به نام خدا
خانواده عزیزتر از جانم
هنگامی که این کاغذها را در دست دارید امیدوارم که حالتان خوب باشد و در کنار هم، آن زندگی خوش و خرمی را که همواره در نظر من بوده است داشته باشید و از عنایات ایزد یکتا و حضرت عیسی مسیح و حضرت مریم که تنها حامیان مسیحیان، بهخصوص خانواده ما هستند، بهرهمند باشید. این سطور را در لحظههای قبل از حرکت برای بازپسگیری حق و خاک کشورمان به سوی دشمن متجاوز برایتان مینویسم و اینکه دستخطم مطلوب نیست به آن خاطر است که در داخل یک چاله کوچک به همراه یک نفر دیگر نشستهایم و خودمان را از گزند هواپیماهای جنگی عراق محفوظ کردهایم. میخواستم برایتان چند کلمهای بنویسم تا احیاناً حرفهایی را در دل خود نگفته به دیدار معبود نروم.
پدر عزیز و گرامیام که همواره و همیشه سعی داشتی زندگی خوب و پرنعمتی را برای ما مهیا کنی، میخواهم از تمامی زحماتت تشکر کنم و از درخواستهایی که بعضی مواقع از تو کردم عذر بخواهم. اگر چیزی خواستم از روی ندانمکاری و چشم و همچشمی بود والا هیچ گونه قصدی زبانم لال برای اذیت و آزارت نبوده است. در اینجا آرزوی موفقیت در کار و پیشهات برای بهتر زیستن و سامان دادن به خانه و خانوادهای که در تکفل تو هستند میکنم.
و اما مادر نازنیم، نمیدانم برایت چه بنویسم. باور کن همواره و همیشه سعی داشتهام نه تنها از زحمات تو، بلکه پدرم قدردانی کنم، ولیکن نشد، این جنگ لعنتی نگذاشت.
مادر جان در این لحظه دلم خیلی هوایت را کرده چون روی یک سطح خاکی نشستهام و در جلو چشمانم، لحظهای مجسم میشود که شما برای گرم نگه داشتنم به بالای سرم میآمدی و خوابت را حرام میکردی. ای کاش در این لحظه اینجا بودی تا دستهای پر مهر و محبتت را در دست گیرم و بوسههای فراوانی را نثارت سازم. سعی کن بیش از پیش به پدرم محبت نمایی و لحظهای از او غافل نگردی، چون لحظههای پیری تنها یار و یاورت پدر مهربان و رئوفم است.
... حتم دارم از این لحظه به بعد روح من شاد و قرین نعمت خواهد بود، آن هم با دعاهای شما. فقط خواهشمندم زیاد افسوس و شیون و ناله نکنید چون ارزش این محبتهای شما را ندارم.
فرزند و ارادتمند شما 63/12/23




نظر شما