خواندن و نوشتن از زندگی بزرگان دست‌کم این خاصیت را دارد که به تغییر فکر کنیم، غفلت را کنار بگذاریم و در اصلاح امور خودمان بکوشیم.

عارف مردم دار

مروری بر زندگی مردان خدا برای همه کسانی که به دنبال تعالی هستند، حجت است یعنی می‌شود در سیر الی‌الله با هر توشه و توانی، قدم برداشت و از دریای فضائل ملکوتی بهره‌مند شد. حرم ملائک پاسبان رضوی مدفن بسیاری از انسان‌هایی است که در زندگی خود خدایی زیستند و با تمسک به آموزه‌های اهل‌بیت(ع) عمری را در سلامت نفس گذراندند و در نهایت کنار ولی‌خدا آرام گرفتند. در بررسی تاریخ حرم مطهر، یاد کردن از این بزرگان یک فریضه مغتنم است. امروز در صفحه نخست رواق می‌خواهم برایتان از بزرگمردی بگویم که ۷۸ سال است در صحن نو (آزادی) آرام گرفته، اما یاد و خاطره فقاهت، معرفت و اخلاق نیکوی او در فضای جامعه ما پیچیده ‌است. امروز می‌خواهم برایتان از ملا عباس تربتی بگویم.

برکت رضایت پدر

مرحوم ملاعباس تربتی سال ۱۲۵۰ ش. در روستای «کاریزک ناگهانی» از توابع شهرستان تربت حیدریه متولد شد. او تنها فرزند پسر خانواده‌ای روستایی بود و از وجود مادری متدین و اهل تقوا بهره می‌برد. انعکاس تربیت همین مادر بود که او را به عارفی شهیر و عالمی عامل مبدل کرد. مقدمات علوم دینی را در روستای زادگاهش و تربت حیدریه فرا گرفت و برای تکمیل درس راهی مشهد شد تا از محضر علمایی همچون آیت‌الله حاج آقاحسین قمی بهره ببرد. اما این دوره دیری نپایید و تنهایی و خواست پدر، سبب شد ملاعباس به روستا بازگردد و رضایت پدر را بر شوق تحصیل ترجیح دهد. اما این شوق علم‌آموزی هیچ‌گاه در او خاموش نشد و ملاعباس را با وجود همه فعالیت‌ها و کارهای سخت روزانه، به سمت فراگیری علوم دینی سوق داد. او با وجود ازدواج و بر دوش گرفتن بار اداره خانواده هم دست از تحصیل برنداشت و با مرارت‌های فراوان توانست دروس حوزوی را به شکلی فشرده در مدتی کوتاه فرا گیرد. با فوت پدر و در پی اصرار مرحوم آیت‌الله شیخ علی‌اکبر تربتی، ملاعباس پس از ۴۰ سال زندگی در روستا، راهی شهر شد تا مردم از دانش و کمالات وی بهره‌مند شوند. شهرت او در دیانت و اخلاق چنان بود که حتی محدث قمی نیز در درس و سخنرانی وی حاضر می‌شد و به آن مباهات می‌کرد.

عارفی در خدمت مردم

مهم‌ترین جلوه مشهود در رفتار اجتماعی ملاعباس تربتی، مردمی بودن او بود. ملاعباس را می‌توان به معنای کامل کلمه، عارفی مردمدار نامید. او طاعت خدا را تنها در گوشه محراب جست‌وجو نمی‌کرد و می‌کوشید با رفع حاجات بندگان خدا، رضای الهی را بدست آورد. بسیار اتفاق می‌افتاد که نیمه‌های شب درِ خانه‌اش را می‌زدند و از او انجام کاری را می‌خواستند و ملاعباس بدون ‌لحظه‌ای درنگ، برای رفع نیازهای مردم اقدام می‌کرد. به تعبیر فرزندش، حسینعلی راشد، او برای خدمت به مردم «ظهر تابستان و شب زمستان» نمی‌شناخت. در حادثه دردناک زلزله منطقه «خرق» تربت‌حیدریه در سال ۱۳۰۱ ش. به گواهی بسیاری از مردم آن منطقه، یک تنه اداره بخش زیادی از کارها را بدست گرفت و با نظم بخشیدن به امور، از گسترش یک فاجعه بزرگ انسانی در منطقه جلوگیری کرد. ملاعباس در آن منطقه بلاخیز ماند و کوشید تا امور مردم را سامان دهد. در حقیقت این حضور او بود که موجبات آرامش بازماندگان را فراهم می‌آورد.

