر فرنگ روی پرده رفته است.در این فیلم مجتبی پیرزاده، نوشین مسعودیان، هومن برق‌نورد، حسین باشه‌آهنگر، مهتاب نصیرپور، پریوش نظریه و رضا کیانیان به ایفای نقش پرداخته‌اند.سینما متروپل در چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر در ۱۳ رشته نامزد دریافت جایزه شد و توانست سه سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌برداری، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را کسب کند. در این میان، نوشین مسعودیان نیز برای ایفای نقش در این فیلم، نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فجر شد و حضور او از نکات برجسته این اثر به شمار می‌رود.
در ادامه، این بازیگر در گفت‌وگو با قدس از تجربه‌های متفاوت خود در سینما متروپل گفته است.

چه عواملی موجب شد حضور در فیلم سینما متروپل را بپذیرید؟ آیا پیشینه جنوبی بودن خانواده تان در این انتخاب نقشی داشت؟

مادرم اصالتاً جنوبی است، اما از کودکی به تهران آمده و تا چند سال پیش حتی برای سفر هم به جنوب نرفته بود، به همین دلیل، پیشینه خانوادگی من چندان تأثیری در پذیرش این نقش نداشت. انگیزه اصلی من برای حضور در این پروژه، همکاری با آقای باشه‌آهنگر بود. به‌ نظر من هر بازیگری علاقه‌مند است با ایشان همکاری کند.

با توجه به اینکه تجربه زیسته‌ای از دوران جنگ نداشتید، برای نزدیک شدن به فضای پراضطراب فیلم و شخصیت خود چه شیوه‌ای در پیش گرفتید؟

زمانی که ما سر پروژه سینما متروپل بودیم، جنگ ۱۲روزه تحمیلی را تجربه نکرده بودیم که برخی شرایط مثل اضطراب، واکنش به صداها و... را بهتر درک کنیم. سر صحنه باید به یاد می‌داشتم که هیچ سکانسی، یک موقعیت عادی نیست. هر صحنه باید با حال ‌و هوای پرتنش جنگ همراه می‌بود، حتی یک لحظه ساده مثل نوشیدن چای! به طور مثال ما به عنوان افرادی که در یک شهر جنگ‌زده هستند گاهی نباید به صداها واکنش نشان می‌دادیم، چون شنیدن صدای بمب و خمپاره برای مردم آن شهر جنگ‌زده عادی شده بود. همین برقراری تعادل میان شرایط روزمره و اتمسفر سنگین فیلم برایم دشوار اما بسیار مهم بود.

شرایط جنگی این فیلم چالش غیرمنتظره‌ای ایجاد کرد؟

سینما متروپل از هر نظر یک داستان عاشقانه است. این فیلم عشق به زادگاه، عشق به خانواده و عشق به دوران کودکی را در دوران جنگ، میان بمباران و خمپاره، به تصویر می‌کشد. همان طور که گفتم در زمان ساخت فیلم من هیچ تجربه مستقیمی از جنگ شهری نداشتم، بنابراین باید خودم را در موقعیتی تصور می‌کردم که به شهر و خانه‌ام تجاوز شده و تمام زندگی‌ام تحت تأثیر قرار گرفته است. مهم‌ترین چالش من در این نقش، بازنمایی اضطراب جنگ بود.

از سایر چالش‌های بازی در این فیلم بگویید.

مسلماً برای ما بازیگران رسیدن به لحظه‌هایی که تجربه واقعی آن را نداشتیم کار ساده‌ای نبود، اما نقش کارگردان در این مسیر بسیار پررنگ بود. هر زمان که ممکن بود ما به یک صحنه با دید تکراری نگاه کنیم، آقای باشه‌آهنگر با دقت آن را اصلاح می‌کرد و منطقی توضیح می‌داد تا دوباره به فضای اصلی نزدیک شویم. ما همه ‌چیز را به ایشان سپرده بودیم؛ چرا که ایشان تجربه و عشقی عمیق نسبت به بازگشایی دوباره سینما و نیز دوران جنگ داشت. در کنار راهنمایی‌های ایشان، من تلاش کردم با دیدن فیلم‌ها و مطالعه کتاب‌های مرتبط، شناخت بیشتری بدست بیاورم و این موضوع در ایفای نقشم بسیار مؤثر بود.

همکاری با باشه‌آهنگر چگونه تجربه‌ای بود؟

آقای باشه‌آهنگر خیلی سختگیر بود اما سختگیری کمک‌کننده و پرمهر دارد. بدون بداخلاقی بازیگر را همراهی می‌کرد و حتی پیشنهادهای ما را می‌پذیرفت، اما چیزی که دوست نداشته باشد هم انجام نمی‌شد. من اوایل بازی می‌ترسیدم پیشنهاد بدهم آن هم به خاطر اینکه درباره جنگ اطلاعاتی نداشتم، در این قضیه بی‌ادعا رفتم جلو و ایشان در مورد سینما، نگاتیوها، لهجه و... کاملاً همراه بود.

برای رسیدن به لهجه بومی و فضای اجتماعی خاص فیلم، چه نوع مشاوره‌ها و تمرین‌هایی انجام دادید؟

ما مشاوره لهجه داشتیم، آقای شاکری همراه ما بود. در پیش‌تولید برخی از جلسات دورخوانی فیلم‌نامه فقط برای جا افتادن لهجه بود. ایشان حتی روی آهنگ لهجه آبادانی با ما کار می‌کرد و خدا را شکر از عهده آن برآمدیم.

