گالری آرتیبیشن دهمین دوره مزایده خود را به آثاری از نقاشان قهوه خانه‌ای اختصاص داده که این روزها در حال برگزاری است. در این دوره از مزایده ۲۹ اثر از هنرمندان بنام و مطرحی وجود دارد که بسیاری از آن‌ها درگذشته‌اند.

کوچ  نقاشی‌ها از قهوه‌خانه به موزه

استاد محمدرضا حمیدی یکی از بازماندگان و پیشکسوتان نقاشی قهوه‌خانه‌ای بیش از ۴۰ سال است روی بوم قلم می‌زند و به آموزش شاگردان و علاقه‌مندان به این هنر مشغول است و با تمام توان سعی در حفظ و انتقال آن به نسل‌های آینده دارد.

او در یکی از روستاهای فریمان خراسان رضوی متولد شده و نقاشی قهوه‌خانه‌ای را نزد برادرش محمد حمیدی که از شاگردان قوللر آغاسی بوده آموخته است. با او درباره پیشینه نقاشی قهوه‌خانه‌ای و آینده پیش‌روی آن به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.

این روزها بیشتر نقاشی‌های سبک قهوه‌خانه‌ای را در رویدادهایی برای مرور آثار هنرمندان قدیمی ‌می‌بینیم، اما شما از دوران طلایی نقاشی قهوه‌خانه‌ای بگویید که چه زمانی بود؟

اوج این سبک نقاشی بین اوایل دهه ۴۰ تا بحبوحه انقلاب بود. محل بروز و ظهور این نقاشی‌ها در قهوه‌خانه بود و علت اینکه در آن دوران این سبک هنری رونق بیشتری داشت به این خاطر بود که قهوه‌خانه‌ها دایر بودند و جو جامعه به گونه‌ای بود که بسیاری از اخبار روزمره در گردهمایی‌های مردم در قهوه‌خانه‌ها بدست می‌آمد، طبیعتاً اوایل آن سال‌ها تلویزیون نبود و پس از ورودش به ایران نیز همه امکان استفاده از آن را نداشتند و سرگرمی دیگری هم وجود نداشت و بیشترین زمان مردم در قهوه‌خانه‌ها سپری می‌شد. به نظرم حتی می‌توان گفت به نوعی نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای نقش رسانه را هم بازی می‌کردند.

اما با جمع شدن بساط قهوه خانه‌ها این نقاشی هم کمرنگ شد.

بله همین‌طور است. بساط قهوه خانه‌ها که جمع شد طبیعتاً نقاشی قهوه خانه‌ای هم مجالی برای بروز پیدا نکرد. البته قهوه‌خانه‌هایی هم بودند که آداب و رسوم خاصی داشتند و فرهنگ عاشورایی و شاهنامه‌خوانی را ترویج و به دلیل علاقه شخصی آن را حفظ می‌کردند، اما متأسفانه آن‌ها هم کمرنگ شدند و اکنون جای همین قهوه خانه‌ها را کافی‌شاپ‌ها گرفته است، البته آن‌ها هم حق دارند؛ چون این فضا را نمی‌شناسند یا به آن علاقه‌ای ندارند.

اما اینکه چرا نقاشی قهوه‌خانه ای کمرنگ شد، به نظرم این یک روند طبیعی است که هر پدیده‌ای عمری داشته باشد و با به روز شدن زندگی، رویدادها و هنرهای جدیدتری شکل بگیرند و جای هنرهای قدیمی به منصه ظهور برسند. شاید این هنر در سطح جامعه کمرنگ شده باشد، اما با اینکه به طور کلی نقاشی قهوه خانه ای کمرنگ شده، خیلی موافق نیستم و اتفاقاً به نظرم پررنگ‌تر هم شده است؛ زیرا با آن مانند هنری کمیاب و عتیقه برخورد می‌شود. به طور مثال اگر کسی تابلو نقاشی قهوه خانه‌ای از استادان بنام این سبک داشته باشد ارزش مادی، معنوی و هنری بسیار بالایی در اختیار دارد.

