در طلیعه میلاد سرّ هستی و کوثر آفرینش، حضرت صدیقه طاهره(سلامالله علیها) که کائنات به یُمن وجودش متبرک است؛ آیتالله سید مجتبی نورمفیدی، رئیس پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر با رمزگشایی از حدیث قدسی «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ»، جایگاه بیبدیل آن حضرت را نه فقط علت غایی، که شرط لازم برای خلقت پیامبر(ص) و وصی(ع) و محور بقای نبوت و ولایت دانست؛ حقیقتی ژرف که فراتر از مباحث سندی، با برهان عقلی و منطق نور، بر جریده عالم ثبت است.
اعتباری فراتر از بحث سندی
در حدیث قدسی اینگونه بیان شده که: «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما». خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: اگر تو نبودی من افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه(س) نبود، نه تو و نه علی را خلق نمیکردم.
بحث در این حدیث زیاد واقع شده که آیا از نظر سند درست است یا نه؟ گر چه اشکالات سندی نسبت به این روایت شده، اما از نظر دلالت، مضامینی که در این روایت وجود دارد، همه قابل دفاع و قابل استدلال است.
قسمت اول حدیث که در رابطه با خود پیامبر(ص) است، در روایات دیگری هم وارد شده و در جوامع روایی مختلف ذکر شده است و کسانی که در مورد این روایت تأمل دارند بحثشان در مورد ذیل روایت میباشد. اما به نظر ما این مضمون قابل دفاع است. اگر بخواهیم به طور خلاصه بیان کنیم می توانیم به همان منطقی که این مسئله را در مورد پیامبر(ص) می پذیریم، به همین منطق، ذیل حدیث را که فرموده «لولا فاطمة لما خلقتکما» را اثبات کنیم. اگر صدر حدیث که « لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ» است پذیرفته بشود که مورد پذیرش هست، ذیل حدیث هم که میگوید: اگر فاطمه(س) نبود، نه علی(ع) و نه پیامبر(ص) خلق نمی شدند هم کاملاً سخن درستی است.
انسان کامل؛ قله آفرینش
در اینجا وقتی تعبیر می شود « لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ» در واقع پیامبر مکرم اسلام(ص) غایت خلقت معرفی شده، یعنی علت غایی برای خلقت معرفی شدهاند، حال چطور پیامبر(ص) علت غایی خلقت بر شمرده شده است؟ اگر ما گفتیم هدف از خلقت انسان کمال مخصوص انسانی است و اگر انسان خلق شده برای اینکه به کمال و عالیترین کمالات و درجات کمال برسد برای حرکت به آن نقطه کمالیه نیازمند این است که درجاتی را طی کند تا به درجات عالیه برسد. آخرین درجه کمال انسانی در انسان کامل متجلّی شده که آن نقطه بلند و قلهای است که انسان برای رسیدن به آن دارد تلاش میکند و اگر این قله در زندگی و در هندسه زندگی بشری تعریف نشده بود، اصلاً حرکت به سمت آن کمال معنی نداشت.
کجا برویم و چه بکنیم؟ مثلاً وقتی انسان از دامنه کوه بالا میرود و قله را میبیند، حرکت را به سمت قله تنظیم کرده و قدم به قدم به سمت آن حرکت می کند. حال اگر قلهای نباشد و نقطه هدفی نباشد که اسمش را بتوانیم کمال بگذاریم، این حرکت به چه سمتی و به کجا خواهد بود؟
آن قله که کمال انسانیت است تجلی در وجود پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) پیدا کرده است. انسانهای کامل یعنی چهارده معصوم(ع) در عالیترین درجه کمال انسانی و قله حرکت انسان هستند. اگر حدیث قدسی میفرماید «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ» برای این است که پیامبر(ص) علت غایی خلقت است. در همه خلقت انسان محور است و در بین انسانها هم محور انسان کامل است. منتهی بعضی مقداری از این بالاتر هم گفتهاند بعضی از بزرگان و عرفا و حکما معتقدند که انسان کامل نه تنها علت غایی خلقت است بلکه علت فاعلی خلقت هم هست.
