۱۴نفر از اعضای یک باند هرمی وعده های پوشالی پولدار شدن یک شبه را دلیل گرفتار شدن در دام لیدرهای اصلی باند معرفی کردند.

خالی کردن جیب کارجویان با وعده میلیاردر شدن!

بیشتر آنها بین۲۰ تا ۳۰ سال سن داشتند و وقتی از آنها پرسیدم اهل کجا هستند، مشخص شد هیچکدام از آنها ساکن و یا متولد مشهد نبودند و از سراسر کشور به مشهد آمده بودند تا طعم پولدار شدن را بچشند اما نهتنها از این سراب پولدار شدن جرعهای نچشیدند بلکه همه آنها هرآنچه پسانداز و موجودی در کارتهای بانکی داشتند هم دو دستی تحویل لیدرها کرده و حتی هزینه و آبروی برگشت به وطن خود را هم نداشتند. این ۱۴ نفر که روز گذشته در پی ردزنیهای گسترده کارآگاهان اداره مبارزه با جعل و کالهبرداری پلیس آگاهی خراسان رضوی و محمودی، بازپرس شعبه ۹۰۱ دادسرای انقالب مشهد که به صورت ویژهای موضوعات مرتبط با اینگونه اقدامها را در دستور کار قضاییاش دارد، دستگیر و به مقر پلیس آگاهی منتقل شده بودند.

از همین رو صبح روز گذشته باتوجه به اهمیت ماجرا، مقام قضایی خود برای رسیدگی به پرونده و اخذ اظهارات و تفهیم اتهام به اعضای دستگیرشده باند در اداره مبارزه با جعل و کالهبرداری پلیس آگاهی حضور پیدا کرده بود تا هرچه سریعتر مراحل قضایی ماجرا طی شود. در حاشیه دستگیری اعضای این باند با چند نفر از آنهــا گـفـتوگـو کــردم تـا بـا نـحـوه جذب آنهـا توسط لیدرهای شرکت هرمی موسوم به «کیونت» که همان گلدکوئیست در پوششی دیگر است، بیشتر آشنا شویم.

◾گفتند پولدار می‌شوی اما پول‌ های مراهم گرفتند!
از نخستین نفر که اهل زنجان بود خواستم نحوه آشنایی با لیدرهای ایـن شرکت هرمی را شرح دهـد که اینگونه مدعی شـد: با تماس یکی از دوستانم تصمیم گرفتم به مشهد بیایم. او در ادامـه گفت کار مناسبی در شهرتان نـداری اگر دوست داری در زمان کوتاهی پولدار شوی هرچه زودتـر به آدرسـی که برایت میفرستم مراجعه کن، من هم خام وعدهها و تصویرسازیها شدم و در ذهنم آیندهای روشن و زندگی مرفهی ترسیم کـردم. دوستم همچنین مدعی بود بیشتر کار آنها در زمینه رزرو هتلهای داخلی و خارجی است که سود خوبی به هر نفر میرسد. با اتوبوس خودم را به مشهد رساندم و به آدرس یک خانه که در حوالی بـولـوار تـوس بـود رفتم. وقتی وارد خانه شـدم دیـدم به غیر از من ۱۰ یا ۱۲ نفر دیگر هم آنجا حضور دارنـد. چند روزی آنجا روزهــا را شـب و شبها را روز مـیکـردم و حتی بـرای تهیه شام و نهار از کـارت بانکی من پول برمیداشتند. کار به جایی رسید که حدود ۴میلیون تومان هم از من پول گرفتند! اما از کار خبری نبود، حتی اجازه خارج شدن از خانه را بدون هماهنگی با لیدر نداشتم، تا اینکه مأموران محل ما را شناسایی و همه را دستگیر کردند. دیگر عضو این باند که از شهر آبـادان به مشهد آمـده بـود هم اظهار کـرد: ایـن کـار را یک دوست قدیمی معرفی کـرد و بـا وعــده پـولـدار شـدن من را به مشهد کشاند. وقتی فهمیدم از پـول هیچ خبری نیست و فقط ما را زندانی کردهاند و حتی بـه مـوجـودی حـسـاب بانکی مـا رحـمـی نـدارنـد، میخواستم از آنجا فرار کنم که لیدرها مانع من شدند. چند کتاب به ما دادند و گفتند آنها روشی برای بازاریابی است و باید کتابها را بخوانیم.

