۱۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۰
کد خبر: 789870

بحران ناکارآمدی حکومت‌های پهلوی

دکتر سید مصطفی تقوی مقدم
بحران ناکارآمدی حکومت‌های پهلوی

افزون بر بحران مشروعیت، پهلوی‌گرایان با بحران کارآمدی حکومت پهلوی نیز رویاروی می‌شوند. از کارآمدی تعاریف متعددی در حوزه‌های اقتصاد و مدیریت و سیاست ارائه شده است. برآیند همة آن تعاریف این است که «کارآمدی یعنی موفقیت در تحقق اهداف با توجه به امکانات و موانع».۱
پهلوی‌ستایان معمولاً با ارائة آمار و ارقام در زمینة ارتش۲، تشکیلات دادگستری، امور زنان، راه و راه‌آهن، آموزش و پرورش، دانشگاه، بهداشت و درمان، ایجاد کارخانجات و صنایع و سازمان اداری، تلاش می‌کنند رژیم پهلوی را حکومتی کارآمد و سازنده وصف کنند.۳ در حالی که اینها بخشی از کارکردهای یک حکومت است و صرف انجام آنها به تنهایی به معنای کارآمدی نیست.
کارآمدی یعنی موفقیت در تحقق اهداف. اما ابتدا باید هدف به درستی تعریف بشود و روشن شود که برای تعیین کارآمدی حکومت، منظور هدف حکومت است یا هدف جامعه؟ آیا آن هدفی که حکومت نشانه گرفته، مطلوب و منظور و هدف ملت هم هست؟
البته اگر جامعه و حکومت دو پدیدة جدا و بدون پیوند با یکدیگر باشند، در آن صورت کارآمدی دولت را می‌توان با توجه به هدف تعیین شده‌ از سوی خودش ارزیابی کرد.
اما دولت‌ها اصولاً وجودی مستقل از جامعه ندارند و صرفاً شأنی ابزاری داشته و به عنوان ابزار تحقق اهداف و مطالبات جامعه معنا و اعتبار پیدا
می‌کنند. به بیان دیگر، اگر در جامعه‌ای، دولت برآمده از سنت یا رأی جامعه باشد و به‌گونه‌ای نوعی هم‌پوشانی میان اهداف دولت و جامعه وجود داشته باشد، می‌توان کارآمدی دولت را بر اساس اقدامات انجام‌شده و اهداف تعریف‌شده از سوی او بررسی کرد.
اما اگر حکومتی برآمده از ارادة ملت نباشد نمی‌توان بر اساس تعریف خود او به تعیین کارآمدی او پرداخت.
بنابراین، باید دید جامعه چه مطالبات و نیازهایی داشته و حکومت در برآوردن آن مطالبات چقدر موفق بوده است.
ارزیابی کارآمدی یا ناکارآمدی دولت‌ها بر مبنای موفقیت یا عدم موفقیت آنها در برآوردن نیازها و انتظارات جامعه انجام می‌شود. به همان میزان که دولتی در تحقق اهداف جامعة خود موفق باشد می‌توان آن را کارآمد دانست. بنابراین، داور نهایی در این باره، جامعه است.
پهلوی‌ستایان تن به چنین تفکیکی نمی‌دهند و بدون اینکه تبیین درستی از پیوند میان حکومت پهلوی و ملت و نظر جامعه دربارة کارنامة آن ارائه کنند، از کارآمدی آن سخن می‌گویند.۴
از آنجا که اقدامات یک رژیم در پرتو منشأ پیدایش و مشروعیت آن معنا می‌یابد، درست آن است که ابتدا تکلیف ماهیت رژیم پهلوی از جهت منشأ پیدایش و مشروعیت روشن بشود، آنگاه در ذیل ماهیت آن، کمیت و کیفیت کارنامة اداری و اجرایی آن با شاخص‌های علمی بررسی و ارزیابی بشود.۵
اما همان‌گونه که در مبحث بحران مشروعیت به اختصار اشاره شد، پهلوی‌گرایان چون در این عرصه ناتوانند، از این رو از آن گریزانند. زیرا پذیرفتن آن، بنیاد دیگر ادعاهای آنها را ویران می‌کند.