رمز ماندگاری رسالت و امامت
ملاصدرا در ذیل این حدیث شریف «بنا أینعت الأثمار» میفرماید که ما غیر از نقل از راه عقل و برهان هم برایمان روشن است که پیامبر(ص) و اهل بیت پیامبر(ع) در رده علت فاعلی خلقت هستند نه فقط علت غایی. یعنی اینطور نیست که فقط عالم طبیعت به هدف آنها خلق شده باشد بلکه آنها علت تحقق عالم خلقت هم هستند. حال اینکه چطور میشود تصویر کرد پیامبر مکرم اسلام علت خلقت عالم طبیعت هم باشد. این در جای خودش بیان شده که انوار مقدسه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) واسطه ایجاد عالم و واسطه تکامل موجودات این عالم و جبران نقصهای اختیاری و غیراختیاری انسان بوده اند. پس پیامبر(ص) هم علت فاعلی و هم علت غایی میتواند باشد، آن وقت در این مسیر امیرالمؤمنین(ع) را اگر ملاحظه کنیم در طول شخصیت پیامبر(ص) هم در عالم تکوین و هم در عالم تشریع و فاطمه زهرا(س) هم در عالم تکوین و هم در عالم تشریع نقشهایی که داشتهاند کاملاً میتواند این را اثبات کند که اگر فاطمه نبود و دفاع فاطمه از ولایت حضرت علی(ع) نبود چه مشکلاتی پیش میآمد و اگر ولایت و امامت علی(ع) نبود؛ نبوت ابتر بود. استکمال حرکت پیامبر(ص) به ولایت و امامت اهل بیت و امیرالمؤمنین(ع) است و رمز ماندگاری ولایت اهل بیت(ع) و امیرالمؤمنین(ع) آن دفاعی است که فاطمه زهرا از امیرالمؤمنین(ع) کرده است. پس این «لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ» صرف نظر از اینکه این روایت سند معتبری دارد یا نه، مضمون آن یک مضمون قابل دفاع و قابل استدلال است به همان منطقی که در مورد پیامبر(ص) گفته شد.
ما روایاتی داریم در مورد حضرت زهرا(س) که اصلاً علت اینکه حضرت فاطمه(س) زهرا نامیده شده این است که عالم خلقت به نور وجود حضرت زهرا(س) روشن شد و با آن نور پاک از تاریکی و ظلمت خارج شد. البته منظور وجود مادی آن شخصیت نیست بلکه این وجود مادی مستظهر است به آن نور وجودی واسع و به هرحال در واقع، منشأ آن یک نور پاک می باشد.
نور تکوین و تشریع
لذا حضرت زهرا(س) هم نور عالم تکوین است و هم نور عالم تشریع. روایات در اینجا زیاد است مثلاً شیخ صدوق(ره) در علل الشرایع از پیامبر(ص) روایتی را نقل می کند که می فرماید: خداوند تبارک و تعالی ما را قبل از خلقت دنیا آفریده، از حضرت سؤال میکنند که شما در آن موقع کجا بودید که میگوئید ما را قبل از خلقت عالم آفریده؟ حضرت(ص) میفرماید که ما در برابر عرش خدا تسبیح و تحمید و تقدیس و تمجید او میکردیم. باز سؤال می کنند به چه صورت؟ می فرمایند: ما به صورت هیاکل و اشباه نور بودیم.
پس به نظر میرسد اینکه گفته میشود اگر فاطمه زهرا(س) نبود، علی و پیامبر هم خلق نمیشدند، این یک مطلب محکم و استواری است و ما اگر بخواهیم در یک جمله کوتاه حضرت زهرا(س) را معرفی کنیم میگوییم «حضرت زهرا(س) نور عالم تکوین و تشریع هستند».




نظر شما