علاقه‌مندی به داستان سرایی و رازآلودگی بخش جدایی‌ناپذیر تاریخ و فرهنگ مردم مشرق زمین از جمله ایرانیان محسوب می‌شود تا آنجا که حتی همین روزگار هم که به سراغ مردم کوچه بازار می‌رویم تا پای مشکلاتشان بنشینیم بازهم از رازها و داستان‌های دیرینه می‌شنویم.

بهداشت و  امنیت «کوشک مهدی» کوش!؟

مرد میانسالی که از معتمدین «روستای کوشک مهدی» است با شرح مفصلی از مشکلات این منطقه می‌گوید: اینجا محله‌ای قدیمی است که بنابر شنیده‌ها حتی عمرش به زمان پیش از عباسیان می‌رسد. قدیمی‌ها تعریف می‌کنند که اینجا روزی هسته اصلی روستاهای اطراف بوده است. مرد با اشاره به دوردست‌ها ادامه می‌دهد: پیرمردهای منطقه می‌گفتند تا چند سال پیش طاق‌های عمارت اشرافی اینجا بوده و حتی کتیبه‌ای وجود داشته که روس‌ها آن را برده‌اند. همچنین شنیده می‌شود در برخی خانه‌ها هنوز هم تونل‌های زیرزمینی وجود دارد که این روستا را زمانی به شهر توس وصل می‌کرده است. مرد داستان محله را با آب وتاب شرح می‌دهد؛ گویا دلش می‌خواهد با این روایت فانتزی، قدری از دلتنگی‌هایش را تسکین دهد و غبار محرومیتی را که روی درودیوار آبادی نشسته کمرنگ و محو سازد.

 تبعیدی‌هایی در جوار تصفیه‌خانه پرکند آباد

امروزه اگر به روستای کوشک مهدی سر بزنیم نه تنها خبری از شکوه عمارت عباسی نیست، بلکه بنابر ادعای ساکنان محله، هرساله انبوهی از مشکلات حل نشدنی دیگر همچون دردی بر دردهایشان می افزاید. چنان که یکی از کاسبان محلی می‌گوید: این روستا در طرح تفصیلی شهر مشهد قرار نگرفته و جزئی از شهر محسوب نمی‌شود، از همین رو فقط تا چند متری این روستا طرح اگو انجام شده است. این درحالی است که بوی تعفن فاضلاب‌های دیگر مناطق که به تصفیه‌خانه پرکندآباد می‌رسد، نصیب مردم این ناحیه می‌شود. چنان که به هنگام غروب و اواخر شب که دستگاه‌های این تصفیه‌خانه خاموش می‌شوند، از شدت بوی تعفن نفسمان تنگ می‌شود. شاید باور نکنید اما گویا روی سرمان سطل زباله خالی کرده‌اند، به طوری که نه می‌توانیم نفس بکشیم و نه می‌توانیم از این بوی نامطبوع خلاص شویم.

او همچنین اضافه می‌کند: در سال‌های گذشته به دلیل بافت روستایی و محلی که داشتیم هیچ اثری از آسیب‌های اجتماعی نبود، اما چندسالی است به دنبال سکونت برخی در این روستا، شاهد رشد سرقت‌ها هستیم. مکرر ترمینال‌ها و کابل‌های مخابرات منطقه به سرقت می‌رود. این درحالی است که تماس‌هایی با نیروی انتظامی داشته‌ایم اما نتیجه‌ای نداشته است. صبح جمعه از حدود ساعت ۴:۳۰ تا ۹ صبح با ۱۱۰ تماس گرفتیم که یکی از اکیپ‌هایش را برای دستگیری سارقانی که مردم آن‌ها را گرفته بودند، اعزام کند اما خبری نشد. البته مردم منطقه آمادگی دارند که خودشان مجرمان را به پاسگاه پلیس ببرند، ولی از دردسرهای آینده‌اش نگران هستند.