میرزاتقی خان امیرکبیر در دورة کوتاه سه‌سالة صدارت خود در دربار ناصرالدین شاه،
اقدامات مهمی کرد و تحولاتی در جامعه ایجاد کرد. پهلوی‌ها هم در پنجاه و چند سال حکومت خود اقدامات مهمی کردند و تحولات مهمی ایجاد کردند.
چرا در تاریخ ایران از امیرکبیر به نیکی یاد می‌شود و دربارة اقدامات او قضاوت عمومی مثبت است اما اقدامات پهلوی‌ها تنفر ملی ایجاد کرد و سرانجام به انقلاب ملت بر ضد آنها انجامید؟
واقعیت این است که در زندگی فردی و اجتماعی بشر سه رکن سیاست و اقتصاد و فرهنگ پیوند نظام‌مند با یکدیگر داشته و باید تعاملی متلائم و متوازن با یکدیگر داشته باشند.
ملت ایران برای پیشینة تمدنی و فرهنگی خود ارزش قائل است و این‌گونه فکر نمی‌کند که لازمة جبران ضعف‌های کنونی‌اش چشم‌پوشی از هویت و تمدن خود باشد. امیرکبیر به عنوان یک اصلاحگر نشان داد که تأمین امنیت، اصلاح قشون، تأسیس دارالفنون و پیشرفت علمی، اصلاح امور دیوانی و اداری، تنظیم امور اقتصادی و مالیات و دخل و خرج کشور، تنظیم سیاست خارجی مستقل، حتی اصلاحات اجتماعی از قبیل لغو بست‌نشینی و... در یک کلمه، تلاش برای «پیشرفت»، نیاز اساسی جامعه است و اگر این کارها برپایة تحکیم هویت و استقلال کشور انجام گیرد، نه‌تنها با مخالفت جامعه رو به رو نمی‌شود بلکه مورد استقبال هم قرار گرفته و به نیکی از آنها یاد می‌شود.
حال باید دید آیا ملت ایران، اعم از شهری و روستایی و حتی ایلات و عشایر، که از زمان عباس میرزا برای پیشرفت خود دراندیشة چه باید کرد بود و تجربة امثال امیرکبیر و انقلاب مشروطه را نیز در کارنامة خود داشت، با شاخص‌های پیشرفت از قبیل: تأسیس مدرسه و دانشگاه و بهداشت و صنعت و راه و راه‌آهن و.... مخالف بودند و برای این‌گونه اقدامات رضاشاه با او مخالفت کردند؟
واقعیت این است که برخی از اقدامات حکومت پهلوی، حتی از قبل از مشروطه، خواست‌ها و نیازهای ایرانیان و نیز در برنامه و دستور کار دولت‌های پیشین بود و در دورة پس از مشروطه و به ویژه جنگ جهانی اول و اشغال کشور و ضعف دولت مرکزی و بروز ناهنجاری‌های ناشی از آن - که پهلوی‌گرایان برای توجیه کودتای ۱۲۹۹ از آنها به عنوان تجزیه‌طلبی اقوام ایرانی و تلاشی کشور یاد می‌کنند- این نیازها و خواسته‌ها با شدت بیشتری احساس و دنبال
می‌شد.
از قضا در همین مقطع، انگلیس هم به‌رغم سیاست قبلی خود، در شرایط جدید جهان برای حفظ ایران در پیوند با بلوک غرب در برابر تهدید شوروی چنین اقدامات و اصلاحاتی را ضروری دید.
بدین‌گونه میان نیازهای ایران و انگلیس نوعی همسویی به وجود آمد.
در این میان، انگلیس قدرتمند بود و توانست کودتا کند و حکومتی روی کار آورد که کشور را در راستای منافع و اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت او مدیریت
کند.
مشکل از آنجا آغاز شد که اقدامات برنامه‌ریزان و کارگزاران دولت کودتا از مسیر رفع نیازهای بنیادین و برآوردن مطالبات اصیل جامعه فاصله گرفت.
آنها با رویکردی شبه مدرنیستی عناصری را به عنوان نسخة مدرنیزاسیون کشور مطرح و اجرا کردند که در فهرست نیازها و مطالبات جامعه قرار نداشت و هیچ نسبتی هم با توسعه و پیشرفت کشور نداشت و حتی در تعارض با ارزش‌ها و هویت ملی جامعه نیز بود.
