انتشار سند امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا که با مقدمهای سیاسی و تبلیغاتی از سوی دونالد ترامپ همراه شده، جهتگیری تازهای از دستگاه امنیتی واشنگتن را نشان میدهد؛ جهتگیری که برخلاف دو دهه گذشته، ایران را نه در مقام «تهدید محوری»، بلکه در حد یک بازیگر کماهمیتتر توصیف میکند. کاهش کمسابقه اشاره به ایران – از بیش از ۱۰بار در سند ۲۰۲۲ به تنها سه بار در سند ۲۰۲۵ – پیام روشنی دارد: دولت ترامپ تلاش میکند وزن ژئوپلیتیکی ایران را کوچکتر نشان دهد تا راهبرد «کاهش حضور آمریکا در خاورمیانه» توجیهپذیر شود.
۱. کوچکنمایی ایران؛ یک انتخاب سیاسی نه امنیتی
در اسناد گذشته – از «محور شرارت» تا «چالش بلندمدت» – ایران جایگاهی ثابت در دستگاه امنیتی آمریکا داشته، اما در نسخه ۲۰۲۵، ایران تنها در چند پاراگراف محدود آن هم عمدتاً در قالب بازتاب روایت عملیاتهای اسرائیل و حمله ژوئن ۲۰۲۵ مطرح میشود. این تغییر نه حاصل تحول واقعی در موازنه منطقه، بلکه بخشی از راهبرد ترامپ برای تغییر تصویری است که واشنگتن از تهدیدها ارائه میدهد. هدف در واقع تمرکز بر چین و روسیه و پایین آوردن سطح اهمیت خاورمیانه است.
۲. روایت «تضعیف ایران»؛ شکافی میان ادعا و واقعیت
سند ادعا میکند زیرساختهای هستهای ایران «به شدت آسیب دیده» اما کارشناسان مستقل – از تحلیلگران شورای آتلانتیک تا متخصصان امنیت هستهای – این روایت را اغراقآمیز و غیرواقعی توصیف کردهاند. پراکندگی، حفاظت لایهلایه و مقاومسازی تأسیسات ایران، امکان تخریب راهبردی را تقریباً ناممکن میکند. از این رو، ادعای «تضعیف شدید» بیشتر کارکرد تبلیغاتی دارد زیرا ترامپ به نمایش پیروزی، بزرگنمایی عملیاتها و ایجاد زمینهای برای کاهش هزینههای امنیتی آمریکا در منطقه نیاز دارد.
۳. تناقض در فلسفه سند؛ خاورمیانه کماهمیت یا حیاتی؟
هر چند سند ۲۰۲۵ میگوید خاورمیانه دیگر اولویت امنیتی آمریکا نیست، اما در همان متن تأکید میکند واشنگتن همچنان باید از امنیت انرژی، آزادی کشتیرانی در تنگه هرمز، بازدارندگی اسرائیل و حفاظت از متحدان عربی دفاع کند. هیچ یک از این مؤلفهها بدون نقشآفرینی ایران قابل مدیریت نیست.
این تناقض نشان میدهد سند بیشتر یک بیانیه سیاسی انتخاباتی است تا یک راهبرد امنیتی منسجم.
۴. بازسازی موازنه منطقهای؛ عربستان و اسرائیل به جای آمریکا؟
هسته اصلی سند ۲۰۲۵ بر یک تصور استوار است: اگر ایران «مهار شده» باشد، آمریکا میتواند بار امنیت منطقه را بر دوش عربستان و اسرائیل بگذارد. این سیاست ادامه همان نگاه دوره اول ترامپ است؛ «خودکفایی امنیتی منطقهای» و تشکیل یک معماری امنیتی عربی–اسرائیلی در امتداد صلح ابراهیم.اما چنین موازنهای بدون حضور مستقیم و دیپلماسی فعال واشنگتن تا چه میزان ثبات پایدار تولید میکند؟ خاورمیانه بهطور ساختاری بیثبات است و کاهش نقش آمریکا میتواند مسیر را برای نفوذ روسیه، چین و حتی بازیگران غیردولتی باز کند.
۵. واقعیت میدان: ایران نه نادیده گرفتنی است
و نه تضعیف شده در حالی که سند ۲۰۲۵ میکوشد ایران را بازیگری کماهمیت جلوه دهد، شاخصهای میدانی تصویر دیگری ارائه میدهند؛ تقویت بازدارندگی ایران پس از دورهای از حملات و تنشها، گسترش عمق نفوذ منطقهای، توسعه شبکههای بازیگری در عراق، سوریه، لبنان و یمن و پیشرفت زیرساختهای راهبردی و فناوریهای بومی. این روندها نشان میدهد ایران همچنان یکی از تعیینکنندهترین بازیگران خاورمیانه است؛ بازیگری که نمیتوان آن را با عملیات نظامی محدود یا بلوکبندی عربستان– اسرائیل مهار کرد.
۶. سند ۲۰۲۵؛ تغییر روایت برای بستن پرونده خاورمیانه
شالوده سند جدید بر تلاش برای بازتعریف دستاوردها و نمایش پیروزیهای انتخاباتی استوار است. توصیفهای اغراقآمیز از «ضعف ایران» و «موفقیتهای آمریکا» بیشتر به این منظور است که کاخ سفید بتواند کاهش تعهدات خود در خاورمیانه را توجیه کند، اما این رویکرد با واقعیتهای ژئوپلیتیکی منطقه همخوان نیست. خاورمیانه هنوز گهگاه انرژی، مسیرهای حیاتی دریایی و کانون رقابت قدرتهای بزرگ است و تا زمانی که ایران بازیگر اصلی این معادلات است، هیچ راهبردی نمیتواند آن را حذف یا کماهمیت کند.
نتیجه سند امنیت ملی ۲۰۲۵ بیش از آنکه نشاندهنده تغییر واقعی در ساختار قدرت منطقه باشد، بازتاب تلاش دولت ترامپ برای ساختن یک روایت جدید است؛ روایتی که در آن ایران «مهار شده»، خاورمیانه «کماهمیت» و تمرکز راهبردی آمریکا بر چین و روسیه قرار دارد.
اما واقعیتهای میدانی خلاف این تصویر را نشان میدهند، ایران همچنان بازیگری کلیدی است و تا زمانی که مؤلفههای قدرت آن پابرجاست، هیچ مدل امنیتی – چه عربستان– اسرائیل و چه بازدارندگی از راه دور – نمیتواند جایگزین تعامل واقعی با تهران شود.



نظر شما