به گزارش گروه فرهنگی قدس، مستند «زیر درخت لور» ساخته معین کریمالدینی، در نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» و در بخشهای مسابقه ملی و بینالملل به نمایش درمیآید؛ حضوری که این اثر را در کانون توجه مخاطبان و منتقدان سینمای مستند قرار داده است.
نسیم سهیلی، مستندساز و پژوهشگر حوزه سینمای مستند، در یادداشتی تحلیلی به مستند «زیر درخت لور» ساخته معین کریمالدینی پرداخته است؛ فیلمی که با نگاهی انسانی و روانکاوانه، تجربه مهاجرت، فقر و فروپاشی تدریجی روابط خانوادگی را روایت میکند. این یادداشت با تمرکز بر لایههای پنهان روانی و اجتماعی اثر، «زیر درخت لور» را نه صرفاً یک روایت خانوادگی، بلکه بازتابی از اضطرابهای جمعی و زخمهای انباشتهشده در زیست فرودستان معاصر ایران میداند.
در ادامه یاداشت سهیلی را میخوانید:
«زیر درخت لور» مستندی است که از دل یک تجربه خانوادگی، لایههای پنهان اضطرابهای اجتماعی را آشکار میکند. مهاجرت خانوادهای از خوزستان به کیش صرفاً جابهجایی جغرافیایی نیست، بلکه ورود به میدانی تازه از تنشهای روانی، ترسهای فروخورده و رابطههایی است که زیر فشار گذشته ترک برداشتهاند. فیلم با رویکردی روانکاوانه، سفری تدریجی به ناخودآگاه یک خانواده را شکل میدهد؛ سفری که در آن گذشته رها نمیکند و زخمها در قالب رفتار، سکوت و خشونت بازمیگردند.
دختر نوجوان، قربانی ضربه اولیه حمله سگها در کودکی، حامل زخمی است که میتوان از آن بهعنوان «بازگشت امر سرکوبشده» یاد کرد. این آسیب در بستر مهاجرت تشدید میشود و خود را در اضطراب، انزوا و ناتوانی در برقراری ارتباط نشان میدهد. خانواده نهتنها قادر به درمان این زخم نیست، بلکه با سازوکارهای دفاعی گوناگون، آن را عمیقتر میکند.
پدر با خشونت کلامی و تهدید، چهرهای از اقتدار لرزان ارائه میدهد؛ شخصیتی معلق و سرگردان که هم در انتخاب شغل و هم در نحوه مواجهه با دخترش ناتوان است. او میکوشد نقش پدرِ نظمدهنده را بازی کند، اما خود به عامل بیثباتی بدل میشود. از منظر روانشناسی، این پدر تجسم فروپاشی «قانون پدرانه» است؛ قانونی که نه در کلام تثبیت میشود و نه در عمل کارکرد دارد.

مادر، ناتوان از میانجیگری، حضوری کمرنگ اما سنگین دارد؛ حضوری که بیش از آنکه ترمیمکننده باشد، یادآور انفعال است. گویی او سایهای است که بر فضای خانه سنگینی میکند و امکان گفتوگوی واقعی را از میان میبرد. داییِ دختر، با باور به جنزدگی و آیینهای درمانی، نماینده ضمیر جمعی سنتی است؛ تلاشی برای توضیح درد از مسیر اسطوره و آیین، بهجای مواجهه مستقیم با واقعیت روانی.
درخت لور، که عنوان فیلم نیز از آن گرفته شده، جایگاهی نمادین و آیینی در روایت دارد. در باورهای بومی جنوب، این درخت واجد قداست است؛ محل پناه، نذر و طلب شفا و نقطهای میان جهان مرئی و نامرئی. در فیلم، لور بدل به جانشینی برای نظم ازدسترفته خانواده میشود. پدر، هنگامی که از این درخت سخن میگوید، در واقع به پناهگاهی بیرونی ارجاع میدهد که قرار است کاری را انجام دهد که خود از انجامش ناتوان بوده است. در خوانش فرویدی، پناه بردن به لور نوعی بازگشت به امنیتِ پیشاتروماست و در تحلیل یونگی، این درخت با کهنالگوی مادر و میل به آغوشی محافظ پیوند میخورد. نشستن زیر درخت، نه درمان، بلکه تعلیق درد است.
فیلم از نظر فرمی، رویکردی مشاهدهگر دارد. دوربین نه قضاوت میکند و نه مداخله، بلکه با فاصلهای سنجیده، شاهد تنشها و فروپاشی تدریجی روابط است. حرکت طبیعی دوربین میان شخصیتها و دیالوگها، نشان از تجربه و تبحر کارگردان دارد؛ اینکه چگونه پیش از فیلمبرداری، بستر اعتماد و نزدیکی به سوژهها را فراهم کرده است. همچنین تدوین روان، به واقعگرایی اثر و شکلگیری طبیعی تنشهای احساسی کمک میکند.
کارگردانی فیلم با دقتی مثالزدنی از کوچکترین موقعیتها و جزئیات بهره میگیرد و مخاطب را در موقعیت داوری قرار میدهد. روایت بهگونهای پیش میرود که تماشاگر ناخواسته در جایگاه قاضی مینشیند؛ قاضیای که باید میان پدر و دختر، بر اساس دادهها و نشانهها، رأی خود را صادر کند. فیلم سرشار از لحظههای تعلیق و شوک است، اما بزرگترین شوک در پایان رخ میدهد؛ جایی که فیلم ناگهان و بدون آمادهسازی عاطفی به پایان میرسد. این قطع ناگهانی، همچون زخمی ناتمام، مخاطب را رها نمیکند و او را وامیدارد ادامه روایت را در ذهن خود بسازد. «زیر درخت لور» با همین پایان معلق، بحران روانی یک خانواده مهاجر را به اضطرابی جمعی پیوند میزند و نشان میدهد برخی زخمها، اگر دیده و گفته نشوند، تنها به سکوت و تعلیق سپرده میشوند.



نظر شما