فیلم «شادروان» دومین فیلم حسین نمازی است که برای نخستین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و ماجرای زندگی یک خانواده حاشیه‌نشین را روایت می‌کند. کارگردان در این فیلم، یک کمدی قابل قبول را به تصویر می‌کشد که از دل یک فضای تراژیک بیرون آمده است؛ تلاش یک خانواده تهیدست برای کفن و دفن پدرشان. مراسمی که به واسطه فقر و برخی موانع حاشیه‌ای به یک معضل بدل می‌شود و به واسطه آن قصه فیلم گسترش پیدا می‌کند.

فقر طناز به جای کمدی سیاه

«شادروان» در ذات خود یک کمدی انتقادی و آسیب‌شناسانه درباره طبقات فرودست جامعه است که با وجود طنز نهفته در آن نمی‌توان تلخی‌اش را فراموش کرد. این فیلم با پرهیز از لودگی و کمدی مبتذل، روایتی از اشک‌ها و لبخندهای طبقه فرودست جامعه است. درباره جزئیات بیشتر با حسین نمازی، کارگردان این فیلم که این روزها در اکران سراسری است، گفت‌وگو کردیم.

فیلم «شادروان» موقعیت‌های خنده‌دار زیادی دارد، چرا فیلمتان را یک اثر کمدی نمی‌دانید؟
چون قواعد ژانر کمدی را ندارد. ژانر کمدی، زبان و قواعدی دارد که فیلم شادروان ندارد و لزوماً هر فیلمی که مخاطب را بخنداند، کمدی نیست. البته خیلی اصرار ندارم که بگویم فیلمم کمدی نیست ولی من به قواعد این ژانر پایبند نبودم که آن را در دسته فیلم‌های کمدی تقسیم‌بندی کنم. 

در واقع شما فیلم را به نیت یک فیلم کمدی نساختید؟
من یک ملودرام عاشقانه نوشته بودم. روحیاتم این طور است که در مراودات و زندگی روزمره‌ام، شوخ‌طبع هستم و این‌ها در اثرم نیز منعکس می‌شود ولی فکر نمی‌کردم که مخاطب را این قدر بخنداند. فیلم من یک قصه جدی دارد، آدم‌ها به هیچ وجه کاریکاتوری نیستند و شخصیت‌ها و دیالوگ‌ها اصراری به خنداندن مخاطب ندارند. 

شما در این فیلم موقعیت‌های خنده‌داری را بدون شوخی‌های اروتیک خلق می‌کنید، ضمن اینکه در جاهای مختلف، موقعیت کمدی خلق می‌شود این اتفاق تعمدی بود یا در حین کار به آن رسیدید؟
به جز یک سکانس که در حین فیلم‌برداری به کار اضافه کردم بقیه فیلم بر اساس فیلم‌نامه ساخته شد. خود من از شوخی‌های جنسی و اروتیک خوشم نمی‌آید و از سوی دیگر قرار بود خانواده‌ها این فیلم را ببینند بنابراین باید فیلمی می‌ساختم که خانواده خودم به تماشای آن بنشیند، از این منظر شادروان لحن سلامتی دارد. موقعیت‌های کمدی که در فیلم ایجاد می‌شود و مخاطب را می‌خنداند، اساساً یک موقعیت تلخ است اما شخصیت‌ها و تعارض به وجود آمده در آن موقعیت سبب خنداندن مخاطب می‌شود. من اصراری به خلق موقعیت‌های خنده‌دار در فیلم نداشتم، اتفاقاً قصه اصلی فیلم، قصه تلخی بود ولی من نمی‌خواستم فیلم تلخ و سیاه بسازم. سعی کردم با این شوخی‌ها کمی فضای فیلم را تلطیف کنم نه اینکه الزاماً فیلمی خنده‌دار بسازم چون فضای فیلم من، فضای خلق کمدی موقعیت نبود. لحن و فضای حاکم بر فیلم به شخصیت خودم برمی‌گردد مثلاً «آپاندیس» هم که یک فیلم جدی بود، موقعیت‌هایی داشت که مخاطب را می‌خنداند، من تعمدی در خلق این موقعیت‌ها نداشتم فقط سعی در نمایش طنازانه و لطیف موقعیت‌ها کردم. 

