تحولات منطقه

ورود آیت‌الله میلانی به مشهد، به تعبیر آیت‌الله سیدان، معادلات علمی را تغییر داد. دیگر نیازی به هجرت نبود؛ زیرا «نجف به مشهد آمده بود». این جمله کوتاه، بیانگر وزنی است که حضور علمی او در فضای حوزه خراسان ایجاد کرد و مسیری تازه پیش روی طلاب جوان گشود.

وقتی «نجف» به «مشهد» آمد
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

«العلماء باقون ما بقی الدهر»فقط کلامی حکیمانه از امیرالمؤمنین(ع) نیست؛گزارشی است دقیق از واقعیتی زنده که در تاریخ علم و فقاهت به‌وضوح می‌توان آن را دید.عالمانی که بامرگ پایان نمی‌پذیرندبلکه در حافظه علمی شاگردان،در روش استنباط آنها و در منش فکری‌شان استمرارمی‌یابند. نام آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی، از همین شمار است؛ عالمی که حیات علمی‌اش نه با سال‌های عمر، که با عمق اثرگذاری‌اش سنجیده می‌شود. روایت این ماندگاری، گاه روشن‌تر و حقیقی‌تر، از زبان شاگردی بیان می‌شود که سال‌ها در محضر او نفس کشیده و زیسته است؛ هم‌چون آیت‌الله سید جعفر سیدان. آیت‌الله سیدان، با نگاهی که هم حاکی از احترام است و هم سرشار از دقت علمی، از استادی سخن می‌گوید که در تمام علوم حوزوی تسلطی کم‌نظیر داشت. «مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی یک شخصیت علمی بسیار فوق‌العاده بودند. در تمام علوم حوزوی کاملاً مسلط بودند و در فقه و اصول، دارای تخصصی مثال‌زدنی.» این داوری، نه حاصل شیفتگی عاطفی، که برآمده از مقایسه‌ای سنجیده است؛ مقایسه کسی که محضر بزرگان نامدار حوزه را نیز درک کرده و با اطمینان می‌گوید: «اگر در عصر خود بی‌نظیر نبودند، لااقل کم‌نظیر بودند.» روایت آشنایی آیت‌الله سیدان با آیت‌الله میلانی، با نقطه‌ای تعیین‌کننده آغاز می‌شود؛ لحظه‌ای که مسیر یک طلبه جوان را تغییر داد. زمانی که تازه درس خارج را آغاز کرده و در اندیشه هجرت به قم یا نجف بود، تقدیر علمی او به مشهد گره خورد. «آن زمان در صدد بودم برای ادامه تحصیل به قم یا نجف مشرف شوم. اما تقدیر الهی چنین بود که ایشان به مشهد تشریف آوردند.» حضوری که به تعبیر اهل علم، تنها یک جابه‌جایی جغرافیایی نبود؛ بلکه انتقال مرکز ثقل علمی بود. «در شهر این جمله می‌چرخید که نجف به مشهد آمده است.» بخش مهمی از این جاذبه، به شیوه تدریس آیت‌الله‌العظمی میلانی بازمی‌گشت؛ شیوه‌ای که ذهن شاگرد را هم‌زمان با درس، به کار می‌گرفت. آیت‌الله سیدان با تأکید می‌گوید: «ایشان درس را طوری القا می‌کردند که در همان زمان القای درس، به شاگرد فرصت تفکر و تحلیل می‌دادند.» این دقت، صرفاً آموزشی نبود؛ نوعی مجاهدت علمی بود؛ تلاشی خستگی‌ناپذیر برای رسیدن به جانِ مطلب. در کنار این صلابت علمی، بُعد اخلاقی شخصیت آیت‌الله‌العظمی میلانی نیز برای شاگردانش حضوری ملموس داشت؛ اخلاقی که در رفتار، توجه و حتی سکوت‌های حساب‌شده او جلوه می‌کرد. کرامت‌هایی که بی‌هیچ اظهار و ادعایی، درست در لحظه نیاز شاگردان آشکار می‌شد و نشان می‌داد که این علم، ریشه در تقوا دارد. برای آیت‌الله سیدان، آنچه از این سال‌ها به جا مانده، نه فقط محفوظات فقهی، که «دقت در بیان مطلب، بررسی همه‌جانبه، و ارائه سنجیده» است؛ روشی که تا امروز نیز آن را میراث ماندگار استاد می‌داند.

