انتخابی که از همان ابتدا با تردید و پرسشهای جدی همراه بود؛ بسیاری از هواداران و پیشکسوتان استقلال معتقد بودند این همکاری بیش از آنکه خروجی فنی داشته باشد، یک اقدام تبلیغاتی است و هزینهای گزاف بر دوش باشگاه خواهد گذاشت.حالا چند ماه گذشته و واقعیتها نشان میدهد نگرانیها کاملاً بجا بوده است. سیدورف نهتنها نقشی در روند حرفهای استقلال ایفا نکرده، بلکه حضور او چنان کمرنگ و پراکنده بوده که عملاً چیزی جز یک نام روی کاغذ باقی نمانده است.
از آخرین باری که او در ایران دیده شد بیش از هشتاد روز گذشته؛ غیبتهایی عجیب که حتی در مقاطع حساس نیز ادامه یافته است. نه قبل از دربی خبری از او بود، نه بعد از دربی، نه در بازیهای آسیایی و نه در روزهایی که استقلال بیش از هر زمان دیگری نیاز به مشاوره، تصمیمسازی و همراهی مدیریتی داشت.این در حالی است که طبق مفاد قرارداد، سیدورف موظف است هر ماه پنج روز در ایران حضور داشته باشد و امور باشگاه را از نزدیک رصد کند؛ بندی که حداقل در سه ماه اخیر بهطور کامل نادیده گرفته شده است. حتی وعده حضور او در دربی نیز عملی نشد و تنها در حد یک خبر باقی ماند؛ خبری که مثل بسیاری از وعدههای دیگر درباره او هیچگاه به واقعیت تبدیل نشد.
اکنون پرسشهای مهم و بیپاسخ فراوانی پیش روی باشگاه و هواداران استقلال قرار دارد: سیدورف دقیقاً چه نقشی در استقلال دارد؟ چه میزان از تعهدات مالی به او پرداخت شده و چه تضمینی برای ادامه همکاری وجود دارد؟ آیا این همکاری هنوز معنا دارد یا استقلال مدتهاست از اولویتهای سیدورف خارج شده و تنها نام او در قراردادها مانده است؟موضوع زمانی نگرانکنندهتر میشود که بدانیم بخش عمدهای از این همکاری پرهزینه، هیچ نشانهای از اثرگذاری فنی نداشته و باشگاه در حالی هزینه سنگین این قرارداد را میپردازد که حتی حداقل انتظارات ـ حضور فیزیکی طبق تعهد ـ نیز محقق نشده است.



نظر شما