درک فضای فرهنگی و سیاسی مشهد در نخستین سال‌های دهه ۱۳۲۰ش، برای افرادی که در آن روزگار نزیسته‌اند، ساده نیست.

پیر حکیمِ جوان‌شناس

اختناق رضاخانی از بین رفته‌ بود و البته این مسئله، مسرت و شادمانی عموم مردم را در پی داشت. اما با حضور نیروهای بیگانه در کشور، جریان‌های فکری وارداتی و اندیشه‌های التقاطی، فرصت جولان پیدا کردند. مارکسیسم به عنوان تفکری که از سوی نیروهای اتحاد جماهیر شوروی پشتیبانی می‌شد و در واقع یک حامی دولتی و قدرتمند داشت، این فرصت را پیدا کرد که در سایه ناآگاهی مردم و با شعارهای فریبنده، نفوذ خود را در جامعه آغاز کند. طولی نکشید که جمعیت قابل توجهی از مردم به ویژه جوانانی که به دلیل رویکردهای ضددینی دوره پهلوی اول، از درک معارف اسلامی ناتوان بودند، به تبلیغات مارکسیستی روی خوش نشان دادند. این مسئله، آگاهان و اندیشمندان دلسوز و مسلمان را سخت نگران کرد. آن‌ها به ویژه نسبت به اعتقادات الحادی مارکسیست‌ها و نفوذ چنین تفکراتی در نسل جوان و آینده‌ساز ایران نگران بودند. با این حال، به دلیل عدم اطلاع و شاید عدم تجربه لازم برای طرح مباحث مورد نیاز جوانان و جذب آن‌ها، کار مقابله با تبلیغات الحادی گره خورد. اما در آن میان، یکی برخاست؛ عالمی که با زبان جوانان آشنا بود و دین را به خوبی می‌شناخت. این دو آشنایی موجب شد اقدام‌های وی مبدل به پل نجات جوانان از تفکرات الحادی و مارکسیستی در مشهد شود؛ مردی که بسیاری از جوانان آن دوران، او را ناجی خود می‌دانستند؛ استادی که با منطق عالی و بیان شیرین و به‌روزش، اعتقادات الحادی مارکسیست‌ها را به چالش می‌کشید و به دلیل تسلط بر معارف اسلامی، آنچه را که جوانان بدان نیازمند بودند، از دل متون دینی بیرون می‌آورد و با زبان قابل فهم آن‌ها در اختیارشان می‌گذاشت. این مرد بزرگ که گاه از او با عنوان «سقراط خراسان» یاد می‌کنند، کسی نبود جز زنده‌یاد استاد محمدتقی شریعتی مزینانی که امروز، سالروز درگذشت اوست.

