توجه به اقلیم و لهجه در سریال‌های یک دهه اخیر تلویزیون مورد توجه قرار گرفته است تا رسانه ملی را به هویت خودش نزدیک‌تر کند و فقط نمایش‌دهنده روایت‌ها و آدم‌های تهرانی نباشد.

نمایش یکرنگی در «نوروز رنگی»

پس از توفیق نسبی سریال طنز «پایتخت» در یک دهه اخیر که فرهنگ و گویش مازندرانی را به قاب‌جادویی آورد و مردم را همراه خودش کرد، سریال «نون. خ» هم روایتی جذاب و دیدنی از اقلیم کردستان و مردمان خونگرم آن سرزمین داشت. برای سریال نوروزی امسال هم علی مسعودی، کارگردان و نویسنده مشهدی به سراغ قصه‌ای از دهه ۶۰ مشهد رفت و نشان داد که می‌توان با کمترین استفاده از بازیگران شناخته‌شده و با تکیه بر استعدادهای بومی در عرصه بازیگری، یک روایت پویا را با خلق لحظاتی شاد و موقعیت‌های طنز برای مخاطبان به تصویر کشید. این مجموعه تلویزیونی مقطعی از تاریخ معاصر کشورمان را نیز نمایش داد و به بازنمایی بخشی از فرهنگ و آداب و رسوم یک منطقه از ایران پرداخت. شاید بتوان این سریال را یک گام رو به جلو در کارنامه کاری علی مسعودی پس از سریال «آخر خط» به شمار آورد. «نوروز رنگی» نشان داد می‌توان با بهره‌گیری از آداب و رسوم گذشته و لهجه دلنشین مشهدی، چه قصه‌های ساده و جذابی را روایت کرد و شاید بتوان از این ظرفیت برای تولید فصل‌های بعدی این سریال هم بهره برد. در صورتی که قصه‌ها و ایده‌های جذابی برای فصل‌های بعدی وجود داشته باشد می‌توان امید داشت که یک سریال طنز دیگر به سریال‌های برند و شناخته‌شده تلویزیون اضافه شود. 

یک طنز نجیب و دلنشین

سریال ۲۰قسمتی «نوروز رنگی» پایان هفته گذشته به انتها رسید، اما کار سازندگانش به پایان نرسیده است و به گفته علی مسعودی کارگردان اثر؛ اگر ایده خوبی به ذهنش برسد و شرایط ساخت فراهم شود، فصل دوم سریال «نوروز رنگی» ساخته خواهد شد.

شاید بتوان  نخستین شاخصه هویتی که مخاطب با دیدن این سریال با آن مواجه شد را لهجه شیرین مشهدی برشمرد. «نوروز رنگی» با پرهیز از شوخی‌های سخیف و بی‌نمک و نمایش یک طنز نجیب و دلنشین به ثمر نشست. «نوروز رنگی» قصه یک خانواده مشهدی در آخرین روزهای سال ۶۶ را روایت می‌کرد و یادآور فضای همدلی و مهربانی مردم با یکدیگر در سختی‌ها و مشکلات آن دهه بود. این سریال از معدود طنزهایی است که به سمت کمدی موقعیت رفت و توانست مخاطب را تا انتها با خود همراه سازد و بخنداند. این سریال در واقع بیش از نمایش یک قصه، مجموعه موقعیت‌های طنزآمیز و اشارات تاریخی را نمایش داد.

بازنمایی بخشی از خاطرات نوستالژیک مردم

«نوروز رنگی» توانست تصویری بی‌واسطه و نزدیک از همبستگی و صفای مردم در دهه ۶۰ را نمایش بدهد. این سریال سعی داشت برخی از اتفاقات و واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی ایران در آن زمان را یادآوری کند؛ از شعارهای روی دیوار و شوق بسیاری از جوانان برای رفتن به جبهه و کمک‌های مردمی به رزمندگان گرفته تا برخی از دلمشغولی‌ها و تفریحات و نوع زندگی و لباس پوشیدن مردم در دهه ۶۰؛ دورانی که هنوز اغلب مردم با تلویزیون‌های پخش سیاه و سفید، برنامه‌ها را می‌دیدند و تلویزیون رنگی رفته‌رفته جای خودش را در خانه‌های مردم باز می‌کرد. نسل امروز با دیدن این سریال به یاد آوردند که مردم در آن دوران با چه شیفتگی و حیرتی به استقبال یک پدیده جدید با عنوان تلویزیون رنگی رفتند. این سریال حتی به برخی از فیلم‌های سینمایی محبوب آن دوران نیز اشاره داشت؛ دورانی که صف‌های طولانی در مقابل گیشه سینماها بسته و سالن‌های نمایش فیلم مملو از جمعیت می‌شد. به گفته علی مسعودی، کارگردان سریال، بخشی از ماجراهای «نوروز رنگی» خاطراتش از زندگی خودش در دوران کودکی و نوجوانی در مشهد است. این سریال همچنین با زبان طنز به بازنمایی بخشی از خاطرات نوستالژیک مردم در دهه ۶۰ پرداخت؛ زمانه‌ای که گرچه بسیاری از مردم داغدار شهدا بودند و سر هر کوی و برزن حجله جوانی دلباخته که در دفاع مقدس به شهادت می‌رسید برپا بود، اما سادگی و صمیمیت مردم، آن سال‌ها را به عصری ماندگار تبدیل کرد.

