به انگیزه ۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به خاک ایران زمین، پای صحبت مردی نشسته‌ایم که با شنیدن خبر ورود امام خمینی(ره) به ایران، درس و دانشگاه را در ینگه دنیا نیمه کاره رها کرد و آسیمه سر راه ایران در پیش گرفت تا امام(ره) را در آن بزنگاه مهم تاریخی همراهی کند.

مبارزه امروز ما با ویروس کرونا دقیقاً مشابه دوران جنگ تحمیلی است

قدس آنلاین؛ بـه گواهـی اسـناد تاریـخی وضعیت اسـارتگاه‌هـای رژیـم بعـث عراق در زمره سـخت‌تریـن و غیـر انسـانی‌تریـن نمونـه‌هـای جنگهـا در طول تاریخ بـوده اسـت. اما مشقت و سختی‌های سال‌ها مقاومـت در آن اسارتگاه‌های تنـگ و تاریـک، از جوانـان ایرانـی، انسـان‌هایـی متفـاوت سـاخت. جوانان با ایمانی که با همت و اراده خود  آرمان‌های بلندی را پیش روی خود پدید آوردند.

قدس آنلاین به انگیزه ۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به خاک ایران زمین پای صحبت بزرگ مردی نشسته است که با شنیدن خبر ورود امام خمینی(ره) به ایران، درس و دانشگاه را در ینگه دنیا نیمه کاره رها کرد و آسیمه سر راه ایران در پیش گرفت تا امام(ره) را در آن بزنگاه مهم تاریخی همراهی کند. جوان ۲۷ ساله اهل تویسرکان که آن روزها دانشجوی سال چهارم پزشکی در یکی از بهترین دانشگاه‌های ایالات متحده بود با رسیدن به کشور مسئولیت اداره بهزیستی شهرستان تویسرکان را پذیرفت تا شعار خدمت را جامه عمل بپوشاند اما با آغاز جنگ تحمیلی، بار دیگر دعوت امام خمینی(ره) را لبیک گقت و برای دفاع از کیان کشور راهی جبهه های حق علیه باطل شد.

«دکتر محمد باقرعلیئی» در آستانه سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن در گفت وگو با قدس آنلاین به مرور خاطراتش می‌پردازد. مشروح این گفت و گو را در ادامه می‌خوانید.

قدس آنلاین: از دوران دفاع مقدس و حضور در جبهه های حق علیه باطل و نحوه اسارت خودتان بگویید

مسئولیت اداره بهزیستی شهرستان تویسرکان در آن دوران به بنده واگذار شده بود اما با شنیدن فرمان امام خمینی(ره) که حضور در جبهه را واجب کفایی اعلام کردند، راهی جبهه‌ها شدم و در عملیات‌های مختلفی حضور پیدا کردم؛ آن زمان هرکس وارد جبهه می‌شد برای خدمت و ادای وظیفه دینی اخلاقی و وجدانی پا پیش می‌گذاشت.

حدود ۱۳ ماه از حضور بنده در جبهه می‌گذشت که در روز ۲۲ م تیرماه ۱۳۶۱ در عملیات رمضان در منطقه عملیاتی کوشک حسینی و دریاچه ماهی از ناحیه پای راست مورد اصابت گلوله قرار گرفتم. در این عملیات تعداد زیادی از بچه ها یا به شهادت رسیدند و یا به اسارت بعثی‌ها درآمدند. بنده نیز از ناحیه پای راست آسیب دیده بودم و امکان برگشتن به پشت خط مقدم برایم فراهم نبود.  این در حالی بود که نیروهای بعثی که برای جمع آوری غنیمت به منطقه مراجعه کرده بودند به مجروحان رحم نمی‌کردند و به هر یک از نیروهای ایرانی مجروح می رسیدند تیر خلاص می زدند. یکی از سربازان عراقی هم با نیت شلیک تیر خلاص به سراغ من آمد ولی مافوقش دستور داد مرا به عنوان اسیر به پشت خط منتقل کند.

