بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر «همان جایی که به رسمیت نمی‌شناسیم» در جریان مصاحبه با تلویزیون «استرالیا» آنچه ادعای مداخله‌ واشنگتن برای برقراری آتش‌بس با ایران خوانده را رد کرده و مدعی شده: «ما مجموعه‌ اهداف کاملاً مشخصی داشتیم. کاملاً روشن بود که می‌خواهیم سایت‌های هسته‌ای، مراکز تولید موشک و چند هدف دیگر را بزنیم. وقتی این اهداف محقق شد، جنگ تمام شد... بنابراین این ‌طور نبود که ما را متوقف کرده باشند».
تا اینجای کار همه چیز طبیعی به نظر می‌رسد جز میزان «پررویی» این جنایت‌پیشه‌ تمام‌عیار! او که در خلال دو سال نسل‌کشی بی‌وقفه در باریکه‌ مظلوم، محصور و مقاوم «غزه»، به هیچ یک از اهداف اعلامی خود در لحظه‌ آغازین جنایت نرسیده، حال با گنده‌گویی، مدعی است تنها در ۱۲روز که نیمی از آن را در «قبرس» سپری کرده و نیم دیگر را در «سوراخ‌موش‌های فلسطین اشغالی»؛ به اهداف خود علیه «جمهوری اسلامی ایرانِ» ۹۰ میلیون نفری و یک میلیون و ۷۰۰ هزار کیلومتر مربعی دست پیدا کرده است! حاشا و کلا؛ یا به قول عامیانه «زرشک!».ما معترفیم به اینکه از دشمن ضربه خورده‌ایم؛ حتماً غافلگیر شده و بدون شک متحمل هزینه‌ گزافی شدیم و آن ریختن خون پاک هموطنان است؛ در کنار از دست دادن سرداران و دانشمندان عزیزمان مثل «باقری»، «حاجی‌زاده»، «سلامی»، «رشید»، «عباسی» «طهرانچی» و... اما همزمان، ساکنان «لانه‌ عنکبوت» را، ۱۲ شب و روز با نمونه‌ کوچک‌مقیاسی از «جهنم موعود»شان! آشنا کردیم (نمونه‌های بزرگ‌تر هم آماده تحویل است به فراخور نیاز مشتری!).
علاقه‌ خود به «صلح» را کتمان نمی‌کنیم که سلاح اصلی ما «ایده» است و «اندیشه!»، از «جنگ» نیز هراسی نداریم که آن نبردی است با «دشمن انسان»؛ همان دشمنی که ۷۳۲ روز متوالی و قریب به ۸۰ سال مستمر، «کودکان» را کشت که آنان نمونه‌های اصیل و بکر انسان‌اند؛ و «شیطان» که از همان روز ازل، با «بودنِ انسان» و «انسان بودن» مشکل داشت...
نتانیاهو بدون اینکه خنده‌اش بگیرد، تأکید کرده «سرنگونی حکومت ایران، هرگز بخشی از اهداف اسرائیل در جریان جنگ ۱۲روزه نبوده؛ اگرچه می‌توانست یکی از نتایج این جنگ باشد... موضوع «تغییر رژیم» به مردم ایران بستگی دارد و آن‌ها باید تصمیم بگیرند». و کیست که نداند او و رژیم شایسته‌ زوالش، نابودی ایران و جمهوری اسلامی را توأمان می‌خواهد که نه انسان ایرانی تاب پذیرش و سازش با چنین «ضحاک»‌هایی را دارد و نه ایده‌ انقلاب اسلامی، مجالی برای هضم در نظم اسرائیل‌پسند منطقه و جهان باقی خواهد گذاشت!
«لاف در غربت»؛ حکایتِ اراجیف قاتل سریالی و تحت تعقیبی است که حالا احتمال بازداشتش حتی در «نیویورک» هم وجود دارد و امروز قریب به نیم قرن است که با آرزوی نابودی جمهوری اسلامی ایران شب‌ها را سپری کرده و حال پس از دریافت یک چَک جانانه در قبال شرارت‌هایش، به هذیان‌گویی افتاده است.