تا دنیا باقی است، زنده‌اند

کلام جاودان امیرالمؤمنین (ع) که «عالمان تا دنیا باقی است، زنده‌اند»، وعده‌ای است صادق که تجلی آن را در بقای نام و مرام بزرگانی چون آیت‌الله العظمی میلانی (رضوان الله تعالی علیه) می‌توان به وضوح دید. آیت‌الله سید جعفر سیدان، که گویی غبار زمان بر زلالی خاطراتش ننشسته، این حقیقت را شهادت می‌دهد و کلام را با توصیف جایگاه بی‌بدیل استادش آغاز می‌کند: ‏«مرحوم آیت‌الله العظمی میلانی یک شخصیت علمی بسیار فوق‌العاده بودند. در تمام علوم حوزوی کاملاً مسلط و در فقه و اصول دارای تخصصی مثال‌زدنی بودند. با اطمینان می‌توانم بگویم اگر در عصر خود در این دو علم بی‌نظیر نبودند، لااقل کم‌نظیر بودند. تسلط ایشان بر مسائل فقهی و اصولی، بسیار بسیار فوق‌العاده بود.» این توصیف، مقدمه‌ای است برای ورود به دنیای جوانیِ خود ایشان؛ زمانی که طلبه‌ای مشتاق، سودای تحصیل در حوزه‌های سترگ نجف اشرف یا قم را در سر می‌پروراند. «آن زمان بنده تازه درس خارج را شروع کرده بودم و در صدد بودم برای ادامه تحصیل به قم یا نجف مشرف شوم. اما تقدیر الهی چنین بود که ایشان به مشهد تشریف آوردند.» ورود آیت‌الله میلانی به مشهد، یک رویداد عادی نبود؛ بلکه یک زلزله علمی در فضای آرام حوزه علمیه خراسان بود. چنان موجی از شور و شعف در میان طلاب و اساتید ایجاد شد که دیگر نیازی به هجرت برای تشنگان علم باقی نماند. آیت‌الله سیدان به یاد می‌آورد: «در شهر و در میان اهل علم، این جمله دهان به دهان می‌چرخید که "نجف به مشهد آمده است". همین یک جمله، وزن علمی و عظمت شخصیت ایشان را نشان می‌داد. برای ما دیگر جای تردیدی باقی نماند. رفتن من دیگر لازم نبود. اولین درس خارج من همزمان با ورود ایشان بود و تا زمانی که در قید حیات بودند، یعنی حدود هشت سال، این سعادت را داشتم که از اقیانوس علم و معرفت ایشان بهره‌مند شوم.»

هنر تدریس در اوج دقت و صلابت

آنچه در کلاس درس آیت‌الله میلانی(ره) می‌گذشت، فراتر از یک آموزش مرسوم بود. یک نمایش شکوهمند از تسلط، دقت و عمق اندیشه‌ای بود که شاگرد را مسحور خود می‌کرد. استاد چنان با صلابت و اطمینان، پیچیده‌ترین مباحث را می‌شکافت که گاهی پس از بیان یک نکته دقیق و بکر، برای آنکه شاگردان قدر آن گوهر گران‌بها را بدانند، با لحنی پدرانه و مشفقانه می‌فرمودند: ‏«خُذْ هَذَا العِلْمَ وَاغْتَنِمْهُ، فَإِذَا فَعَلْتَ، کُنْتَ مِنَ الشَّاکِرِینَ، آمِنًا فِی أَرْضِکَ، مُسْتَغْنِیًا عَنْ غَیْرِکَ.» یعنی ‏«این علم را بگیر و غنیمت بشمار، که اگر چنین کنی، از شاکرین خواهی بود، در سرزمین خود در امان و از غیر خود بی‌نیاز خواهی شد.» این جمله، نه از سر تفاخر، که از سر دلسوزی پدری مهربان بود که می‌خواست ارزش گنجینه‌ای را که با خون دل به دست آورده بود، به فرزندان علمی خود بنمایاند. اوج هنر آیت‌الله میلانی، اما در شیوۀ تدریس ایشان نهفته بود. آیت‌الله سیدان که محضر اساتید بزرگی را درک کرده بود، با تأکیدی خاص این وجه از شخصیت استاد را برجسته می‌کند: «من دروس بسیاری از بزرگان و مدرسین بنام قم را هم دیده بودم، اما ایشان در جهت تدریس، یک فوق‌العادگی داشتند. این امتیاز را در درس ایشان بسیار بیشتر و برجسته‌تر دیدم.» این تمایز در چه بود؟ «ایشان درس را چنان القا می‌کردند که در همان زمانِ القای درس، به شاگرد فرصت تفکر و تحلیل می‌دادند. با ترتیب مقدماتی منطقی و سبکی خاص، مطلب را به گونه‌ای بیان می‌کردند که ذهن شاگرد کاملاً فعال و درگیر می‌شد.» خاطره‌ای ناب از همین کلاس درس، این هنر را به تصویر می‌کشد. آیت‌الله سیدان نقل می‌کنند: «من و دوست فاضل و عزیزم، علامه محمدرضا حکیمی، کنار هم در درس نشسته بودیم. آقا در حال شرح یک بحث بسیار پیچیده و بررسی روایات متعدد بودند. با دقتی وصف‌ناشدنی و با تمام وجود تلاش می‌کردند تا مطلب را بشکافند و به جان کلام برسند. من که محو این مجاهدت علمی شده بودم، آهسته به آقای حکیمی گفتم: "آقای حکیمی! مجتهد شدن کار ساده‌ای نیست. ببینید آقا دارند جان می‌کنند تا این مطلب را برای ما باز کنند."» نگاه تیزبین استاد، این گفت‌وگوی کوتاه را در میان همهمه شاگردان شکار می‌کند: «ایشان متوجه ما شدند و با همان لحن خاص خود فرمودند: سیدجعفر، حکیمی؛ من دارم جان می‌کنم، شما دارید صحبت می‌کنید؟ با نهایت ادب و احترام عرض کردیم: آقا! حرف ما هم دقیقاً در جهت همین فرمایش و عظمت تلاش شما بود.» این صحنه کوتاه، تابلویی زنده از یک کلاس درس حقیقی است؛ استادی که با تمام وجود برای کشف حقیقت می‌جنگد و شاگردانی که از عمق این مجاهدت علمی به وجد آمده‌اند.