دوره اسـارت بنـده مـدت ۸ سـال و یـک مـاه و ۱۵ روز به طـول انجامید؛ در طول این مدت در ۱۱ اردوگاه  مختلف جابجـا شدم و عراقی ها هر بار به دلیلی بنده را از اردوگاهی به اردوگاه دیگر منتقل می‌کردند. اتفاقی که برای اسرای جنگی امری نادر بود. اغلـب بـه عنـوان یک دانشـجوی پزشـکی خدمات پزشـکی آنجـا را انجـام مـی‌دادم و گاهـی بـه عنـوان مترجـم گـروه‌هـای صلیب سـرخ صحبت‌های صلیب سرخی‌ها را برای اسرای ایرانی و حرف‌های اسرا را برای صلیب سرخی‌ها ترجمه می‌کردم.

قدس آنلاین: به عنوان یک  پزشک وضعیت بهداشت و درمان در ایام اسارت را چگونه ارزیابی کردید؟

پرسش خوبی مطرح کردید. مقوله بهداشت و درمان در دوران اسارت بسیار مهم بود؛ بنده مقاله‌ای هم در این رابطه به رشته تحریر در آورده‌ام. در آنجا نوشتم که که چگونه اسرا به هر شکل ممکن و در حداقل امکان و تدارک خودشان به معالجه خود و دوستانشان بپردازند. آنچه در دست داشتیم درواقع آن چیزی بود که توانسته بودیم به لطایف الحیلی از نیروهای عراقی دریافت کنیم. و سعی کرده بودیم خدمات نسبی برای اسرا فراهم کنیم. در برخی اردوگاه ها به دلیل نبود امکانات اولیه مجبور می شدیم از سوزن و نخ معمولی برای بخیه کردن جراحت‌های اسرا استفاده کنیم. بدترین شرایط مواقعی بود که یکی از اسرا دچار دندان درد می‌شد و نیاز به وسیله‌ای برای کشیدن دندان داشتیم. تنها وسیله ما برای کشیدن دندان یک انبر بود که آنهم در دست عراقی‌ها بود و ما برای اینکه بتوانیم پنهانی آن انبر را به دست بیاوریم مجبور می شدیم دعوای زرگری راه بیندازیم.گاهی اوقات با سـیم داغ شـده روی چـراغ دنـدان بچه هـا را خالی و با زر ورق‌هـای آلومینیومـی دندان پُر مـی‌کردیم.

قدس آنلاین: از شما به عنوان آموزگار دوران اسارت یاد می‌کنند.گویا در دوران اسارت کلاس آموزشی برگزار می کردید.

بنده ابتدا به عنوان مترجم نیروهای صلیب سرخ به کار ترجمه پرداختم که البته بعثی‌ها از این وضعیت راضی به نظر نمی‌رسیدند. در واقع بعداز اولین بازدید نیروهای صلیب سرخ از اردوگاه موصل بود که تصمیم گرفتم برای بچه های اردوگاه کلاس آموزش زبان انگلیسی برگزار کنم.

در آن شرایط که ما به ندرت دسترسی به نوشت افزار داشتیم به لطف خدا و علاقه و پشتکار اسرا شرایط به گونه‌ای پیش رفت که طی ۶ماه یعنی زمانی که مأموران صلیب سرخ برای بازدید به اردوگاه آمدند بسیار متعجب شدند چرا که دیگر نیازی به حضور من به عنوان مترجم نبود و هر یک از اسرا در حد و اندازه خود می‌توانست با مأموران ارتباط برقرار کند. زمانـی که صلیب سرخی‌ها دیدند تمام اسـرا مشـغول تعلیم آمـوزش زبـان انگلیسـی هسـتند تعجـب کردنـد. خیلـی کنجـکاو بودنـد کـه دلیـل این عشـق و شـور بچـه هـا به یادگیـری را بدانند. آنها از من می پرسیدند که این چه رازی اسـت کـه همه اعضای اردوگاه زبـان انگلیسـی را یاد گرفته‌اند و مـن گفتـم ایـن یکـی از آمـوزه هـای دینـی مـا و برگرفتـه از روش هـای رایـج در حـوزه‌هـای علمیـه اسـت هـر نفـر کـه بـه علـم زبـان تسـلط دارد بـه ۵ نفـر آموزش می‌دهـد.