نهضت حمایت از نیازمندان

ملاعباس در توجه به مستمندان و ضعفا، فردی پیگیر و در همان حال ظریف و نکته‌بین بود. وجوه شرعی را به نیابت از مراجع دریافت می‌کرد و به دست اهلش می‌رساند و در همان حال، همه را به کسب و کار بیشتر برای رسیدگی به امور ضعفای جامعه فرا می‌خواند. او از تفاوت طبقاتی حاکم بر جامعه رنج می‌برد و ریخت‌وپاش‌های اعیان و ثروتمندان را چیزی جز اسراف نمی‌دانست. در مجالسی که در آن‌ها حاضر بود، اجازه نمی‌داد خدمتکاران از ته مانده غذاها استفاده کنند و از اینکه اینچنین به شخصیت انسانی آن‌ها توهین شود، سخت مکدر می‌شد.

عابد شاداب

مرحوم ملاعباس تربتی، عارفی بسیار متشرع بود. درباره پایبندی او به فرایض دینی حکایت‌های فراوانی نقل شده ‌است که هر خواننده‌ای را به حیرت

وا می‌دارد. او از سنین نوجوانی تهجد و شب‌زنده‌داری را پیشه کرد و به گواهی نزدیکانش، جز در سه روز پایانی عمر که آن را در بستر و در حالت احتضار گذراند، هرگز انجام نوافل و مستحبات را ترک نکرد. با این حال، هیچ‌گاه دیده نشد اطرافیان و فرزندانش را برای انجام مستحبات تحت فشار بگذارد و حتی در فراخواندن آن‌ها به ادای فرایض نیز هرگز از چارچوب اخلاق و ادب اسلامی خارج نمی‌شد. ملاعباس عابدی شاداب بود؛ در برخورد با مردم، هرگز چهره‌ای عبوس به خود نمی‌گرفت و در حالات مختلف و متناسب، از مزاح مؤدبانه با دیگران خودداری نمی‌کرد، حال آنکه در تنهایی و عبادت، همواره دیده‌اش از خوف خداوند گریان و بدنش لرزان بود.

اسوه ساده‌زیستی و قناعت

مرحوم ملاعباس تربتی زندگی ساده و کم‌خرجی داشت. سال‌های سال با زندگی ساده روستایی روزگار گذراند و پس از اقامت در شهر نیز خانه‌ای محقر برای خود برگزید و در تمامی این سال‌ها، همان لباس ساده و سفیدی را که با پارچه بافت زادگاهش دوخته شده‌ بود، به تن می‌کرد؛ با وجود این، اهتمام عجیبی به پاکیزگی و بهداشت فردی داشت؛ دندان‌هایش تا پایان عمر سالم مانده و لباس‌های ساده‌اش همیشه تمیز و پاکیزه بود. ملاعباس با وجود کار سخت کشاورزی و خستگی روزانه، توجه ویژه‌ای به طهارت جسم خویش داشت و این ویژگی نیکو را تا واپسین لحظات حیات حفظ کرد. این بنده صالح خدا، در ۱۷ شوال ۱۳۶۲ (۲۴ مهر ۱۳۲۲) پس از مدتی بیماری بدرود حیات گفت. پیکر او را براساس وصیتش به مشهد آوردند و پس از تشییعی باشکوه، در صحن نو (آزادی کنونی) به خاک سپردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.