پس از انقلاب نقاشی قهوه خانه‌ای چه سمت و سویی پیدا کرد؟

روی روال عادی به حیات خودش ادامه می‌داد و استادان این هنر به کار مشغول بودند. اما فراموش نکنید هرکاری به تجارت وابسته است. به طور مثال ایام قدیم در همین مشهد و یا سرتاسر ایران از هر کوی و برزنی که عبور می‌کردید، صدای قالی‌بافی می‌آمد، اما متأسفانه اکنون یک دار قالی هم به سختی پیدا می‌شود. بخشی از رونق صنایع دستی و این هنر به صادرات وابسته بود، اما در حال حاضر بحث صادرات آنچنان مطرح نیست و به تولید کلان صنایع دستی آسیب زده است. هنر ما هم همین‌طور است و صادرات خوبی داشت و به کشورهای اروپایی می‌رفت و در حراجی‌ها فروخته می‌شد، اما حالا وضعیت فرق کرده است.

آیا هنوز هم هنرمندانی هستند که مستمر با همان سبک نقاشی قهوه خانه‌ای کار کنند؟

بله خودم! من همین حالا از سرکار برخاستم(می‌خندد). البته من سبک‌های دیگر هم کار می‌کنم اما بیشتر آثارم نقاشی قهوه‌خانه ای است و به فروش می‌رسد. اتفاقاً یکی دو ماه پیش یک مشتری خارجی داشتم که چند تابلو مرا خرید و با خودش برد.

آیا این سبک  در بازار داخلی هم مشتری دارد؟

مشتری بازار این سبک نقاشی در ایران بسیار اندک است، فقط مشتریان خاصی مانند کلکسیونرها و گالری‌داران سراغش می‌آیند. خاطرم است

دهه ۸۰ که کویتی‌ها بدون ویزا به ایران می‌آمدند کار ما بسیار رونق داشت، در واقع مجموع صنایع دستی وهنری رونق گرفته بود و آن‌ها به نقاشی قهوه‌خانه‌ای هم علاقه بسیاری داشتند و این آثار را خریداری می‌کردند.

شما نقاشی قهوه خانه ای را نزد چه کسی آموختید؟

من نقاشی قهوه خانه ای را نزد برادرم مرحوم محمد حمیدی که از شاگردان حسین قوللر آغاسی بود آموختم و از سال ۵۰ کارم را آغاز کردم. البته آن هم داستان جالبی دارد، قوللر سال ۱۳۳۰ برای زیارت به مشهد آمده بود که آنجا نقاشی هم می‌کرد و برادرم جذب نقاشی‌های قوللر شده بود و در نهایت قوللر به او پیشنهاد داد که نقاشی را به او آموزش دهد.

شما آموزش هم می‌دهید، آیا آن ذوقی که نسل شما به یادگیری و خلق اثر داشت را در جوانان و شاگردان این دوران هم می‌بینید؟

خب دوره ما شرایط دیگری حاکم بود و تربیت ما فرق داشت و جوانان امروز هم جور دیگری تربیت شده اند. من ۷ صبح از خانه بیرون می‌رفتم و تقریباً ۸ کیلومتر پیاده روی می‌کردم تا ساعت ۱۰ شب به کار مشغول بودم، اما جوانان این دوره ساعت ۱۰ صبح می‌آیند و یکی دو ساعت بعد هم می‌روند، اما این علاقه در آن‌ها وجود دارد که یاد بگیرند و این نکته مهمی است.

با توجه به اینکه اغلب هنرمندان درجه یک این سبک از نقاشی درگذشته‌اند و بنا به گفته شما این سبک از نقاشی این روزها رونق چندانی ندارد، آیا می‌توان گفت نقاشی قهوه خانه ای به هنر موزه ای تبدیل شده است؟

بله متأسفانه. زیرا استادان حقیقی نقاشی قهوه‌خانه‌ای و کسانی که شاگردان قوللر بودند فوت کرده‌اند و دیگر کسی به آن صورت کار نمی کند. البته کسانی هم هستند که از نقاشی اساتید کپی می‌کنند و خودشان را نقاش قهوه خانه‌ای جا می‌زنند، اما نقاشی اصیلی خلق نمی‌کنند و کار خاصی انجام نمی‌دهند.

آینده نقاشی قهوه خانه‌ای را چگونه می‌بینید؛ به نظرتان این سبک هنری روزی محدود به یک اسم در کتاب‌ها یا معدود آثاری در موزه ها و گالری ها می‌شود؟

به نظرم اگر دنبال این سبک از نقاشی را نگیریم حتماً از بین می‌رود. وظیفه من است که برای ترویج این هنر آن را آموزش بدهم اما میراث فرهنگی و وزارت ارشاد هم باید برای فرهنگ و هنر هزینه و از آن حمایت کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.