مـا سـطح آمـوزش بچـه‌هـا را به ۳ دسـته ابتدایی، متوسـط و عالی تقسـیم کـرده بودیم. بـا یـک همدلـی خـاص، آمـوزش‌هـا را بـه شـکل شـاخه‌های ۵ نفـره شـروع کردیـم و ایـن کلاس ها بـه تدریـج فراگیـر شـد. بارهـا اتفـاق می‌افتـاد که چندین ساعت پی در پی کلاس آموزشی را برای اسرای مختلف دایر می کردیم. واقعـا فضـا، صمیمـی بود. ایـن تکاپو در حـوزه‌هـای دیگـر علمـی نیـز به چشم می‌خورد. در کنار آموزش زبان انگلیسـی حدود ۲۰۰ نفـر حافظ قرآن داشـتیم کـه وظیفه آموزش قرائت و تفسیر قـرآن را بر عهده داشتند. تعداد زیادی از اسرا حافظ نهـج البلاغـه بودند.

نکته قابل توجهی که باید اینجا به آن اشاره بکنم این است که در میـان حـدود ۴۰ هـزار آزاده ای که به کشـور بازگشـته بودند، ۱۱ هزار نفر سـطح کاردانی تـا ارشـد و دکتری ادامـه تحصیل دادنـد و این درصد بسـیار قابل توجهی اسـت. در رشـته‌هـای پزشـکی که رقابت فشـرده‌ای میان دانشـگاه‌ها جریـان دارد، قریـب ۱۴۵۰ آزاده توانسـتند بـا موفقیـت آزمـون را طـی کننـد و از میان آنها، نزدیک به ۲۵۰ نفر سـطح تخصـص هـای بالاتـر را کسـب کردنـد.

قدس آنلاین: از دوران بعد از اسارت بگویید. چند فرزند دارید؟ به چه کاری مشغول هستید؟

در حال حاضر به طبابت مشغول هستم.قبل از این  مدیـر کل اجتماعـی سـتاد کل آزادگان بـودم در مقطعـی هـم مدیـر کل آمـوزش بهداشـت بنیـاد شـهید بـودم. وقتی از من می‌پرسند چند فرزند دارید می‌گویم اسیر که شدم چینی بودم وقتی برگشتم ژاپنی شدم. چون قبل از رفتن به جبهه یک فرزند پسر ۱۱ ماه داشتم که موقع بازگشت من حدود ۱۰ساله بود و بعد از اسارت هم صاحب یک فرزند پسر دیگر شدم. چینی‌ها معمولاً یک فرزند دارند و ژاپنی‌ها دو فرزند. پسر بزرگ بنده وکیل دادگستری است و پسر کوچکترم مشغول تحصیل در رشته دامپزشکی است.

قدس آنلاین: به عنوان یک پزشک در شرایط کنونی که کشور با شیوع ویروس کرونا دست به گریبان است چه توصیه‌ای دارید؟

 نشانه‌های بارز این بیماری خشکی گلو، سرفه خشک، تب و درد قفسه سینه هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند. اما چگونه باید از ابتلا به این بیماری پیشگیری کنیم ؟ رعایت حد فاصله، ضدعفونی کردن دست و جاهایی که در معرض تماس است و استفاده از ماسک که باید اولویت این روزهای شهروندان باشد. ویروس یک پروتئین است که با یک لفاف چربی استر شده است؛ و وقتی این ویروس در جای مناسب قرار می‌گیرد لایه چربی یا همان لیپید باز می‌شود و ویروس شروع به گسترش و رشد می‌کند. این ویروس در محیط مرطوب و نمناک تکثیر می شود و سیستم ریه به دلیل دارا بودن این شرایط محیط مناسبی برای رشد و تکثیر این ویروس محسوب میشود. در هر حال شهروندان اگر بهداشت فردی و فاصله فیزیکی مناسب را رعایت کنند می‌توان این وضعیت را کنترل کرد.

شرایط کنونی درگیری با ویروس کرونا دقیقاً مشابه دوران جنگ تحمیلی و جبهه جنگ است؛ همان طور که در آن دوران مردم از پول و وقت و جان و مال و وقت خود می‌گذاشتند  و پیروز شدند امروز هم باید به همان شیوه عمل کنند. امروز توقعی بابت اهدای کمک های مالی نیست بلکه در شرایط کنونی حفاظت فردی کفایت می‌کند؛ یعنی رعایت دو اصل که  ابتدا خودمان را از ابتلا مصمون نگه داریم و در صورت ابتلا مراقب باشیم که دیگران را مبتلا نکنیم بزرگترین کمک است. مطمئناً وقتی دست اجتماعی به هم گره می‌خورد خدا هم کمک می‌کند و می‌توانیم در برابر ویروس کرونا پیروز شویم.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.