تحولات منطقه

قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: یکی از عوامل تیره و تار شدن خاندان پهلوی در نزد ایرانیان و بخصوص اهل تشیع، بی دینی و به عبارتی دین ستیزی این قوم در طی حکومت خود بود، به نحوی که گاهی نیز با حرکاتی منافقانه رو به سوی عوامفریبی آورده ولی پس از گذشت اندک زمانی چهره ی اصلی خود را آشکار می نمودند.

به بازی گرفتن اداب و سنن دینی توسط خاندان پهلوی
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

به گزارش قدس انلاین،رضاشاه که در سال 1294 با تاج الملوک آیرملو ازدواج نموده بود به زودی از او دارای چهار فرزند به نام های شمس، محمدرضا، اشرف و علیرضا گردید و به سرعت هر چه تمامتر پس از رشد، این فرزندان نمونه ای از روی پدر خود در سیاست دینی گردیدند به نحوی که اگر رضاشاه فاقد سیاست دینی بود، محمدرضا یک اپیکوریست به معنای واقعی بود و اعتقاد داشت انسان فقط و فقط برای لذت جویی به دنیا آمده است و باید مدام در عیش و عشرت باشد و بی شک همسر او فرح، و خواهرش شمس نیز پیرو این طرز فکر بودند. از این رو خالی از لطف نیست اگر به سیاست های دینی این چند نفر بپردازیم.

 رضاشاهِ ناسیونالیسم گرا
رضاشاه با تظاهر به ارزش های دینی، روحانیت و نمادهای شیعی به قدرت رسید؛ اما به دلیل غرب گرایی، تمرکزگرایی و ناسیونالیسم افراطی، به جنگ همه ی ارزش ها رفت. گرچه ماهیت رژیم، عامل اصلی اسلام ستیزی رضاشاه بود، اما اعتقادات شخصی او نیز عامل بسیار تعیین کننده ای در رفتار ضدمذهبی او بود. به گفته ی همسر رضاشاه: «رضا اهل نماز و روزه و این قبیل امور نبود، به اصطلاح هرهری مذهب بود.» رضاشاه برای بی دینی خود استدلال هم ارایه می کرد. وی می گفت: «مگر خدا عرب هست که ما باید روزی 5 نوبت با او عربی صحبت کنیم؟! روزه هم نمی گرفت و می گفت انسان هر وقت گشنه می شود باید غذا بخورد والّا دچار مریضی خواهد شد.» وی کم کم به دین ایرانی اعتقاد پیدا کرد و می گفت: «اسلام دین و آیین عرب های بیابان گرد است و قبل از اینکه عرب ها خداشناس شوند، ایرانی ها خداشناس بوده و پیامبر خودشان را داشته اند.» فروغی، کسروی، ادیب الممالک از جمله کسانی بودند که همسر رضاشاه آن ها را در بی دینی رضاشاه و خانواده ی وی مؤثر می دانست. او معتقد بود خصوصاً فروغی با تمجید از دین زرتشت و نقل داستان های تاریخی «باعث می شد که بچه های من از دین و مذهب و عرب ها متنفر شوند.»
رضاشاه برای احیای ناسیونالیسم و ایران قبل از اسلام «در ساعات بیکاری و فراغت از اهل علم می خواست تا برایش مطالب تاریخی تعریف کنند. افرادی مثل ادیب الممالک، عبدالله مستوفی، کسروی و امثالهم پیش رضا می آمدند و از تاریخ گذشته ی ایران داستان های شگرف می گفتند.»

اولین مبارزه ی رضاشاه با شریعت، زمانی آغاز شد که «حکومت [وی] قوت و قدرت و قوام زیادی پیدا کرد و اظهار داشت که می خواهد جلوی این آخوندبازی ها را بگیرد.» وی دستور داد تا توپ افطار و سحر را بی ترتیب و نظم در کنند. یعنی توپ افطار را نیم ساعت بعد از مغرب و توپ سحر را یکی دو ساعت جلوتر از طلوع فجر می انداختند. چون مردم ساعت نداشتن و تنها اعلام ساعات شرعی از طریق شلیک توپ بود، باعث می شد که مردم را «به واسطه ی درازی ساعات روزه از روزه بری کنند!» گرچه مردم متدین از این اعمال شیطانی از دین بَری نمی شدند، ولی این اعمال، موجب بی اعتمادی مردم به رضاشاه می گردید.