این ساکن محله کوشک مهدی در ادامه با اشاره به ناهمگونی در ارائه خدمات، خاطرنشان می‌کند: دستگاه‌های خدماتی چه امکاناتی به مردم منطقه داده‌اند که انتظار دارند مردم اینجا متعهد و تابع قوانین باشند؟ هیچ امکاناتی نداریم و وقتی می‌خواهیم ساخت وساز کنیم؛ می‌گویند باید از امتیازات آب و برق شهری استفاده کنید نه روستایی. همچنین برای ساخت وساز روستاها محدودیت ایجاد کرده و فشار وارد می‌کنند. به این ترتیب به روستایی محرومی که با همه مشکلات، تنها ۵۰ متر زمین خریده؛ دهیاری اجازه ساخت نمی‌دهد و می‌گوید زمین باید بالای ۱۲۰ متر باشد. همچنین براساس مصوبه‌ای که نمی‌دانیم چه سازمانی مسئول آن است، تأکید می‌کنند برای ساخت وساز باید به طور حتم شناژ کرده و صفحه بگذارند. این درحالی است که هزینه این مرحله حداقل ۸-۷ میلیون تومان می‌شود و با توجه به بودجه ناچیز روستاییان هزینه اضافی و تحمیلی محسوب می‌شود.

  آتیه‌ای که با سه دود بر باد می‌رود

کوچه‌های روستا را پشت سر می‌گذاریم درحالی که هیچ نشانی از جوی‌های زلال، آواز پرنده و نوای نی لبک چوپان و سایه‌سار درختی نیست، به یاد حرف‌های آن مرد روستایی می‌افتم که می‌گفت خاطره قنات‌ها و چاه‌های پر آب در این روستا در یادها فراموش شده و جای آن را بنگاه‌های معاملاتی و سوله‌های دپوی پسماندها و... گرفته است.

یکی از روستاییان که به گفته خودش حق آب وخاک در این منطقه دارد، می‌گوید: تمام زمین‌های این منطقه بایر شده و خبری از کشت و زراعت نیست. انواع آسیب‌های اجتماعی هم بیداد می‌کند. شما به هنگام غروب سری به کوچه پسکوچه‌های این روستا بزنید؛ در بعضی مناطق با معتادانی مواجه می‌شوید که بیشتر مهاجر هستند و به نوبت درون کپرهایی می‌روند که برای تزریق و مصرف مواد ساخته‌اند.

وی در ادامه بیان می‌کند: چند سالی است که دهیاری برای آسفالت کوچه‌ها از مردم پول خودیاری گرفته، اما از آسفالت خبری نیست و گفته می‌شود بودجه و اعتبارات رسیده، اما اقدامی صورت نمی‌گیرد. همچنین اراضی کشاورزی را تبدیل به جاده‌ای به اسم «جاده سازمان آب» کرده‌اند که اکنون به دلیل نامناسب بودن تبدیل به «جاده مرگ» شده و تا امروز تعدادی از جوان‌های ما در این جاده از بین رفته‌اند.

  سخن آخر

در و دیوار روستا به وضوح حکایت از وجود تعارض‌ها و ناهمگونی‌ها دارد، روی دیواری تمثال شهدا و عبارت‌های مذهبی نقش بسته و در جایی دیگر یکی با دست خطی کج ومعوج آدرس کسب و کارش را نوشته که یادآور یکی از برنامه‌های آن‌سوی آب است.   ما نیز روستا و مردمش را ترک می‌کنیم درحالی که پشت سرمان گردباد کوچکی بدرقه‌مان می‌کند. گویا می‌خواهد با پاک کردن نشان ما از کوچه‌های خاکی آبادی یادآوری کند که شما هم می‌آیید و پس از مدتی مشکلات این مردم را به فراموشی می‌سپارید. درست مثل همه این سال‌ها که دیگر گوش شنوایی روایت غربت و محرومیت مردم را جدی نگرفته است.

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.