◾نه راه پیش داشتم نه پس!
سومین نفر که حـدود ۳۰ سال داشـت و متولد خـاش بـود هم مدعی شـد: من هم با پیشنهاد یک آشنا وارد بازی شدم. بیکار بودم برای همین به صحبتهای او اطمینان کردم. وقتی به خانه مذکور که حدود ۱۰۰ متر بود آمدم یکی از لیدرها به من گفت شما میتوانید به سرعت پولدار شوید کافی است آنچه ما میگوییم را اجرا کنید. او حتی خودش هم پولدار نبود و آنچه به گوشش خوانده بودند برای ما عنوان میکرد تا ذهن ما را با خودش همراه کند. حتی گوشی تلفن همراه هوشمندی که داشتم را از من گرفتند و فروختند و جای آن یک گوشی ساده به من دادند. کاری با ما کردند که راه پس و پیش نداشتیم، هرچه پول داشتیم به بهانههای واهی تحویل آنها دادیم و حتی آبرویی برای برگشتن به خانه برایمان باقی نمانده بود. حتی کرایه راه هم نداشتم که اگر از اسارت آنها فرار کردم خودم را به شهرم برسانم.


◾از خانه خارج می‌شدیم یک نفرمراقب مابود
یکی دیـگـر از افـــراد دستگیر شــده کـه از شهر کوهدشت لرستان با همین وعدههای پوچ پولدار شدن و نشان دادن در باغ سبز به مشهد آمده بود هم گفت: آبان سال ۱۴۰۰ به این خانه آمدم. دوستم به من گفت برای کار به مشهد بیا، من که در یک رستوران کار میکردم و حقوق کمی داشـتـم تصمیم گرفتم بـه اینجا بیایم. تصور میکنم دوستم خـودش پیش از ما گرفتار این افراد شده بود و سرمایهاش را باال کشیده بودند و او میخواست برای جبران خسارتش من را وارد بازی کند. وقتی آمدم گفتند باید کار بازاریابی بکنی، چند روز بعد هم بیش از ۳ میلیون تومان از من گرفتند و چند قلم کاال به من دادند و گفتند اینها را در بازار بفروش و سود کن، وقتی به بازار رفتم فهمیدم که این کاالها در بازار ارزانتر از آن ً کسی چیزهایی است که به من داده بودند و عمال نمیخرید. مجبور شـدم آنهـا را بـرای اعضای خانوادهام بفرستم. بازهم جبران خسارتم نشد. کار به جایی رسید که از صورت مـادرم خجالت میکشیدم و نمیتوانستم بـه شهرم بـرگـردم. حتی لیدرها هنگام خارج شدن از خانه یک نفر را همراه من میفرستادند که مراقبم باشد. شب عید که شد تصمیم گرفتم فرار کنم اما یکی از اعضای باند گفت شب عید شرکت پاداش خوبی به نیروها میدهد، بمانی بهتر است و بازهم خام شدم. هرچه پول داشتم را از کف دادم. حاال هم تعدادی از لیدرها فرار کردهاند و ما ماندهایم.

◾سخن رسانه
از جمعبندی ایـن صحبتها مـیتـوان نتیجه گرفت لیدرهای کیونت پس از به دام انداختن افراد با شیوه مذکور وجوه آنها را گرفته و نفر بعد بـرای جبران پول از دست رفته مجبور میشود دوسـت و آشنای خـودش را وارد بـازی کند و در آخر آنهـا در فرصتی مناسب از محل متواری میشدند. دلیل اینکه لیدرها افراد بومی شهر را جذب خانههایی که تبدیل به محل اسارت آنها شده نمیکردند میتواند این موضوع باشد که ناآشنا بودن به منطقه و نداشتن دوست و آشنا مسیر فرار آنها را سخت و لیدرها میتوانند به راحتی از این افراد بهرهکشی مادی کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.