به بیان دیگر، منظومة مدرنیزاسیون پهلوی‌ها، وجوهی فرای وجه عمرانی و امنیتی آن داشت که بر آنها سایه افکنده و در نگاه جامعة ایرانی به آنها ماهیت و معنایی غیرملّی بخشید.
همین باعث شد که جامعه برآیند اقدامات آن حکومت را، که برخی از آنها فی‌نفسه ممکن بود مطلوب جامعه باشد، در راستای تحکیم تمدن و هویت ملی و عزت و استقلال خود نبیند و از این رو تا سرنگونی رژیم پهلوی با آنها مبارزه کرد.
بنابراین، هنگامی‌که اجرای برنامة توسعه و اقدامات و کارکرد یک حکومت، نابودی آن را در پی داشته باشد، با چه معیاری می‌توان آن حکومت را کارآمد دانست؟ کارآمدی آن است که بقای حکومت را تضمین کند.
حکومتی که ملتش بر آن می‌شورد، همان شورش، بزرگ‌ترین دلیل ناکارآمدی است.
ممکن است برخی از پهلوی‌گرایان و رضاشاه‌پردازان به واقع بپندارند و یا بنا به عللی این‌گونه وانمود کنند که تنها مشکل رژیم پهلوی دیکتاتوری یا مواردی از قبیل: اقتصاد دولتی، تمرکز همة قدرت و اختیارات و تصمیم‌گیری‌ها در پایتخت، اهمیت بیش از حد دادن به قوای مسلحه، فقدان توسعة سیاسی، حرص و ولع سیری‌ناپذیر رضاشاه در تصاحب املاک بوده است.۶
چنین خطایی ناشی از عدم شناخت ماهیت حکومت پهلوی‌ها و تعارض مدرنیزاسیون آن حکومت با هویت ملی و تمدن ایران است.۷ دیکتاتوری یکی از مشکلات مهم حکومت پهلوی بود اما تنها مشکل آن نبود.
انگلستان هم قبل از کودتا می‌خواست نمونة کوچک‌تر همین نسخه‌ای را که بعداً به وسیلة پهلوی‌ها اجرا شد، با ظاهری دموکراتیک و در قالب قرارداد ۱۹۱۹ به اجرا در بیاورد. اما به‌رغم به کارگیری همة اهرم‌های نفوذ خود در میان رجال و اقشار مختلف، موفق نشد چون جامعه آن را با هویت و استقلال خود ناسازگار می‌دید و نپذیرفت.۸
از این رو، سرانجام دست به کودتا زد و آن طرح در سطح گسترده‌تری به طور آمرانه به وسیلة حکومت رضاشاه به اجرا درآمد و البته همین تعارض، عامل مهم ناکارآمدی آن حکومت گردید.۹
پانوشت‌ها:
۱- محمود فتحعلی. درآمدی بر نظام ارزشی و سیاسی اسلام. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)،
۱۳۸۵. ص ۱۶۳.
۲- یکی از مهم‌ترین اهداف انگلیس در ایران پس از جنگ جهانی اول، تأسیس ارتش نوین بود. این مسئله یکی از اهداف مهم قرارداد ۱۹۱۹ بود و مادة سوم قرارداد به آن اختصاص داشت. برای اجرای مادة سوم قرارداد، هیئتی از نظامیان انگلیس به ریاست ژنرال دیکسن وارد ایران شدند. آنان پس از ورود به تهران، تعدادی از افسران ایرانی را نیز به همکاری دعوت کرده و «کمیسیون نظام ایران و انگلیس» را تشکیل دادند. مهم‌ترین وظیفة این کمیسیون تهیة‌ طرح جامع تأسیس قشون متحدالشکل بود.
این هیئت نتیجة بررسی‌ها و پیشنهادات خود را در گزارشی ۱۵۷ صفحه‌ای تحت عنوان «پیشنهاد کمیسیون مطالعات نظام انگلیسی و ایرانی» برای ارائه به هیئت دولت ایران
(دولت وثوق‌الدوله) تدوین کرد. این گزارش مشتمل بر یک مقدمه، هفت فصل و ۳۰۶ ماده بود.
پس از شکست قرارداد و تشکیل دولت کودتا، مفاد گزارش آن کمیسیون بدون کم و کاست به وسیلة رضاخان اجرا گردید و در تبلیغات رژیم پهلوی به عنوان ابتکار رضاخان در تأسیس ارتش نوین مطرح شد.
