دل نوشته‌ و خاطرات علیرضا قزوه رییس شعر، سرود و موسیقی سازمان صدا و سیما، برای مرحوم دعایی: حضرت آقا را خیلی دوست داشت. هر وقت من برای دیدار حضرت آقا مشرف می‌شدم سید عزیز هم در صف نمازهای ظهر ایشان حاضر بود. پولی بابت کارش نمی‌گرفت. بسیار خیّر بود و بارها به بسیاری از مدارس و مساجد نواحی محروم کمک اساسی می‌کرد.

علیرضا قزوه: مرحوم دعایی برایم پدری کرد/روزهایی که همه ماشین‌ گران سوار می‌شدند، پیکان داشت و مردم عادی را می‌رساند!

به گزارش قدس آنلاین، علیرضا قزوه رییس شعر، سرود و موسیقی سازمان صدا و سیما، به مناسبت درگذشت مرحوم حجت‌الاسلام دعایی، دلنوشته و خاطره خود از ایشان را بازگو کردند: 

«هشت سال زمان زیادی بود تا من با سید محمود دعایی آن گونه که بود آشنا شوم. مردی که در روزهای سخت سرودن شعرهای سیاسی اجتماعی من در مجلس شورای اسلامی جلوی زیاده‌خواهان ایستاد و در روزهایی که هیچ پشت و پناهی نداشتم برایم پدری کرد و از این کمترین، بیشترین دفاع را کرد. کسی که مرا با بیشترین نویسندگان و شاعران و بزرگان آشنا کرد . آدم‌هایی چون باستانی پاریزی، علی اکبر کسمایی، کیومرث صابری، جلال رفیع و ...

در مراسم عروسی‌ام مثل یک پدر و حتی بیشتر از یک پدر شخصا ایستاد و به تک تک مهمانان خوشامد گفت و حتی غذا برایشان برد. در دو سه مراسم تجلیلی که برایم گرفتند پای ثابت هر دو سه برنامه بود و با مهربانی سخنرانی کرد. روزی با یکی از پسرانش که گمانم فرزند بزرگش بود صحبت می‌کردم و گفتم کجا مشغولی؟ دیدم در جایی استخدام نیست. گفتم پسر دعایی باشی و شغل درست و حسابی نداشته باشی؟ گفت اتفاقا پدر خیلی مراقب این چیزهاست که از موقعیتش فرزندانش بهره‌ای نبرند. روزهایی که در روزنامه ستون «دو رکعت عشق» را داشتم و صفحه «بشنو از نی» را مدیریت می‌کردم بسیار به من و کارم  بها می‌داد. حتی بعد از سال‌ها هر وقت مرا می‌دید می‌گفت باعث افتخار روزنامه ما بود صفحه بشنو ازنی و ستون دو رکعت عشق شما هر وقت خواستید دوباره این روزنامه در خدمت شماست.

همیشه در اتاقش به روی مردم باز بود. اگر برایش ناهار یا چای می آوردند امکان نداشت که در حضور مهمان لب به غذا یا چای بزند و حتما آن را تعارف می‌کرد یا طرف را با خودش در غذا شریک می‌کرد. در روزهایی که همه سوار ماشین‌های گران می‌شدند با پیکان رفت و آمد می‌کرد و در بین راه حتی مردم عادی را سوار می‌کرد و می‌رساند.

حضرت آقا را خیلی دوست داشت و هر وقت که من برای دیدار حضرت آقا مشرف می‌شدم سید عزیز هم در صف نمازهای ظهر حضرت آقا حاضر بود. پولی بابت کارش نمی‌گرفت. بسیار خیّر بود و بارها به بسیاری از مدرسه‌ها و مساجد نواحی محروم کمک اساسی می‌کرد.

این اواخر جایی دیدمش و گفتم نکته‌ای هست که باید به شما بگویم. من در یک مثنوی تازه‌ام ابیاتی را در وصف جوانمردی‌های شما گفته‌ام و دوست دارم روزی خدمت برسم و برایتان بخوانم. خندید و دعا کرد و گفت من که باشم که...؟ اتفاقا سید محمودی که من می‌شناختم از پاک ترین‌ها و صمیمی‌ترین‌ها و بی ادعاترین‌ها بود و در میان روحانیت به پاک‌دستی و صفا و مهر شهره بود.

خدایا امروز که این سید پاک را در دل خاک می‌نهند و مهمان سفره توست با بهترین‌ها محشورش کن که ما جز خوبی و جز مهربانی و جز راستی از این عبد صالح تو ندیدیم. الهی به حق محمد و آل محمد(ص) او را در صف نیکان و بندگان صالحت قرار ده به حق محمد و آل محمد (ص) آمین.»

انتهای پیام/

منبع: فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.