۱۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۶
کد خبر: 552026

حکایت بی‌چیزی و آرزومندی

سیدمحمد سادات اخوی

گاهی آدم‌ها خواسته‌هایی دارند که از دلشان بیرون نمی‌روند اما با حسابی معمولی و ذهنی، تأمین‌شدنی هم نیستند... در گیرودار خواهش و حکمت الهی یا ناتوانی‌های انسان، «زیارت» ایستاده است. بزرگان گفته‌اند که زیارت، پناهی برای آرزومندان کم‌طاقت... و خواهندگان رشیدی است که خواسته‌هایی دنیایی یا آخرتی دارند... و باور کرده‌اند که در مسیر خواهش، نیازمند مدد «دست دعایی اجابت‌شده» اند... چه اهل سؤال باشند و چه مأنوس دعا، در جسست‌وجوی «تأمین خواسته‌ها» به سوی زیارت آمده‌اند... و می‌دانند که «برآورندة آرزوها»، عطاکنندة همة آرزوهاست و در آستان فضل او، کوتاهی و بلندی معنایی ندارد.

۱ ـ قوارة آرزوها

آرزوها با آدم‌ها زاده می‌شوند... رشد می‌کنند و ممکن است حتمی شوند یا نشوند. آرزوها، کوتاهی و بلندی دریافت آدم‌ها از زندگی را نشان می‌دهند. تیر آرزوی آدم‌های «کوتاه»، تا چند متر آن‌سوتر خودشان را نشانه می‌گیرد... و آرزوهای آدم‌های «رشید»، مانند پرنده‌ای است که می‌تواند تا شهرهای دور، سفر کند.  

۲ـ خیال آرمان

آرزوهای آدم‌ها مدام در میان «خِرَد» و «احساس» شان سرگردان‌اند. وقتی مهار آرزوهای آدم‌ها به دست احساس‌شان باشد، آرزوها «خیالی» می‌شوند... و اگر مهار آرزوها به دست خرد بیفتد، «واقعی» و «رسیدنی» می‌شوند. گاهی «آدم‌های خردمند» هم آرزوهای خیالی دارند... و آرزوی آدم‌های احساسی هم ممکن است «واقعی» شوند... آرزوهای خیالی آدم‌های خردمند، تبدیل به «آرمان»... و آرزوهای واقعی آدم‌های احساسی نیز «قله‌های کوچک زندگی» می‌شوند.

۳ ـ ارتفاع خواهش

آدم‌ها که قد می‌کشند و بزرگ می‌شوند، آرزوهایشان هم بزرگ می‌شوند. گاهی آرزوهای بزرگ، دست‌یافتنی‌اند... و گاهی دور از دسترس می‌شوند. گاهی آدم‌ها بزرگ می‌شوند اما آرزوهایشان همچنان کودکانه می‌مانند... و گاهی کودکانی پیدا می‌شوند که آرزوهایشان، از بزرگ‌ترها رشیدتر است. یکی از نشانه‌های «نابغه‌ها» همین است.

۴ ـ درک مرکب

آرزوها ربطی به سالمی تن آدم‌ها ندارند. آدم‌هایی که عضوی از اعضای تن‌شان را از دست داده باشند هم آرزومند می‌شوند... اما اگر عقل کسی از دست رفته باشد، «بی‌آرزو» می‌شود. ممکن است چیزی را «بخواهد» اما «قدر و کیفیت» آن چیز را درک نمی‌کند... پس نمی‌شود اسم آن خواسته را «آرزو» گذاشت. آدم‌های بی‌عقل، تصور می‌کنند آرزومندند اما در واقع، فقط «هوس» کرده‌اند. بزرگان گفته‌اند آرزو، خواسته‌ای است که براساس درکی شکل گرفته باشد.

۵ ـ منتهای آرزوها

پیشوایان ما گفته‌اند که آرزوهای آدمی، پایان ندارند... و اگر هزار سال هم عمر کند، باز برای سال‌های نامعلوم آینده‌اش آرزو دارد!... آدم‌ها تصور می‌کنند «باید» به همة آرزوهایشان برسند... پیشوایان ما تأکید کرده‌اند که هرچند تأمین همة آرزوها به دست خداوند است... اما گاهی «حکت» خداوند، مانع رسیدن آدم‌ها به آرزوهایشان می‌شود... همان وقت که رسیدن به آرزوها، سبب انحراف، خودشیفتگی یا مزاحمت آدم‌ها برای دیگران شود. بزرگان گفته‌اند که آدم‌های خردمندتر، به جای پافشاری بر آرزوها، بر «خواستن صاحب آرزوها (خداوند)» و عزیزان او ایستادگی می‌کنند.

۶ ـ پاسخ و پاسخ‌گو

بزرگان تأکید کرده‌اند که خواسته‌های «دنیایی» آدم‌ها، «سؤال» اند... و خواسته‌های آخرتی، «دعا»!... سؤال، نیاز به «پاسخ» است و دعا، خواستنِ خود «پاسخ‌گو» ست... خداوند، نیازی به «گفته‌شدن خواسته‌ها» ندارد تا آنها را بداند... و اگر به بندگانش سفارش شده که «بخواهند»، به خاطر مرور «بندگی» و نیازمندی آنان به «خداوند بی‌نیاز» است. بزرگان تأکید کرده‌اند کسانی برندگان واقعی بازی دنیا می‌شوند که بیش از اُنس با سؤال، مأنوسِ دعا شوند.

‌۷ ـ آستان آرزو

بزرگان تأکید کرده‌اند که خداوند، بندگان بد و نیکش را دوست دارد... و از تماشاگه «رحمت عام» ش، به همه روزی می‌بخشد... آرزوهایشان را می‌داند... و یاری‌شان می‌کند تا به آرزوهایشان برسند... و همة این‌ها را از مهر و «فضل» ش می‌بخشد... و می‌داند که بندگانش جز او، پناهی برای خواسته‌ها و تمناهای دنیایی و آخرتی‌شان ندارند.

‌۸ ـ تقارن فضل و حکمت

گاهی آدم‌ها خواسته‌هایی دارند که از دلشان بیرون نمی‌روند اما با حسابی معمولی و ذهنی، تأمین‌شدنی هم نیستند... در گیرودار خواهش و حکمت الهی یا ناتوانی‌های انسان، «زیارت» ایستاده است. بزرگان گفته‌اند که زیارت، پناهی برای آرزومندان کم‌طاقت... و خواهندگان رشیدی است که خواسته‌هایی دنیایی یا آخرتی دارند... و باور کرده‌اند که در مسیر خواهش، نیازمند مدد «دست دعایی اجابت‌شده» اند... چه اهل سؤال باشند و چه مأنوس دعا، در جسست‌وجوی «تأمین خواسته‌ها» به سوی زیارت آمده‌اند... و می‌دانند که «برآورندة آرزوها»، عطاکنندة همة آرزوهاست و در آستان فضل او، کوتاهی و بلندی معنایی ندارد.

دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة ۷۰۲. از آداب زیارت‌نامة حضرت «سیدالشهدا امام حسین(ع)»:

ـ (... و اَعطِنی به‌زیارتی، اَمَلی... و هَبْ لی مُنای... و تَفَضَّلْ عَلَیَّ به سُؤلی و رَغبَتی... وَاقْضِ لی حَوائِجی...) خدای من!... به برکت زیارت، آرزوهای دور و نزدیکم، تأمین شوند... و از سر بزرگواری‌ات، خواهش و میل درونی‌... و خواستة قلبی‌ام را عطا فرما!

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.