مبلغی که معلم شد
استاد در سال ۱۲۸۶ش در روستای مزینان از توابع سبزوار متولد شد؛ در خاندانی که همگی اهل فضل بودند. پدربزرگ او، آخوند ملاقربانعلی از شاگردان مبرّز ملاهادی سبزواری بود و در فلسفه و منطق به عنوان دانشمندی نام‌آور شناخته می‌شد. فرزندان آخوند نیز همگی چون خودِ او، مبلغ دین و آشنا با حکمت اسلامی بودند. شیخ محمود، فرزند آخوند ملاقربانعلی و پدر استاد شریعتی نیز یکی از مبلغان برجسته و توانا بود و استاد، نخستین درس‌های علوم اسلامی را نزد وی فرا گرفت. با این حال، هوش سرشار و علاقه وافر او به فراگیری و تکمیل دانش موجب شد تصمیم به هجرت بگیرد؛ هجرت از مزینان به مشهد. استاد با وجود مشکلات مالی خانواده‌اش، خود را به مشهد رساند و خیلی زود به محافل تراز اول حوزه علمیه این شهر راه یافت. خودش در جایی گفته‌ است: «اولین امید و آرزویی که در مغز کوچکم وارد شد، این بود که مبلغ دینی شوم. با ورود به مشهد این آرزو قوت یافت تا به حد عشق رسید». حضور در مشهد برای او، هم حظ معنوی داشت و هم بهره علمی. زیارت روزانه ثامن‌الحجج(ع) و نشستن پای درس‌های استادانی مانند ملاهاشم قزوینی، ادیب نیشابوری و... برای استاد شریعتی یک فرصت مغتنم بود. اما مشکلات مالی، لحظه‌ای او را رها نمی‌کرد. استاد تشکیل خانواده داده‌ بود و برای تأمین معاش، ناچار به تدریس در مدارس آن روزگار مشهد شد. او از سال ۱۳۰۹ش در مدارسی مانند شرافت، ابن‌یمین و فردوسی به تدریس ادبیات فارسی و عربی پرداخت. طبیعی بود که جو پراختناق عهد رضاخانی، به استاد شریعتی مجال سخن گفتن کافی و وافی درباره معارف اسلامی نمی‌داد به ویژه از سال ۱۳۱۴ش و پس از واقعه مسجد گوهرشاد، شرایط برای امثال او هر روز سخت‌تر و سخت‌تر می‌شد. با این حال، جلسات کوچکی با عنوان قرائت قرآن برگزار می‌کرد تا شاید بتواند تعدادی از دانش‌آموزان دبیرستان‌های مشهد و شاگردان خودش را در آن کوران هجوم افکار و عقاید وارداتی، از آفت بی‌اعتقادی به مبانی دینی حفظ کند و این وضع تا شهریور ۱۳۲۰ و فرار رضاخان از ایران ادامه داشت.

تولد کانون
جلسات قرآن استاد محمدتقی شریعتی، از پاییز سال ۱۳۲۰ توسعه بیشتری پیدا کرد. با همت برخی متدینان شهر مشهد، کانونی با عنوان «کانون نشر حقایق اسلامی» تأسیس شد. محوریت فعالیت این کانون، درس تفسیر قرآن استاد محمدتقی شریعتی بود که به طور مرتب و هفتگی در منازل مختلف شهر مشهد برگزار می‌شد. مدتی بعد، دفتر اصلی کانون در کوچه مخابرات، واقع در محله چهارباغ مشهد افتتاح شد؛ اما استاد ترجیح می‌داد جلسات را در منازل و مکان‌های مختلف شهر برگزار کند. در همین جلسات بود که برای نخستین بار، معارف اسلامی در قالب زبان نو و به‌روز در اختیار جوانان قرار گرفت. جذابیت مفاهیم و البته هنر ارائه آن‌ها توسط استاد، بسیاری از جوانان محصل و بعدها دانشجویان دانشگاه مشهد را به کانون نشر حقایق اسلامی کشاند و به این ترتیب، تربیت اسلامی جوانان تحصیلکرده در مشهد آغاز شد؛ جوانانی که بعدها و در جریان رویدادهایی مانند نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی، به ایفای نقش‌های مهم و اساسی پرداختند. استاد شریعتی مدتی پس از آغاز درس تفسیر قرآن، درس تفسیر نهج‌البلاغه را با هدف بیرون آوردن این کتاب ارزشمند و ذخیره بزرگ عالم بشری از غربت آغاز کرد. تلاش‌های او را در این زمینه باید در زمره نخستین تلاش‌ها برای احیای جایگاه نهج‌البلاغه در جامعه مسلمان ایران بدانیم. کانون نشر حقایق اسلامی با محوریت استاد شریعتی، در مدت چند سال به دژی مستحکم برای مقابله با تفکرات الحادی و مادی‌گرایانه مبدل شد و وجودش، تفکرات مارکسیستی و فعالیت‌های جریان چپ را در مشهد به چالش کشاند و بیش از سه دهه این نقش را بر عهده داشت. بعدها استاد با دعوت شهید مطهری به تهران رفت و برنامه سخنرانی‌هایش در حسینیه ارشاد در زمره بهترین و پُراقبال‌ترین برنامه‌های این مکان فرهنگی بود. این استاد ارجمند و معلم بزرگوار، سرانجام در ۳۱فروردین سال ۱۳۶۶ دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.