 پس از سقوط رضاشاه، پسرش محمدرضا سعی کرد از پدرش عبرت بگیرد و با مذهب از در آشتی درآید. رفتن به زیارت امام رضا (ع)، دیدار با مرجعیت شیعه آیت الله بروجردی و تعمیر بقاع متبرکه، با وجود اینکه از تنفر نیروهای مذهبی نسبت به وی کاست؛ اما ماهیت بی دینی محمدرضا چندان در پرده ی غیب پنهان نماند. بعد از فوت آیت الله بروجردی،محمد رضا بنای بدرفتاری با حوزه ها را گذاشت؛ مدرسه ی فیضیه، نماد روحانیت، را مورد حمله قرار داد؛ بسیاری از علما را دستگیر؛ امام خمینی را بازداشت و در 15 خرداد، نیروهای مذهبی را قتل عام کرد.
پس از تبعید امام خمینی، شاه علناً در مجالس عمومی، مشروب خواری می کرد؛ با حجاب مظهر ایمان زن مسلمان مخالفت می کرد و لاابالی گری را گسترش می داد و چون خود جُربُزه ی پدر را نداشت، به پدرش اعتراض می کرد و می گفت: «پدرم اشتباهی بزرگ کرد. او وقت کافی داشت تا مثل آتاتورک همگی روحانیون را از دم تیغ بگذراند!»

 ضیافت جشن و سرور در شب احیا !
در این بین دربار خوب می دانست نادیده گرفتن سنت های مذهبی چه تأثیر سوئی را در بین مردم خواهد داشت. علم، وزیر دربار از اینکه شاه در شب احیا و شهادت حضرت امیر (ع) ضیافت شامی را به مناسبت ورود پادشاه سابق آلبانی در کاخ برقرار کرده بود، سخت وحشت داشت و معتقد بود که در میان افسران تعداد بسیاری از افراد متعصب مذهبی وجود دارد و در نتیجه «این ضیافت دادن در این شب خطر بزرگی» به همراه داشته باشد. علم حتی نفوذ سنت های مذهبی را در بین خدمه ی دربار و سربازان گارد لمس کرده بود و سعی می کرد در ایام مذهبی، شاه را از بی دینی بازدارد؛ زیرا سربازهای عادی به آسانی تحت تأثیر متعصبین مذهبی قرار می گرفتند و باید مراقبشان می بودند؛ به همین دلیل در شب های سوگواری مذهبی افراد باید دقیقاً مراقب رفتارشان می بودند و علم نیز برای شاه نمونه می آورد و می گفت: «در یکی از این ایام من و معشوقه ام در شیراز بودیم. ما در نهایت پنهان کاری عمل می کردیم، مع هذا خدمه ی من از پذیرایی ما خودداری می کردند.» با این حال دربار حاضر نمی شد رعایت احترام مُحَرَم را بنماید و جشن ها را تعطیل کند. البته علم خود نیز استدلال می کرد: «ما نمی توانیم سنت های ملی را بابت مراسم بی معنا کنار بگذاریم، حتی اگر نوروز با روز عاشورا مصادف شود!» و شاه نیز آن را تأیید می کرد.

 من هرگزندیدم محمدرضا نماز وروزه اش را بجا آورد
شاه با اینکه سعی می کرد با داستان سرایی هایی مانند خواب و مکاشفه خود را مذهبی جلوه دهد، ماهیت غیرمذهبی او همیشه بر فریب کاری های او بروز و ظهور بیشتری داشت. به قول پروین غفاری معشوقه ی شاه: «شاه به هیچ وجه روحیه ی مذهبی و اعتقاد دینی نداشت و تمام ادعاهایی که بعدها در کتاب هایی که به نام او می نوشتند و حاکی از ارتباط معنوی او با اولیاء بود، دروغ محض بوده است. در تمام دورانی که من او را شناختم هیچ گاه ندیدم که او نماز بگزارد یا روزه بگیرد. آخر چگونه شاهی که هر شب تا دیروقت سرگرم زنبارگی و مشروب خواری بود، به دین خدا فکر کند.»