کرامت و اخلاص؛ فراسوی علم و کتاب

این دقت و جدیت علمی، با اقیانوسی از تقوا، فروتنی و محبت به شاگردان همراه بود. شخصیت آیت‌الله میلانی در کلاس درس خلاصه نمی‌شد. ایشان پدری معنوی برای طلاب بودند. آیت‌الله سیدان می‌گویند: «از نظر اخلاقی، تواضع و توجه ایشان به طلابی که خوب درس می‌خواندند، بی‌نظیر بود. افرادی که در تحصیل جدیت به خرج می‌دادند، همواره مورد تفقد، تأیید و تشویق خاص ایشان قرار می‌گرفتند.» این توجه، گاه جامۀ کرامت می‌پوشید و دل‌های نیازمند را بی‌آنکه سخنی بگویند، سیراب می‌کرد. آیت‌الله سیدان با حالتی خاص و با تأمل، خاطره‌ای را به یاد می‌آورد که نشان از بصیرت معنوی استاد دارد: «من و دو نفر دیگر از دوستان طلبه، در شرایطی بودیم که نیاز مالی داشتیم. صرفاً برای عرض ارادت و کسب فیض به محضرشان شرفیاب شدیم. از سر شرم و حیا، کلمه‌ای از نیازمان بر زبان نیاوردیم. هنگام خروج، ایشان هر سه نفر ما را جداگانه صدا زدند و به هر یک، دقیقاً همان مبلغی را که در دل به آن نیاز داشتیم، هدیه کردند.» این خاطره، پنجره‌ای است به روح بزرگ مردی که نه تنها به ذهن شاگردانش، که به قلب و نیازهایشان نیز آگاه بود.

درسی که میراث یک عمر شد

وقتی از آیت‌الله سیدان می‌پرسیم بزرگترین درسی که از آن عالم ربانی برای همیشه با خود به همراه دارید چیست، ایشان بی‌درنگ به همان جوهرۀ اصلی شخصیت استاد اشاره می‌کنند. این میراث، مجموعه‌ای از قواعد فقهی یا نظریات اصولی نیست؛ بلکه یک روش زندگی علمی و یک منش اخلاقی است. ایشان در پایان کلامشان، عصاره هشت سال شاگردی را در یک جمله کلیدی خلاصه می‌کنند که خود، بهترین جمع‌بندی برای این روایت است: ‏«حالت دقت داشتن در بیان مطلب، و مطلب را هر چه خوب‌تر بررسی و جمع کردن و با دقت فراوان ارائه دادن، درسی است که از آن زمان تا به الان همواره از آیت‌الله میلانی با خود به همراه داشته‌ام.» و این، همان راز جاودانگی عالمان است. آن دقت نظر، آن وسواس در فهم حقیقت و آن اخلاص در انتقال علم، بذری بود که آیت‌الله میلانی(ره) در جان شاگردانش کاشت و امروز پس از نیم قرن، به درختی تنومند بدل شده است. بزرگداشت یاد آیت‌الله میلانی(ره) بزرگداشت همین جریان زنده و پویای علم و اخلاق است؛ میراثی که نه در کتابخانه‌ها، بلکه در سینۀ شاگردان وفادارش می‌تپد و راه را برای نسل‌های آینده روشن می‌سازد. آن آفتاب، هرگز غروب نکرده است؛ بلکه در جان هر شاگردی که آن «درس دقت» را سرلوحۀ حیات علمی خود قرار داده، طلوعی دوباره و جاودانه داشته است.

منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha