در آخرین تماس تلفنی به خانه، در برابر درخواست مادر مبنی بر اینکه برای عید مرخصی بگیرد گفت: «از من نخواه که به تهران بازگردم. اینجا نوجوانان ۱۳الی ۱۴ ساله هستند که من خجالت می کشم پیش آنها از مرخصی گرفتن حرف بزنم. مادر دیدار در کربلا. التماس دعا دارم.»

ایفای نقش امام حسین(ع) در مراسم سوگواری محرم

به گزارش قدس آنلاین، فرامرز (مهدی) اصفهانی در نخستین روز پاییز ۱۳۳۸ در غرب تهران  متولد شد. پدرش ذبیح الله، کارگر بود و مادرش رحیمه نام داشت. او در بیشتر تظاهرات و راهپیمایی های علیه  شاه حضور فعال داشت و در تسخیر پادگان «جِی» نیز نقش موثری داشت. فرامرز تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم خود را از دبیرستان بهار امید گرفت. سپس به عنوان بازرس وزارت بازگانی مشغول به کار شد.

پس از اتمام تحصیل برگه آماده به خدمت را گرفته و خود را آماده انجام خدمت سربازی کرد. حضور او در سربازی مصادف با تجاوز رژیم بعثی شد.  پس از طی دوران آموزشی در پادگان افسریه عازم جبهه شد و مدت دو سال جنگید. پس از اتمام مدت خدمت، باز هم علاقه مند بود به جبهه برود. مدتی را در پزشکی قانونی مشغول عکسبرداری از شهدا بود.

سرانجام از طرف دادگاه امور صنفی اجازه مرخصی برای رفتن به جبهه را گرفت. برای شرکت در حمله مقدماتی والفجر مشتاقانه ثبت نام کرد و همزمان با آن برادرش محمد نیز بر اساس نامه ای از سپاه آماده رفتن به جبهه بود. سرانجام در بیست و دوم فروردین ۱۳۶۲، با سمت آر پی جی زن  بر اثر اصابت ترکش خمپاره به فیض شهادت رسید و پیکرش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. او در هنگام شهادت از رزمندگان گردان زهیر لشکر ۱۰ سیدالهشدا(ع) بود.

سال ۶۱ و در آخرین محرم عمرش در مراسم سوگواری و تعزیه خوانی با ایفای نقشی به عنوان امام حسین(ع) خاطره فداکاری و ایثار و دلیری و شهامت حسین(ع) و یارانش را به نمایش گذاشت. در جبهه همیشه آوای صوت مناجات و قرائت قرآنش از سنگر بگوش می رسید. مادامی که در جبهه بود ، هیچگاه نماز شب خود را ترک نکرد.

نام شناسنامه ای اش «فرامرز» بود و در خانواده به همین نام صدا زده می شد. اما در جبهه او را در گردان بنام «مَهدی» صدا می کردند. دوست داشت هم نام امام زمان باشد.این اواخر تصمیم داشت که در موقع مناسب نامش را عوض کند. در آخرین لحظات عمر هنگامی که بر روی برانکارد بود گفت: «به پدرم بگو روی سنگ قبرم نامم را مَهدی بنویسد.»

در آخرین تماس تلفنی به خانه، در برابر درخواست مادر مبنی بر اینکه برای عید مرخصی بگیرد گفت: «از من نخواه که به تهران بازگردم. اینجا نوجوانان ۱۳الی ۱۴ ساله هستند که من خجالت می کشم پیش آنها از مرخصی گرفتن حرف بزنم.  مادر دیدار در کربلا. التماس دعا دارم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.