شما در این فیلم نشان می‌دهید که آدم‌ها با وجود فقر مالی می‌توانند دل خوش داشته باشند، چرا فقر را این طور نشان دادید؟
من اصرار داشتم که فضای چرک و کثیفی از فقر نشان ندهم به هر حال فقر، یک پدیده جهانشمول است و اصلاً پدیده قشنگی نیست ولی فقر مالی دلیلی نمی‌شود که موقعیت‌های قشنگ زندگی از آدم‌ها گرفته شود. عده‌ای می‌گویند که این فیلم در تقدس فقر است در حالی که اصلاً چنین نیست. به نظرم حتی در بدترین شرایط هم می‌توان روزنه امیدی پیدا کرد. اینکه به قشر تنگدست جامعه، برچسب بدبختی بزنیم درست نیست. اگر من هم در فیلمم، فقر را چرک نشان دهم چه کمکی به جامعه می‌کند!؟ من به عنوان فیلمساز می‌خواستم داشته‌های قشنگ آدم‌ها را به آن‌ها نشان دهم. 

در سینمایی که نگاه به فقر و مشکلات در بیشتر فیلم‌ها، تلخ و سیاه است شما در شادروان نگاهی امیدآفرین با تکیه بر پشتوانه خانواده دارید، چرا مفهوم خانواده برایتان اهمیت دارد؟
من معتقدم بسیاری از مشکلات جامعه باید در خانواده‌ها حل شود و باید به روابط درست خانوادگی و صله رحم برگردیم. اگر اختلاف نظرهایی داریم می‌توانیم با گفت‌وگو بین خودمان حل کنیم. جامعه ما به سمتی رفته که روابط خانوادگی سرد شده است. پدرم می‌گفت بدبختی این مردم از زمانی شروع شد که تنور از خانه‌ها بیرون رفت و دستشویی آمد داخل آپارتمان‌ها! یعنی برکت رفت و نجاست وارد شد. اکنون چند نفر از آپارتمان‌نشین‌ها، همسایه‌شان را می‌شناسند؟ رفت و آمدهای خانوادگی بسیار کم شده که مسئله کوچکی نیست، به این مسائل در سینما کمتر پرداخته شده است. من در خانواده‌ای بزرگ شدم که هر روز میهمان به خانه ما می‌آمد چون پدرم باور داشت که میهمان با خودش برکت می‌آورد. 

ملاحت و طنازی در شادروان، مخاطب را به یاد فیلم‌ها و سریال‌های دهه۸۰ می‌اندازد آثاری مانند «مهمان مامان» و «قندون جهیزیه» یا سریال‌هایی که رضا عطاران در آن سال‌ها برای تلویزیون می‌ساخت، چرا در فیلم‌های دهه۹۰ توجه به روابط قشنگ و سالم خانوادگی کم شده است؟
چون فیلمسازان در این جو و شرایط قرار ندارند و اگر هم قرار باشد با چنین مضامینی فیلم بسازند یک اثر مصنوعی از آن بیرون می‌آید. چند سال پیش به نشستی درباره سینمای اجتماعی دعوت شدم. در آن جمع، دوست کارگردانی بود که سه تا زن طلاق داده بود و مضمون فیلم‌هایش درباره طلاق بود، یکی از میزبانان به آن آقا گفت شما در فیلمتان باید به جامعه راهکار بدهید! خب اگر این آدم راهکار بلد بود که خودش سه تا زن طلاق نمی‌داد! توجه به مسئله خانواده در فیلم‌های تولیدی سال‌های اخیر نیز از همین منظر است، وقتی فیلمسازی به مفهوم خانواده، باور عمیق ندارد قرار است چه بسازد؟! اینکه امروز جامعه مصرف‌گرایی شدیم به خاطر جو فرهنگی غلط است.
 این جو فرهنگی هم متأثر از خوراک فرهنگی یکی دو دهه است. الان، حیوان خانگی جای بچه را در میان  برخی از زوج‌ها گرفته است. پیشتر بچه‌ها، خواهر و برادر و همبازی داشتند ولی اکنون بچه‌ها در آپارتمان‌های کوچک، تک و تنها هستند و همبازی ندارند. فرهنگ جامعه به سمت تک‌فرزندی رفته و این اتفاق محصول سیاست‌های غلط در حوزه فرهنگ است. بخش اصلی این ماجرا هم به سیاست‌های کلان فرهنگی برمی‌گردد و فیلمسازان هم متأثر از جو فرهنگی حاکم 
هستند.

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.