به گزارش قدس آنلاین، نمایش «سه جلسه تراپی»، نوشته نغمه ثمینی، این شبها از چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۴ در سالن ایراندخت تماشاخانه مایان مشهد روی صحنه است. این اثر با تهیهکنندگی، طراحی و کارگردانی سعید توکلی و با بازی جلال شهبازنژاد، غزل نورا و سعید توکلی اجرا میشود؛ نمایشی که پس از سالها بار دیگر یکی از متنهای مهم و چندلایه تئاتر معاصر ایران را برای مخاطبان مشهدی زنده کرده است.
نغمه ثمینی، نویسنده اصلی نمایشنامه تئاتر «سه جلسه تراپی» است که بارها در شهرهای دیگر و توسط هنرمندانی دیگر اجرا شده است. نام نغمه ثمینی برای مخاطبان حرفهای تئاتر و سینما نامی آشناست. او متولد سال ۱۳۵۲ و از چهرههای تأثیرگذار نمایشنامهنویسی معاصر ایران است. سابقه فعالیت او طیف گستردهای از رسانهها و حوزهها را در بر میگیرد: از روزنامهنگاری و نقد سینمایی تا نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی. همکاری او با نشریات تخصصی و فعالیتش بهعنوان عضو هیئت علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران باعث شده سبک و شیوه نوشتنش پیوندی میان زبان دانشگاهی، نگاه دقیق تحلیلگرانه و دغدغههای انسانی برقرار کند.

جهان متنهای ثمینی معمولاً چندلایه، استعاری و سرشار از جزئیات انسانی است. او از دل موقعیتهای ساده، بحرانهایی میآفریند که مخاطب را وادار به مشارکت در روند معناسازی میکند. «سه جلسه تراپی» نیز یکی از همین آثار است؛ نمایشی که در ظاهر قصهای روانشناختی را روایت میکند اما در لایههای عمیقتر، وارد قلمرو هویت، ترس، فراموشی و نبرد پنهان ذهن با خودش میشود.

سعید توکلی؛ کارگردانی که از دل تجربه میآید
سعید توکلی نیز در سالهای اخیر نامی شناختهشده در میان هنرمندان تئاتر مشهد بوده است. او از مسیر بازیگری وارد عرصه هنر شد و سپس در طراحی، تولید و کارگردانی نمایشهای مختلف فعالیت کرد. وجه مشخصه کار او تمرکز بر جزئیات صحنه، طراحی دقیق نور و رنگ و برخوردی تجربهگرایانه با متنهاست. توکلی همواره از وضعیت دشوار تولید تئاتر در مشهد سخن گفته؛ شهری که با وجود علاقهمندان فراوان، زیرساختهای اندکی برای تولید حرفهای دارد. با این حال او با سماجت، تمرکز و روحیه اجرایی توانسته پروژههای متعدد را به صحنه بیاورد و اکنون با «سه جلسه تراپی» بار دیگر یکی از متون مهم تئاتر ایران را با نگاهی تازه در مشهد اجرا میکند.
نمایشی که بارها اجرا شده و دوباره زنده شده است
نمایش «سه جلسه تراپی» برای نخستین بار بیش از یک دهه پیش اجرا شد و خیلی زود جایگاه خاصی در میان اجراهای مرتبط با روانشناسی و تئاتر متافوریک پیدا کرد. نسخههای متفاوتی از آن در جشنوارهها، سالنهای مختلف تهران، و گروههای مستقل اجرا شد. برخی کارگردانان به بخشهای نمادین متن توجه کردند و برخی دیگر روایت را به سمت رئالیسم روانشناختی بردند.
این تغییرپذیری و قابلیت چندخوانشی متن یکی از دلایلی بود که گروهی از هنرمندان مشهدی از جمله جلال شهبازنژاد، غزل نورا و سعید توکلی به سراغ اجرای دوباره آن رفتند. نسخه امروز که در تماشاخانه مایان از چهارشنبه، ۱۲ آذر ۱۴۰۴روی صحنه است، بر پایه همان متن ثمینی شکل گرفته اما با طراحی متفاوت، خوانشی تازه و فرم اجرایی مستقل به تماشاگر عرضه میشود.