سکانسی که بیش از همه در ذهنتان ماندگار شده و بازی در آن برایتان دشوار بود، کدام است؟

همه سکانس‌ها خیلی سخت اما شیرین بود. اما سکانسی که رضا فوت کرده و من مشغول بستن دست سیاوش هستم و صحبت می‌کنیم خیلی زمان برد. هوا به شدت سرد بود. در کل سکانس باید گریه می‌کردم و کنترل کردن گریه برایم سخت شده بود و هنوز یادم مانده است.

در سینما متروپل بازیگران شاخصی در کنار شما حضور داشتند. همکاری با آن‌ها چه تأثیری بر شکل‌گیری شخصیت شما داشت؟

من به همه بازیگران فیلم نگاه می‌کردم تا یاد بگیرم. هر کدام در جای خود حرفه‌ای هستند. من خیلی خوش‌شانس بودم که با این عزیزان کار کردم. رضا کیانیان موقع بازی تکنیک خاصی دارد؛ او یک سکانس را طبقه‌بندی کرده و در آن مشخص می‌کند که مثلاً کاراکتر در این پلان چه احساس‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد، با چه لحن‌هایی صحبت کند و... این امر واقعاً شگفت‌انگیز بود.
هومن برق‌نورد نیز تسلطی در صحنه دارد که واقعاً عجیب و غریب است. ایشان در لحظه وارد کاراکتر می‌شد؛ یعنی قبل و بعد پلان کار خاصی نمی‌کند اما به محض شروع پلان وارد کاراکتر می‌شد.
مجتبی پیرزاده هم بسیار روان بازی می‌کرد و در آن شرایط خاص این تکنیکش را حفظ می‌کرد. حسین باشه‌آهنگر هم گرمای خاصی را به کاراکتر القا کرده بود که بخش زیادی از گرمای فیلم را به وجود آورد. با وجود حذف برخی از سکانس‌های پریوش نظریه، باز هم از مادرانگی ایشان نباید بگذریم و در درست شدن لهجه ما خیلی تأثیر داشت. در واقع هر کدام از کاراکترها با نقش خود همذات‌پنداری داشتند و روی بازی هم تأثیر می‌گذاشتند.

شما برای بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه جشنواره فجر شدید. نگاهتان به جشنواره‌ها و میزان اثرگذاری آن‌ها بر روند کاری بازیگران چیست؟

از نامزدی در جشنواره فجر خیلی خوشحال شدم. در هر جشنواره‌ای، از داخلی تا خارجی، تصمیم داوران بر اساس عوامل مختلفی است، نکته این است که کاندیدا شدن یا نشدن در جشنواره‌ها معیار ارزش‌گذاری بر کار هنرمند نیست. ممکن بود فیلم در سال دیگری اکران شود و آن موقع اصلاً نامزد دریافت جایزه هم نشوم یا برعکس شاید هم جایزه می‌گرفتم، اما در کل نامزد شدن دو سال پشت سر هم در جشنواره فجر برایم جالب و بااهمیت بود.

آیا از این پس سختگیرتر خواهید شد؟

نه، چون اولویت من همیشه این بوده کاری را انجام دهم که لذت ببرم. در وهله نخست ترجیح می‌دهم از بازی در یک نقش فقط لذت ببرم و خیلی به نامزد شدن یا نشدن فکر نمی‌کنم. لذت بازیگری برایم آن قدر زیاد است که هیچ وقت نقشی که دوست نداشته باشم را قبول نمی‌کنم. در واقع کاراکتری که فکر کنم به درد من نمی‌خورد را حتی اگر پروژه درخشانی باشد، قبول نمی‌کنم.دوست داشتن کاراکتر موتور محرک غرق شدن در یک کاراکتر است. ما در زندگی واقعی به اندازه کافی رنج و مشکلات داریم، حال فکر کنید با این وضعیت باید رنج‌های یک کاراکتر را هم به روح خسته خودمان اضافه کنیم. با وجود این، تنها موتور محرک همین علاقه به شخصیت قصه می‌شود. معتقدم که اگر از ابتدا به جایگاه فکر کنیم کاراکتر در وجود بازیگر بیدار نمی‌شود.

بزرگ‌ترین چالش سینمای اجتماعی امروز ایران چیست؟

جامعه ایران به خصوص نسل جدید پوست‌اندازی بزرگی کرده و ما به دلایل مختلف سیاسی، فرهنگی و... از آن دوری کردیم؛ اما نیاز است در این مورد حداقل در سینما گفت‌وگو کنیم. ما همه در یک کشتی هستیم، اگر حرف نزنیم فاصله زیادی بین سینما و مخاطب می‌افتد، البته که در سال‌های اخیر کمی این اتفاق افتاده و فقط فیلم کمدی اکران می‌شود. باید به سینماگران اجازه داده شود بی‌پروا، صادقانه و با استقلال بیشتر موضوعات روز را کار کنند.
از مردم می‌خواهم فیلم‌ها را روی پرده سینما ببینند. خیلی از فیلم‌ها دیده نمی‌شود و فقط مردم می‌توانند یاری‌دهنده سینمای اجتماعی باشند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمدحسین IR ۰۲:۲۰ - ۱۴۰۴/۰۷/۰۴
    0 0
    تصویر زنان بدحجاب رو نباید منتشر کنید.