۲ تیر ۱۴۰۱ - ۰۴:۰۳
کد خبر: 805330

حکایتی است روز زیارتی مخصوصِ حضرت آفتاب. تغزلی است که در زمین شعر می‌شود و من شاعری هستم که کلمات را قدم می‌زنم و گاهی «گام»ها را، حرف می‌کنم، حرف‌ها را کنار هم در قالب کلمه می‌ریزم تا کلام شکل گیرد و بر حضرت شما به سخن می‌آیم.

همه جان و جهانم زیارت شماست

اما امروز، اول، حرف به حرف عاشقانه‌ام را به «قدم» تبدیل می‌کنم تا در مسیری که دو قبله را توأمان پیش رویم قرار می‌دهد، به حضورتان برسم و در آستان شما قدم‌ها را حرف می‌کنم تا بخوانم. 
همه وجود زیارت‌نامه می‌شوم و در دریایی از مردمان که به حضور آمده‌اند غوص می‌کنم، از خویش گم می‌شوم و در حضرت شما خویش را می‌یابم. 
آقای من! من خود امروز نامه‌ام، کتابِ دردم، مجمع‌التحریرِ نیازم. مرا به رأفت و کَرَمت بخوان و باز بخوان که هر نگاه شما، هزار بار جانم می‌دهد
 و جوانم می‌کند. 
همه ما را، چه آنانی که در روز مخصوص زیارتی شما - مولا - سعادت تنفس در حرم داشته‌ایم و چه آنانی که در حسرت حضور حرم به سعادت حضور حرم در قلب خویش رسیده‌اند، نگاه شما جوانی می‌دهد و در بهشت به قرار می‌آورد که بهشت را جز جوانان ساکنانی نیست؛ پس جوانمان کن ای مولای جوان، ای ادامه «سید شباب اهل الجنه». 
می‌آیم قدم به قدم، در انبوه مردمی که آمده‌اند به زیارت و چقدر این ازدحام عاشقانه است. هر چه جمعیت فزونی می‌یابد، عشق افزون‌تر می‌شود و من از اهل نظری آموخته‌ام، نباید گوشه خلوت طلب کنم. نباید خودخواهانه فضا را خالی بخواهم برای خود بلکه باید در فراوانیِ زائران شما، چشم بگردانم که اولیای خدا در میان فراوانیِ اهل حرم می‌توانند 
بیشتر باشند. در میان این خیل عظیم است که چون به زیارت حجت خدا می‌آیند، در تماشای خورشید حضرتشان می‌توان سوسو زدن ستاره‌ها را حس کرد. فراوان‌اند آنانی که به خانه خورشید آمده و دریا را تجربه می‌کنند 
اما آقای من! هیچ کس را ندیدم که تشنه جامی از سقاخانه شما نباشد، پس من هم مثل همه جان می‌شوم از این جام تا جلا یابد جان و قطره می‌شوم باران آدم‌ها را که در حرم اقیانوس می‌شوند و همپای این عظمتِ مطلق، پشت پنجره فولاد - که لطیف‌تر از حریر، دست‌های «دخیل‌بندان» را نوازش می‌کند - در زلال صدای مردمانی جاری می‌شوم که به التجا آمده‌اند و عاشقانه می‌خوانند و صدایشان حس ملکوتی زیارت را در 
جان‌ها می‌بارد. من شکوه این جاری را از چشم و لب مردمان می‌بینم در طلوع اشک‌ها و شق‌القمر لب‌ها. الله‌اکبر از این همه شکوه، از شکوهی که مدام در افزایش است. از زیارت‌هایی که تازه می‌شود و جان‌ها را 
تازه می‌کند... .

خبرنگار: حمزه واقعی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.