 کلیسای اختصاصی شمس
البته شمس خواهر شاه بعد از جدایی از فریدون جم با وینسنت هیلر آمریکایی ازدواج کرد و مذهب شوهرش را برگزید. گرچه شمس حتی یک مسیحی مؤمن هم نبود، ولی برای تظاهر، در محوطه ی کاخ اختصاصی خود در مهرشهر کرج یک کلیسای اختصاصی ساخته بود و یکشنبه ها به آنجا می رفت. شمس بعد از اینکه مذهب کاتولیک را برگزید، در مهر 1354 همراه شوهرش پهلبد با پاپ ملاقات کرد.

 استقبال از میهمانان فرح درماه رمضان با شامپاین!؟
فرح نیز مانند سایر درباریان پایبند مذهب نبود و سعی می کرد ارزش های دینی را فدای فرهنگ ایران باستان کند. نقش او در برپایی جشن هنر شیراز برای احیای فرهنگ غیرمذهبی ایران بیانگر همین مطلب است. در همین جشن ها بود که به خاطر اجرای یک تئاتر توسط یک گروه خارجی در بازار شیراز، دستور داد تا «اذان مغرب را از صدای بلندگوی مسجد بازار شیراز» قطع کنند. فرح سعی می کرد با احیای مذهب زرتشت اسلام را کمرنگ کند. او در این جهت از هیچ اقدامی فروگذار نمی کرد. با ابتکار فرح، کنگره ی زرتشتیان جهان در ایران برقرار شد. این کنگره درست در وسط ماه رمضان آغاز به کار کرد و در این ماه مقدس از مهمانان با شامپاین پذیرایی شد.
بی اعتقادی دربار به اسلام موجب تلاش آن ها جهت ترویج از سایر مذاهب و نحله ها شده بود. از این جهت شاه بدش نمی آمد بهائی گری در ایران رشد کند و به نیرویی در برابر اسلام تبدیل گردد. به همین دلیل بود که یک باره شاهد رشد بهائیان و نفوذ آن ها در ارکان دولت بودیم. ناگهان چهار نفر بهائی، سپهبد اسدالله صنیعی؛ وزیر جنگ، منصور روحانی؛ وزیر آب و برق و کشاورزی، خانم فرح رو پارسای؛ وزیر آموزش و پرورش و هوشنگ نهاوندی؛ وزیر کار، آبادانی و مسکن، وزرای دولت هویدا شدند.
ساواک به محمدرضا هشدار می داد که اجتماع بهائیان در دولت موجب بروز ناخرسندی مردم می شود؛ امام محمدرضا این هشدارها را نادیده می گرفت.»نفوذ بهائیان در ارکان دولت، خصوصاً حضور عبدالکریم ایادی مرد قدرتمند بهائیان در دربار شاه، موجب امید بهائیان شد. آنان رسماً اعلام می کردند: این بهاییان مأموریت دارند که از هر فرصتی استفاده کرده و مسلک بهایی را در دربار شاهنشاهی به خصوص خاندان جلیل سلطنت اشاعه دهند.

 

منابع:
1- پیرانی، احمد. زندگی خصوصی محمدرضا شاه پهلوی، تهران: به آفرین، 1382.
2- پیرانی، احمد. برادران شاه، تهران: به آفرین، 1382.
3- حسینیان، روح الله. چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387.

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ali IR ۱۹:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۹
    5 0
    جالب بود.
  • sanaz IR ۰۱:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۳۰
    4 0
    عجب نامردايي بودنا!!! شب قدرم خجالت نمي کشيدن.