وقتی گفتم دلار عنقریب است ۱۳۰ هزار تومان را هم رد کند، گرانی و تورم افسارپاره کرده، ناترازی انرژی هم که کمین کرده، مترصد فرصت است تا وقتی هوا سرد شد، مثل تابستان که هوا گرم شد، دمار از روزگارمان دربیاورد، وضعیت آبمان را هم که خودتان بهتر میدانید... سردبیر دستش را بگویی نگویی کوبید روی میز که: «کجایی استاد! داریم توی قرن بیست و یکم زندگی میکنیم ها! ظرافتی جان... سال۲۰۲۵ داره نفسهای آخرشو میکشه... سال ۱۴۰۴ هم آفتابش لب بومه، اون وقت شما، شمای روزنامهنگارِ مثلاً طنزنویس، اینجور سوژههای بیاتی برامون آوردی؟ نگفتم بیای اینجا روضه بخونی و غمهای عالم رو بیاری رو دلمون! پشت تلفن هم عرض کردم مثلاً قراره ویژهنامه ۳۹ سالگیمونو دربیاریم... داریم ۴۰ ساله میشیم و شما هنوز با سبک و سیاق روزنامهنگاری دهه۴۰ به مسائل و مشکلات نگاه میکنی؟ آقا دنیا تغییر کرده... ببین داره به کدوم سمت میره... اونم با چه شتابی... روزنامهنگاری هم ایضاً... شما، استاد ظرافتی با این وجنات و سوابق، ازت توقع میره این تغییر روزنامهنگاری رو درک کرده باشی نه اینکه تا میگیم طنز، شما بری سراغ درد و رنج و بدبختی مردم و مملکت... یهکم بهروز باش عزیز من...اصلاً به مفهوم و رسالت روزنامهنگاری نوین، به الزامات طنز امروز فکر کردی؟».
گفتم البته ما چون درگیر کارهای روزانه روزنامهنگاری هستیم فرصت زیادی برای فکر کردن به چیزهایی که شما گفتی را نداریم... ولی شما به این فکر کردی که امروز و در این دنیایی که روزنامهنگاری به قول خودت کنفیکون شده است، با این همه خبررسان و خبرپخشکن و سایت و مرگ و درد و کوفت مجازی، چند نفر روزنامه میخوانند؟
این بار دستش را محکمتر کوبید روی میز که: «چرا مغلطه میکنی آخه؟ آقا ما از شما خواستیم یه مطلب مِلو... حالا نه هلو برو توی گلو... یه مطلب به دردبخور اما شیرین بنویسی بزنیم توی این ویژهنامه... مطلبی که مخاطبها بخونن حالشو ببرن... نه اینکه اشک ملت رو در بیاری...».پرسیدم اشک ملت؟ مگر همه ملت قرار است ویژهنامه را بخوانند؟ قرار است چند تا چاپ کنید؟
جناب سردبیر چند لحظه مانندِ... مانندِ... چند لحظه مثل سردبیرهایی که حرصشان گرفته نگاهمان کرد و بعد گفت: «عزیز من... شما چیکار داری چند نسخه قراره چاپ کنیم... چیکار داری کی قراره مطلبت رو بخونه... اصلاً یه ویژگی روزنامهنگاری مدرن همینه که روزنامهنگار حین نوشتن برای ویژهنامه ۳۹ یا ۴۰ سالگی روزنامهاش، فکر این چیزا رو نکنه... اصلاً سراغ خبر، اونم خبرهای سیاه و سوژههای تلخ نره... با این سیاستمدار، اون مسئول، فلان ماجرایی که تبعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داره شوخی نکنه، با احساسات ملت و عواطفشون سر به سر نذاره...».گفتم خب در این صورت ما برای شیرین کردن کام مخاطبانی که نمیدانیم چند نفرند درباره چی بنویسیم؟
انگار گل از گلش شکفته باشد، در حالی که خیلی خودش را کنترل میکرد که نپرد توی بغلمان و ماچمان نکند، گفت: «قربونت بشم من... شما با خودمون و حرفه خودمون سربهسر بذار، با خودمون شوخی کن... راحت و بیدردسر...».خلاصه بعد از این مکالمه و مذاکره با سردبیر و سروکله زدن با خودمان، مطلبی را که (احتمالاً) با تیتر «مادر شوراها» میبینید، برای ویژهنامه نوشتیم که اگر کامتان را شیرین نمیکند، تلخ هم نکند و مهمتر اینکه شما را با دشواریهای روزنامه در آوردن در عصر روزنامهنگاری نوین آشنا کند:
«همانطور که هر تشکیلاتی اساسش برداشتن یک شورای غیرسیاسی، غیرجناحی و غیرچیزهای دیگر استوار است و بدون این شورا، در آن تشکیلات، سنگ روی سنگ بند نمیشود، ما هم «شورای دبیران» را داریم که مادر شوراهای روزنامه حساب میشود و در جلسات آن، دقت میکنیم که سنگهای روزنامهنگاری را روی هم، محکم نگه داریم و در ضمن گاهی سنگهایمان را هم وا بِکَنیم
فلسفه شورای دبیران در اصل این بوده که هفتهای یا ماهی یک بار دور هم جمع شده، به این دو پرسش مهم پاسخ دهیم که تا امروز چه کردهایم...از حالا به بعد چکار بکنیم؟ منتها در عصر روزنامهنگاری نوین، تقریباً هر روز هفته دور هم جمع میشویم و تا قبل از آوردن چای، برای هم توضیح میدهیم که فردا قرار است توی صفحهمان چکار کنیم. از وقتی جلسات به صورت روزانه برگزار میشود معمولاً کسی به سوژه کسی و اینکه فردا قرار است توی صفحهاش چکار کند کاری ندارد، بی بحث و جدل تلگراممان را چک میکنیم، تعداد بیسکویتهای باقی مانده توی پیشدستی را میشماریم، روی گوشی بازی را ادامه داده به مرحله بعد میرویم، به سوژههای دیگران گوش میکنیم تا وقتی نوبت سوژهگویی خودمان برسد. در چنین مواقعی سردبیر و معاونانش یحتمل اگر کارهایی که بقیه میکنند را نکنند، دارند حساب میکنند کدام سوژه و مطلب چون الزامات روزنامهنگاری را رعایت نکرده، شیرین نیست و کام مردم را تلخ میکند، باید حذف شود.
شما فکر میکنید این مطلبی که نوشتهام الزامات روزنامهنگاری نوین و طنز را رعایت کرده یا خیر؟».
خبرنگار: میم.ظرافتی



نظر شما