حسین مکی. زندگانی سیاسی سلطان احمدشاه. تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲. صص ۳۷۰ و ۴۳۴-۴۳۵.
۳- صادق زیباکلام. رضاشاه. فصل سیزدهم.
۴- پهلوی‌پردازان بر تفاوت ماهوی میان حکومت پهلوی با حکومت‌های پیشین ایران تأکید می‌کنند اما این تفاوت را با عبارات تمجیدآمیزی صرفاً به ایلی بودن سلسله‌های گذشته و غیر ایلی بودن حکومت پهلوی تقلیل می‌دهند.
درست است که حکومت پهلوی خاستگاه ایلی نداشت اما کوشش‌های آنها به منظور جعل خاستگاه ملی برای آن حکومت نیز عقیم می‌ماند.
همة توجیهات آنها در این باره از چند جهت نقض می‌شود؛ هم در پیدایش پهلوی‌ها و هم در عدم رضایت ملت در طول حکومت آنها و هم در قضاوت ملت در پایان کار آنها.
واقعیت این است که حکومت پهلوی در فرایند متعارف تحولات سنتی یا مدرن جامعه به قدرت نرسید. از این رو، نه چون دولت‌های سنتی خاستگاه ایلی داشت و نه چون دولت‌های مدرن خاستگاه مردمی.
۵- اقدامات رژیم فاقد مشروعیت سیاسی را می‌توان به نماز بدون ‌وضو تشبیه کرد.
از منظر مذهبی، اگر شخصی بدون وضو اقدام به نماز کند، هر قدر هم قرائت و آداب نماز را درست به‌جای آورد، نماز او باطل است.
بنابراین، چون حکومت پهلوی‌ها از منظر ملت ایران مولود بیگانه و فاقد مشروعیت تلقی می‌شد، پهلوی‌ستایان امروز هر قدر ولاالضّــــــــالّین برنامة مدرنیزاسیون آنها را با تشدید و مدّ طولانی قرائت کنند و بر اقدامات آنها تأکید کنند، بحران کارآمدی آن رژیم چاره نمی‌شود.
چراکه مردم آنها را با وجود همین «خدمات» عنوان‌شده، به اخراج شان رأی دادند.
۶- صادق زیباکلام. رضاشاه. صص ۲۸۹-۲۸۳.
۷- به علت همین تعارض ساختاری، چنین نسخه‌ای هرگاه و با دست هر شخص یا گروهی بخواهد در جامعه‌ای مانند ایران اجرا بشود، دیکتاتوری ابزار اجرا و از لوازم آن است.
بنابراین، القای امکان اجرای نسخة رژیم پهلوی منهای دیکتاتوری آن، از روی ناآگاهی و یا ناشی از عدم صداقت با مردم است.
۸- آیت‌الله سید حسن مدرس، رجل مذهبی سیاسی عصر قاجار و پهلوی که رهبری مبارزه با قرارداد ۱۹۱۹ را به عهده داشت، در سخنانی درباره مخالفتش با آن قرارداد می‌گوید: «هی می‌آمدند پیش من و می‌گفتند: این قرارداد کجایش بد است؟
کدام یک از موادش بد است؟ کدام‌یک هر کجایش بد است موردش را ذکر کنید تا برویم اصلاح کنیم؟
من جواب دادم من رجل سیاسی نیستم...
اما آن چیزی که استنباط می‌کنم در این قرارداد بد است همان ماده اولش می‌باشد که می‌گوید ما انگلیسی‌ها استقلال ایران را به رسمیت می‌شناسیم... این مثل این است که یکی بیاید و به من بگوید سید، من سیادت تو را به رسمیت می‌شناسم...».
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دورة پنجم، جلسة ۷۶، دهم عقرب ۱۳۰۳.
۹- تا هنگامی که همة وجوه اقدامات حکومت پهلوی به طور کامل شناخته نشوند و نسبت آنها با تمدن و هویت و عزت و استقلال ایران ارزیابی عالمانه و آسیب‌شناسی نشود و حضرات توجیه‌گران حکومت پهلوی به چنین شناختی دست نیابند و به جای عینک ملتی که انقلاب کرد، با عینک حکومت پهلوی به مسائل بنگرند، همچنان در همین دایره‌ای که هستند می‌چرخند و ره به جایی نخواهند
برد.

منبع: روزنامه کیهان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.