صحن آزادی
-
همهجا «زنده»ام و «زندگی»ام در حرم است!
سیدمحمد سادات اخوی
-
در دل هر «ربنا»، حسرت «آمین» توست
سیدمحمد سادات اخوی
-
باغبانا! ... بوتة کوچک، صدایت میکند
سیدمحمد سادات اخوی
-
آمدم... برگ «تمنّا» در دست
سیدمحمد سادات اخوی
-
جای پای تو بر غبار دل است
سیدمحمد سادات اخوی
-
با نگاه تو، گرهها دست بیعت دادهاند
سیدمحمد سادات اخوی
-
صحن آزادی / یادداشت فرهنگی
حرم، خانه دوم جان ماست
نظر «شیخ مفید» در کتاب «ارشاد»ش: ـ وقتی «مأمون» تصمیم گرفت که «امامرضا(ع)» را «ولیعهد» خود کند؛ با فضلبن سهل (وزیر و مشاورش) مشورت کرد و از او هم خواست که با برادرش «حسن» مشورت کند... فضل و حسن، به دیدار مأمون رفتند و «حسن»، مخالف تصمیم مأمون بود... به نظر او، ولیعهد ی امامرضا(ع)، خلافت را از خاندان و تبار مأمون بیرون میبرد...
-
سرانگشت تو با «گِرِه» آشناست!
سیدمحمد سادات اخوی
-
یادداشت فرهنگی / صحن آزادی
بیزبان هم گفتگوها داشتیم
۱ـ بست بالا: رشد عمودی در کتاب «عُیون اخبارالرضا(ع)» گفته شده است که: ـ (ادامه) گروهی گفتهاند که «سهل»، پدر «فضل»، به هدایت «مهدی» خلیفة عباسی مسلمان شده است... بعد هم یحییبن خالد برمکی، پسر او (فضل) را برای خدمت به مأمون معرفی کرده است... کمی بعد هم که مأمون متوجه کفایت او شده و دیده که امور را بیمشورت هم به خوبی پیش برده، فضل را به مشورت و وزیریاش انتخاب کرده است... (ناتمام). / از ترجمة جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمة موسی خسروی/ چاپ ۱۳۷۷/ صفحة ۱۳۰و ۱۳۱ ـ با تلخیص و بازنویسی.
-
یادداشت / صحن آزادی (۹۰)
خدا کند که دلم از شما جدا نشود
«ابوالحسین رازی»، از زبان پدرش گفته که «امامرضا(ع)» فرمود: ـ (ادامه) به خدا سوگند که چنین جایگاهی برای ما، به خاطر خویشاوندی ما با پیامبر خدا(ص) است... زیرا احوال ما و آنچه که پیشاپیش از آینده میگوییم، یکی از دلایل پیامبری اوست... زیرا او، از پیش، همه را گفته است...». / از ترجمة جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمة موسی خسروی/ چاپ ۱۳۷۷/ صفحة ۱۳۰ ـ با تلخیص و بازنویسی.
-
یادداشت / صحن آزادی (۸۹)
شرمندة لطف بیکران تو شدیم
«ابوالحسین رازی»، از زبان پدرش گفته که «امامرضا(ع)» فرمود: ـ سپاسگزار خدایم که حافظ مقام و جایگاه ما بود (با این که مردم، توجه نکردند)... مردم، ما را ندیده گرفتند اما خدای ما، رتبهای والاتر بخشید... هشتاد سال بر منبرهای کفرشان، خاندان ما را لعنت کردند و برتریها و کرامتهایمان را پنهان کردند...