«نوروز رنگی» روزگاری را روایت کرد که زرق و برق و تجملات در زندگی خیلی از ما جایی نداشت و یکرنگی غالب بود. در این سریال همچنین از شهدای جنگ تحمیلی هم یاد می‌شود، مثلاً در یکی از قسمت‌ها نام شهید عبدالحسین برونسی عنوان شد.

استفاده از توانایی‌های بومی

یکی‌دیگر از مزیت‌های «نوروز رنگی» حضور بازیگران بومی و مستعد در آن بود. در واقع این سریال فرصتی برای کشف و معرفی چهره‌های جدید بازیگری در مشهد را فراهم کرد و این جوانان نیز از این آزمون سربلند بیرون آمدند. از جمله این هنرمندان می‌توان به جواد خواجوی، حمیدرضا حافظ شجری، سینا رازقی، محمد اسلامی و ... اشاره کرد. البته در کنار آن‌ها چهره‌های قدیمی و شناخته‌شده‌تری مثل یوسف تیموری، رابعه اسکویی، سیاوش مفیدی و ... نیز حضور داشتند. تلفیق این دو گروه بازیگر باتجربه و جدید اما چندان به چشم نمی‌آمد و ایفای نقش‌ها یکدست بود. تجربه موفق «نوروز رنگی» نشان داد بدون بودجه هنگفت و امکانات گسترده و تکیه بر فرهنگ بومی و هنرمندان محلی و طنز پاکیزه نیز می‌توان اثری مخاطب‌پسند و حامل پیام‌های فرهنگی مثبت خلق کرد. تجربه‌ای که در فصل‌های اولیه سریال «پایتخت» در شمال و «نون. خ» در غرب ایران نیز با توفیق همراه بود و این بار با سریالی از شرق کشور، رنگی تازه به سیمای نوروزی بخشید. به گفته شهرام خرازی‌ها، کارشناس ارشد مدیریت رسانه و عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران؛ این سریال فصل تازه‌ای را در تلویزیون گشود که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مردم با خاطرات سال‌های گذشته خیلی عجین‌ هستند و دوست دارند بخش‌هایی از تاریخ ایران را در سریال‌های تلویزیونی ببینند؛ این بازخوانی تاریخ ممکن است با لحن جدی باشد مثل سریال «روزهای ابدی» اما گروهی از بینندگان دوست دارند بخشی از تاریخ را در قالب طنز ببینند، ما در «نوروز رنگی» دیدیم که فیلم‌نامه‌نویس، انگشت گذاشته روی دهه‌ای مثل دهه ۶۰ که بار نوستالژیک دارد و خاطره‌انگیز است.

ایده‌ خوب ولی پردازش نشده

آنچه اما این منتقد سینما و تلویزیون یادآور می‌شود قابل تأمل است و اگر قرار است مسعودی، فصل دوم سریال را بسازد باید به آن توجه جدی داشته باشد. اینکه نویسنده از تمام المان‌هایی که می‌توانسته یادآور دهه ۶۰ باشد استفاده درست کرده و آن نشانه‌ها را دراماتیزه کرده است به طوری که داستان مجموعه ایده خوب و بِکری دارد اما این ایده پردازش مناسبی نشده است، یعنی فیلم‌نامه در جاهایی لنگ می‌زند. ماجراهایی در سریال داریم که با داستان اصلی پیوند نمی‌خورد و بیشتر ماجراهای مربوط به دایی محمود(وی.جی) است. سریال تا پیش از ورود کاراکتر وی‌جی، خوب داستانش را پیش می‌برد و حال و هوایش تداعی‌کننده دهه ۶۰ است اما تا دایی محمود وارد می‌شود آن گرمی و صمیمیت را از دست می‌دهد.

این منتقد تلویزیون معتقد است: هر چند فرهنگ هندی و ایرانی ریشه‌های مشترک دارد و نقش وی‌جی و فیلم «قانون» با بازی آمیتاب باچان شناخته‌شده و محبوب‌اند، اما اینجا دایی محمود جا نمی‌افتد و پس از یک یا دو قسمت آن حالت کاریکاتورگونه‌اش رنگ می‌بازد و این شخصیت سقوط می‌کند. مجموعه را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد؛ مجموعه در قسمت‌های پیش از ورود دایی محمود فضای خالص ایرانی دارد و بسیار به دل می‌نشیند اما پس از ورود دایی محمود داستان مجموعه را به بیراهه می‌برد. به باور او، حمیدرضا حافظ شجری، بهترین بازیگر «نوروز رنگی» است. او بهترین بازیگر کل سریال‌های نوروزی امسال تلویزیون هم بود. هادی عامل‌هاشمی، رابعه اسکویی و پریسا مقتدی جزو بازیگران مطرح این سریال هستند و به وضوح در مقابل دوربین از بقیه بازیگران بهتر ظاهر شده‌اند.

در مجموع «نوروز رنگی» در کنار همه ضعف‌هایی که دارد یک سریال موفق به شمار می‌رود چون دنبال درس اخلاق دادن نیست و هدفش در درجه اول سرگرم کردن بیننده است که این ویژگی در سریال‌های تلویزیونی ما کمیاب است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.