بازی ذهن و بدن
«سه جلسه تراپی» از همان لحظه نخست، تماشاگر را در موقعیتی آشنا قرار میدهد: اتاقی ساده و خالی، میز کار، صندلی و گفتوگویی میان تراپیست و مراجعانش. اما هرچه نمایش پیش میرود، این سادگی ظاهری فرو میریزد و به چالشی درباره ماهیت هویت و قدرت تبدیل میشود.
در دو جلسه اول، نمایش با ضرباهنگی دقیق موقعیتهایی خلق میکند که در عین آشنایی، شوکهکنندهاند. زنِ مراجعهکننده نام خود را بهطور کامل فراموش کرده و مردی که وارد جلسه میشود میخواهد «نامِ دیگری» را از آنِ خود کند. دو بحران، دو گسست، و دو تلاش برای سرکشی از ساختارهایی که معمولاً انسان را تعریف و محدود میکنند.
تراپیست در این میان نقشی محوری دارد؛ او نماد دانای کل است، کسی که تصور میکند میتواند با چند پرسش و چند عبارت روانکاوانه، عمق ذهن انسان را کشف کند. اما متن ثمینی با ظرافت این تصور را میشکند و نشان میدهد که رواندرمانگر نیز انسانی است همچون دیگران؛ گرفتار روزمرگی، اشتباه، محدودیت شناخت و در نهایت سردرگمی.
فضای نمایش ترکیبی از رئالیسم و استعاره است. گفتوگوها در ظاهر شباهت بسیاری به روند معمول جلسات تراپی دارند؛ مقاومت بیمار، انکار، تلاش درمانگر برای یافتن گرهها. اما بهتدریج همهچیز از سطح واقعی فاصله میگیرد و به مفاهیمی چون «هویت دزدیدهشده»، «فراموشی نامی که ما را میسازد» و «اضطراب از گمشدن در میان چهرههای متفاوت» تبدیل میشود.

در این میان، نمایش پرسشی بنیادین پیش میکشد: آیا آنچه ما هستیم، تنها نامی است که روی خود گذاشتهایم؟ اگر این نام را از ما بگیرند، چه چیز از ما باقی میماند؟ آیا تلاش برای فرار از خویشتن یا دزدیدن نام دیگری، نشانهای از بحران عمیقتر اجتماعی نیست؟
یکی از نقاط قوت متن در این است که تجربه تراپی را همزمان آشنا و غریب نشان میدهد. مخاطبان، چه آنهایی که تجربه تراپی داشته باشند و چه کسانی که نداشتهاند، میتوانند موقعیتها را لمس کنند: پرسش و پاسخهای تکراری، تلاش برای یافتن «مشکل»، برخورد سرد درمانگر، و مقاومت ذهنی بیمار. اما درست وقتی مخاطب فکر میکند با نمایش روانشناختی روبهروست، متن او را وارد لایه استعاریتری میکند که با منطق روزمره سازگار نیست اما با منطق ذهن و ناخودآگاه کاملاً هماهنگ است.
در جلسه سوم، تراپیست خود به نقطه فروپاشی میرسد؛ به این آگاهی میرسد که او نیز بخشی از مشکل است، نه راهحل. این تغییر ناگهانی، از نظر برخی مخاطبان ممکن است اغراقآمیز باشد، اما از منظر ساختار استعاری متن، نقطه چرخش لازم برای تکمیل مثلث هویتی نمایش به شمار میآید.
آنچه تماشاگر از سالن بیرون میبرد، تنها داستانی درباره سه ملاقات درمانی نیست؛ بلکه پرسشی درباره خود، درباره نقشهایی که هر روز بازی میکنیم، درباره نامهایی که بر خود گذاشتهایم و درباره ترسِ عمیق از گمشدن در میان زندگیای که بهتدریج بدون ما پیش میرود.
اجرای تازه «سه جلسه تراپی» در تماشاخانه مایان، بازگشت یکی از مهمترین نمایشنامههای دهه گذشته به صحنه است؛ بازگشتی با خوانشی تازه و اجرایی که تلاش دارد متن پیچیده ثمینی را برای مخاطب امروز بازتعریف کند. این نمایش با رویکردی تحلیلی، طراحی صحنه دقیق و فضایی جمعوجور، فرصتی فراهم کرده تا مخاطبان مشهدی بار دیگر با تئاتری مواجه شوند که نه فقط سرگرمکننده، بلکه اندیشهبرانگیز و پرسشساز است.




نظر شما